• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5150 -
  • ۱۴۰۰ دوشنبه ۲۵ بهمن

اما من معاصر بادها هستم

اميد مافي

كاپوچينو هنوز روي ميز بود كه نازنين به دنبال معناي سفيد زمستان، رد سفيدي برف‌ها را گرفت و از پنجره‌هاي دوجداره گذشت و هرگز باز نيامد.
شاعر شيرين‌كلام سه‌شنبه‌ها و عضو هيات داوران جايزه شعر ايران در يك شب زمستاني پيش از آنكه كمي به شعر فكر كند و ياران دبستاني‌اش را صدا بزند، لحظه‌اي سكندري خورد و با اصابت سرش به ميز شام چند بار واژه گل‌هاي داودي را بر زبان آورد و ناگهان زير درخت مهتاب تمام كرد. به همين راحتي.
شاعري با زبان شعري مستقل و زبان‌ورزي‌هاي نمادين كه صداي مخملي‌اش سال‌ها از راديو مشهد به گوش‌مان رسيد و رستم و سهراب و رودابه را شيداي حنجره‌اش كرد، فقط پنجاه سال داشت كه بر اثر آن اتفاق لعنتي آبي ناگهان را سرود و ساعتي بعد جسم بيقرارش در سردخانه يك بيمارستان قديمي به برفك‌ها عادت بيشتري كرد.
شاعر دفتر بر سه‌شنبه برف مي‌بارد، ماه را دوباره روشن كن و اما من معاصر بادها هستم خيري از اين دنياي بي‌مرام نديد و فنجان ولرم كاپوچينويش هنوز از دهان نيفتاده بود كه به دفترهاي گمشده كوچ كرد و نامش در ميان مردگان پرحسرت و پرآرزو ثبت شد تا سال‌ها بعد شاعران جوان و شيداي آن سوي سناباد سطرهايش را در بهمن‌ماه سرد و سوزان خواجه اباصلت با صداي بلند بخوانند و جا پاي عشق را در گورستان ساكت و خسته آن سوي 
توس بيابند.
نازنين نظام شهيدي شاعر خوش آوازه هم روزگار ما كه آثارش صفحات شعر مجلات ادبي را سال‌ها آذين مي‌بست، اينك هفده سال است كه بي‌اعتنا به زمستان و بهار و سنجد و سمنو، براي آفتابگردان‌هاي آن‌سوي مزارش شعري به زبان ماه مي‌گويد تا معلوم شود گرچه خونمردگي مغزش در آن شب سياه مهر تاييد بر مرگ غريبانه‌اش زده، اما گلويش زير خروارها خاك به سوتكي براي واگويه‌هاي بانويي بدل شده كه گنجشك‌ها از گوشه لبش آب مي‌خوردند و ماهي‌هاي عاشق از ماه تا ماهي‌تابه سراغ رخسار زيبا و معصومش
 را مي‌گيرند.
در پيرامون پرواز نازنين نظام شهيدي، لختي كاپوچينوي سرد شده روي آن ميز لعنتي را به خاطر مي‌آوريم و از راه دور برايش آخرين سلام و احوالپرسي را مي‌فرستيم. بي‌هيچ بدرودي! 
چرا شما نمي‌گوييد
در فصل بعدي داستان
من كجاي اين خانه ايستاده‌ام
و بُروز ماه بر انگشت من
چه ساعتي خواهد بود؟
من كه از ايفاي روشني، شكايت نكرده‌ام
فقط آيينه را گم كرده‌ام
و ساعتي را كه وقوع اين خانه تاريك است...

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون