كوتاه با علي رهبري
موسيقي خوب هماني است كه مردم بپسندند
علي رهبري ميگويد كه موسيقيدانهاي ايراني عمدتا يا تسلط خيلي زيادي روي موسيقي ايراني دارند يا موسيقي غربي و تعداد هنرمنداني كه روي هر دو تسلط داشته باشند خيلي كم است. در راستاي صحبتهايي كه پيشتر با شاهين فرهت و امير اسلامي درباره ساخت آثار موسيقي دوزبانه و بوميسازي ژانرها داشتيم، اكنون تصميم گرفتيم نظرات علي رهبري ـ رهبر و آهنگساز بينالمللي ـ را نيز درباره اين موضوعات جويا شويم. رهبري در ابتدا درباره ساخت آثار موسيقي دوزبانه با ايسنا چنين مطرح ميكند: در موسيقي دو زبانهاي كه مينويسيم هر دو زبان ايراني و خارجي بايد به گونهاي قابل درك براي مخاطب، وجود داشته باشد. البته برخي هنرمندان موسيقي چنان وجودشان از هر دو موسيقي ايراني و غربي پر است كه براي هر كدامشان قطعهاي بنويسند، براي مخاطب قابل درك خواهد بود. به عنوان مثال خود من در دهه ۲۰ سالگيام، قطعه ايراني «نوحه خوان» را براي اركستر سمفونيك نوشتهام كه ميتوان از آن به عنوان نماينده يك اثر با هويت هم ايراني و هم غربي نام برد.
او در ادامه به اين مساله ميپردازد كه «معرفي موسيقي يك مليت مانند ايران در جهان، بايد به زباني باشد كه مخاطبان خارجي نيز متوجه آن شوند» و ميگويد: نميتوان تنها با زبان مادري كشور خود در جهان موسيقي اجرا كرد و انتظار داشت كه باقي مليتها نيز متوجه شوند؛ بلكه بايد موسيقي خود را به زباني ارايه داد كه براي آنها نيز قابل درك باشد. درواقع ساخت يك اثر موسيقي براي ارايه در سطح بينالملل به زباني كه مخاطب متوجه آن نميشود، فايدهاي ندارد. به تازگي قطعهاي براي دوتار و اركستر نوشتهام كه با گوش دادن به آن احساس ميكنيد موسيقي ايراني گوش ميدهيد ولي در عين حال اگر يك انگليسي يا آلماني آن را گوش كند متوجه خواهد شد و حتي شايد آن را دوست داشته باشد.
در تلفيق شعر و موسيقي مهم نيست كه روي چه شعري و چه زباني كار ميكنيد، مهم اين است كه بدانيد در آن چه اتفاقي ميافتد. زبان يك ساز و يك وسيله است. زباني كه مخاطب متوجه آن نشود فايدهاي ندارد حال هر چه هم بگويند آن زبان داراي چنان فرهنگ و تاريخچه است. بدينترتيب اصولا در تلفيق شعر و موسيقي، زماني كه يك آهنگساز قصد ساخت يك قطعه را دارد، بايد بداند در آن شعر چه اتفاقي ميافتد. به عنوان نمونه خود من چه بخواهم براي اثري از گوته كه به زبان آلماني است موسيقي بنويسم، چه شعري از فارسي و چه شعري به زبان انگليسي، به جهت تسلطي كه بر هر سه زبان دارم، برايم دشوار نخواهد بود ولي مهم اين است كه مخاطبي كه اثر را گوش ميكند چگونه متوجه زبان آن خواهد شد؟ وگرنه كه عشق هميشه عشق است، عاشق هميشه عاشق و غم هميشه غم.
رهبري همچنين ادامه ميدهد: زماني كه خيلي جوان بودم انتقاد ميشد كه چرا اپراهاي ايتاليايي را به زبان آلماني يا انگليسي ترجمه ميكنند و خود من هم خيلي با اين امر موافق نبودم. ولي چند سال بعد زماني كه در لندن در خانه ملي اپرا رهبري ميكردم، ديدم كه اپراهاي بزرگ دنيا را به زبان انگليسي ترجمه كرده و اجرا ميكردند. در همان زمان متوجه شدم كه چه كار خوبي است؛ زيرا مردم انگلستان زبان انگليسي را متوجه ميشدند پس بهتر بود اپراهايي با زباني قابل فهم ببينند. پيش از انقلاب مرحوم دكتر خوشنام چند نمونه از اپراهاي موتزارت را به زبان فارسي ترجمه كرده بود كه كار درستي بود؛ زيرا زبان فارسي براي ايرانيان بهتر بود. ممكن است كسي بگويد زبان فارسي به موسيقي ايتاليايي نميخورد كه به عقيده من اين موارد هميشه خيلي مهم نيست.
او با تاكيد بر اينكه «در نوشتن يك اثر چند زبانه مهم اين است كه براي چه كسي مينويسيد و چه كسي گوش ميكند»، ميگويد: ممكن است فردي در زندگي خود با چند زبان آشنا باشد كه اگر مثلا قطعهاي را به زبان انگليسي يا فرانسه گوش دهد، برايش غريبه نخواهد بود و دوست خواهد داشت. ولي شايد براي يك فرد فرانسوي كه اصلا انگليسي نميداند زيباترين قطعه انگليسي را هم پخش كنيد، به علت اينكه زبان را نميداند تنها موسيقي را گوش كند. پس مهمترين كار براي يك آهنگساز در مرحله اول اين است كه خودش شعر را متوجه شود و زماني كه فهميد به راحتي ميتواند اثر را بسازد. او در ادامه اشاره ميكند به علت مسير غلطي كه در موسيقي ايران وجود دارد، موسيقيدانها يا تسلط خيلي زيادي روي موسيقي ايراني دارند يا موسيقي غربي. ولي هنرمنداني كه هر دو را به صورت خيلي جدي ياد گرفته باشند خيلي كم است.
در حال حاضر در ايران لازم است كه يك موسيقيدان حوزه كلاسيك، بر موسيقي سنتي ايران نيز مسلط باشد. ولي متاسفانه اين دو حوزه بسيار از هم جدا هستند كه مشكل بزرگي است و اغلب موسيقيدانهاي باسواد ايران موسيقي مملكت خود را نميشناسند.
همچنين از او درباره وظيفه يك هنرمند ايراني كه در خارج از ايران نيز فعاليت ميكند براي معرفي موسيقي ايراني به جهان، سوال ميكنيم. پاسخ ميدهد: به عنوان هنرمندي كه از كودكي در فضاي موسيقي سنتي بزرگ شده و سپس در موسيقي غربي به شهرت رسيده است، ۵۵ سال است كه در وين آثاري را ساختهام كه همه بر اساس موسيقي سنتي ايران است تا بتوانم موسيقي كشورم را به جهان معرفي كنم. لازمه موسيقيداني كه ميخواهد موسيقي ايراني را به دنيا معرفي كند، تسلط بر موسيقي ايراني است ولي در ايران مشكل اساسي اين است كه اغلب آهنگسازان موسيقي ايراني را نميشناسند و در اين حوزه كار نكردهاند.