قلب ما بود كه تكهتكه شد
بهمن ايزدي
هيچوقت يادم نميرود. 29 بهمن سال 96 هوشنگ عزيز تماس گرفت و گفت بهمن از هواپيماي ياسوج خبري داري؟ گفتم يك چيزهايي شنيدهام كه هواپيمايي دچار سانحه شده و سقوط كرده. وقتي گفت هادي هم با آن پرواز بوده بند دلم پاره شد. مگر ميشود هادي با آن پرواز بوده باشد؟ آن روز خبرهاي ضد و نقيضي ميآمد. به نظرم آمد بهتر است وارد منطقه پادنا، همان جايي كه هواپيما در اتفاعات قله «نول» سقوط كرده بود، شوم. آن روز باراني بود و تا چند روز بعد هم هوا چنان بوراني شد كه امكان صعود و پرواز هواپيما وجود نداشت. چشمان همه ما به بلنداي دنا بود كه زير ابرها پنهان شده بود. من و هوشنگ و ناهيد عزيز داشتيم نگاه ميكرديم كي ابرها كنار ميروند و خبر خوب يعني سلامتي هادي ميآيد. با وجود اينكه ميدانستم حادثه هولناك است و بعد از يكي، دو روز از آن سرماي هولناك كسي زنده نخواهد ماند، اما نه تنها من بلكه همه فكر ميكرديم هادي آنجا زنده است و در حال كمك به مصدومين ديگر است. او كه دستهاي مهربانش سرپناه جانوران ما، رويشگاههاي ما و زيستگاههاي ما بود. روز سوم كه هوا باز شد علي قربان صيادي و همنوردانش از منطقه سيسخت با برآورد محل تقريبي سقوط از جنوب غربي دنا كه صعبالعبور است صعودشان را آغاز كردند. چشم ما هم اين پايين از لابهلاي يخچالها و ديوارههاي سنگي به بلنداي دنا بود تا خبري از هادي بگيريم. آن روز ما تكههايي از لاشه هواپيما را در كنار يخچالهاي قله نول ديديم. وقتي از پادنا به علي قربان صيادي عزيز كه در ارتفاعات بود و جا دارد از او و ساير همنوردهان سيسخت كه اينطور با عشق و علاقهمندي حركت كرده بودند تا شايد كمكي براي آسيبديدگان باشند، تشكر كنم، تماس گرفتم، گفت اينجا همه چي متلاشي شده، هواپيما تكهتكه و هيچكس زنده نمانده است. آن لحظه غم تمام وجود مرا فراگرفت. از آن روز تا به امروز من همچنان چشم به راه هادي هستم. دكتر هادي فهيمي عاشق، دلسوخته و عالم پرتجربهاي بود كه در مكتب هوشنگ ضيايي عزيز دايي او از كودكي با عملكرد و كاركردهاي طبيعت آشنا و به يك كارشناس بسيار زبده بدل شده بود. زماني كه در پهنه بيابان لوت با او قدم ميزديم براي شناخت خانوادههاي جانوري كه به صورت پيچيدهاي در آن بومسازگان زندگي ميكردند شب و روز نداشت. او با اشتياق ميخواست رفتارهاي روباه شني را در نظر گرفته و رژيم غذايياش را مطالعه كند، اينكه چطور در آن شرايط سخت و گرم و خشك و بدون منابع آبي زندگي ميكند. بعد از رفتن او با تلاش پيگير سركار خانم دكتر ناهيد احمدي همسر عزيزشان كه الگوي رفاقت يك همسر عزيز و ارزشمند است حركتها و تلاشهاي هادي بيشتر شناخته شد. او اخيرا موفق شد تجربيات، دلنوشتهها، مقالههاي علمي و تحقيقات او را در قالب كتابي به اسم خزندگان منتشر كند. همچنين لازم است از دوستان و محققان عزيزي كه در كنار هادي ساليان سال تلاش كردند وضع طبيعت ما بهتر شود و بهبود پيدا كند، تشكر كنم. دكتر عليرضا زماني، دكتر حسين رجايي، دكتر رجبيزاده و ديگران. نامگذاري گونههاي تازه كشفشده توسط دوستان او نشان ميدهد كه آنها اثرگذاري هادي را درك كرده و خواستهاند بگويند هادي در قلب ايرانايان ساري و جاري است. من به نوبه خودم شكرگزار دوستان هستم كه خط سبز رفاقت را به شكل پاس داشتند و هميشه به ياد هادي هستند. يادش گرامي.