• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5142 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۱۶ بهمن

مروري بر فيلم پرحاشيه رامين سهراب

دروغ چرا؟ تا قبر آآآآ!

لايه‌هاي دروغ كجاي سينماي امروز ايران ايستاده است؟!

آنتونيا  شركا

دروغ آنگاه كه لايه به لايه شود، آنگاه كه مرز تخيل را در نوردد، خنده‌دار مي‌شود و بس! واكنشي كه در سالن سينماي رسانه در خشن‌ترين و دراماتيك‌ترين صحنه‌هاي لايه‌هاي دروغ ديديم: خنده و سوت و كف و تمسخر! اما چه دروغي؟ دروغ اول: اينكه نامي ناآشنا اولين فيلمش را بسازد و هم‌زمان هم نويسنده هم كارگردان هم تهيه‌كننده هم بازيگر و... فيلم باشد! و در گوشه‌اي از تيتراژ متوجه شويم كه «كمپاني» هم دارد: كمپاني رامين سهراب. مگر داريم؟! دروغ دوم: اينكه با ادعاي پرطمطراق ساختن اولين فيلم اكشن ايراني، سالادي تحويل تماشاگر دهيم كه نمونه‌هاي برترش را حتي در سينماي عوام‌پسند بزن بزنِ هند ديده‌ايم و سكانس‌هايي از آنها گاهي براي خنده در فضاي مجازي دست به دست مي‌گردد: آدم‌هايي كه با ضربه قهرمان، پرواز مي‌كنند تا ديواركوب شوند و سپس پشت واروو بزنند تا بار ديگر سُر و مُر و گنده جلوي قهرمان شاخ شوند! ووو. دروغ سوم: اينكه خيال كني با وارد كردن عوامل خارجي، نام‌هايي كه اصرار داري در عنوان‌بندي فقط به لاتين بنويسي (مثل همه ديالوگ‌هايي كه بجا و بي‌جا در فيلم به زبان انگليسي رد و بدل مي‌شوند)، علاوه بر تصاوير شيك خارج از كشور، عروس فرنگي، جاذبه‌هاي توريستي ايران و غيره، با ادعاي توليد مشترك مي‌تواني ارزشي بر فيلم افزون كني و دهان همه را ببندي. واقعا كدام ارزش؟! دروغ چهارم: اينكه تصور كني شناخت درستي از متن جامعه‌اي كه سال‌هاست از آن دور هستي داري، تمام شرح حماسه‌اي كه از آتش‌نشانان در اين سال‌ها (خصوصا پس از آتش‌سوزي و سقوط ساختمان پلاسكو) به شكل رسمي و غيررسمي خلق و ترويج شده را كنار بگذاري و روايتي را تقرير كني كه قبل از پلاسكو از ماموران جان بركف آتش‌نشاني براساس سينماي ژانر فاجعه هاليوودي در ذهن تماشاگر جاافتاده بود. شايد اشكالي هم نداشته باشد اما ايده از اساس ايراد دارد: چرا يك خلافكار گروگان‌گير بايد خونش به مامور فداكاري تشنه باشد كه اگرچه در نقشه انتقام و قتل وي اخلال ايجاد كرده اما در نهايت جان خود او را نيز از مرگ نجات داده است. پنج سال -و نه يك عمر- زندان برود و بعد در به در دنبال آن مامور بينوا باشد تا از او انتقام بگيرد و آن مامور هم دست بر قضا در همان زمان -پس از 5 سال مهاجرت به خارج- در ايران باشد. كينه تا اين حد؟ دروغ پنجم: مي‌خواهي يك فيلم اكشن با استاندارد جهاني بسازي يا بدت نمي‌آيد با صحنه‌هاي تعقيب و گريز در كوچه‌پس‌كوچه‌هاي تنگ و باريك جنوب شهر ياد و خاطره سينماي دهه چهل و پنجاه ايران را هم زنده كني و قهرمانت نشانگاني از قيصر غيرتي و بي‌كله روزهاي قديم هم داشته باشد. مردي كه پاشنه كفشش را ور مي‌كشد، آستين بالا مي‌زند و يك‌تنه در پي انتقام و دادخواهي مي‌رود؟ اين ديگر كدام ماده سالاد شماست؟! 
براي نمايش هنرمندي و ورزيدگي در ورزش‌هاي رزمي، براي به رخ كشيدن عضلات رمبويي، راه‌هاي ديگري نيز غير از ساختن يك فيلم سينمايي و راه دادنش به بخش مسابقه جشنواره فيلم فجر - به هر ضرب و زوري- وجود دارد. فيلم‌هاي بخش مسابقه استانداردهايي دارند كه با دروغ به دست نمي‌آيند. ولو دروغ‌هاي لايه به لايه و قشنگ! لايه‌هاي دروغ در كجاي سينماي امروز ايران ايستاده است؟!

 

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون