• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5159 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۷ اسفند

جنگ عليه اروپا

حميدرضا عزيزي

«ما دوباره در جنگ هستيم»! اين جمله‌اي است كه يك همكار آلماني، صبح روز تجاوز نظامي روسيه به اوكراين در پيامي براي من نوشت. جمله‌اي كوتاه اما كاملا گويا درباره اينكه رويكرد افكار عمومي اروپايي نسبت به عمليات نظامي روسيه در اوكراين چگونه است. كلمه محوري در اين جمله، نه «جنگ»، بلكه «ما» است. به بيان ساده، آنچه در اوكراين مي‌گذرد، نه به عنوان يك درگيري نظامي ميان دو همسايه شرقي اروپا، بلكه به منزله تجاوز نظامي به قلمرو اروپا نگريسته مي‌شود؛ همان چيزي كه اولاف شولتس، صدراعظم آلمان، از آن با عنوان «روزي تاريك براي اروپا» ياد كرد. از اين منظر، اروپا چيزي فراتر از مرزهاي سياسي اتحاديه اروپا يا مرزهاي جغرافيايي است كه به‌طور تاريخي معرف اروپا به عنوان يك قاره بوده است. در واقع، در ذهنيت اروپايي، منازعه ژئوپليتيك ميان روسيه و غرب -كه به خودي خود پديده جديدي هم نيست - تنها توضيح‌دهنده بخشي از آن چيزي است كه در حال حاضر در اوكراين در جريان است. بخش ديگر و شايد حتي مهم‌تر در ذهنيت اروپايي، جنبه ارزشي ماجراست؛ نگرشي كه در آن، تجاوز روسيه به اوكراين به منزله تجاوز به نظام ارزشي و فرهنگي اروپايي در تماميت آن تلقي مي‌شود. 
فهم اين موضوع براي درك نوع واكنش اروپا به تحولات اوكراين و همچنين چشم‌انداز آتي روابط اروپا و روسيه ضروري است. به‌طور كلي مي‌توان گفت تحولات اخير، اتحاديه اروپا را با دست‌كم دو چالش اساسي مواجه ساخته است: يك چالش سياسي و يك چالش ارزشي - هويتي. در سطح سياسي، ناكامي رهبران اروپايي در كاستن از سطح تنش‌ها و قانع ساختن روسيه به تجديدنظر در رويكرد و برنامه‌هاي خود براي اوكراين، نشان داد كه اروپا چه به عنوان يك اتحاديه و چه به عنوان مجموعه‌اي از بازيگران منفرد، وزن سياسي محدود و حتي رو به كاهشي در عرصه بين‌المللي، به خصوص در زمينه حل‌وفصل منازعات بين‌المللي دارد. اين موضوع پيش‌تر خود را در قالب ناكامي اروپا براي پايان دادن به بحران‌هاي حاد بين‌المللي همچون جنگ سوريه و يمن يا ناكامي در پيش‌بيني صحيح و واكنش مناسب به قدرت‌گيري طالبان در افغانستان نشان داده بود. اما شايد هيچ چيز نمي‌توانست به اندازه يك جنگ پشت درهاي اتحاديه اروپا رهبران اروپايي را با اين حقيقت عريان مواجه سازد كه در نظام متحول بين‌المللي، فضاي مانور واقعي آنها كمتر از چيزي است كه تصور مي‌كنند. مساله زماني حادتر مي‌شود كه توجه كنيم تماميت و مربوطيت سياسي اتحاديه اروپا طي چند سال اخير به واسطه تحولاتي همچون برگزيت و همه‌گيري كرونا به چالش كشيده شده بود. چالش ارزشي - هويتي نيز با اين جنبه سياسي بي‌ارتباط نيست. طي سال‌هاي اخير و به موازات افزايش حكومت‌هاي پوپوليست، اقتدارگرا و به‌طور كلي غيردموكراتيك در سطح جهان، اتحاديه اروپا تلاش داشته خود را به موازات يك قدرت اقتصادي، به عنوان يك قدرت هنجاري نيز معرفي نمايد؛ قدرتي كه آخرين خاكريز و در عين حال مروج دموكراسي، حقوق بشر و صلح بين‌المللي است. اما اكنون اروپا با وضعيت بغرنجي مواجه شده كه در آن، هراس از بالا گرفتن درگيري‌ها و رسيدن آن به سطح يك جنگ عالمگير جديد از يك سو و فاكتورهاي اقتصادي و ژئواكونوميك، همچون وابستگي به گاز روسيه از سوي ديگر، امكان اقدام قاطع بازدارنده عليه مسكو را سلب كرده است. 
با توجه به موارد فوق، مي‌توان چشم‌انداز روابط آتي اتحاديه اروپا و روسيه را به شرح ذيل ترسيم كرد: نخست، اقدامات عملي اروپا عليه روسيه به وضع تحريم‌هاي اقتصادي و تلاش براي منزوي ساختن مسكو در عرصه اقتصاد بين‌المللي و به ويژه در اروپا محدود خواهد ماند. اما در عين حال، اقتصاد اروپا نيز به خصوص در عرصه انرژي، از تبعات بحران مصون نخواهد ماند. اين امر از هم‌اكنون اروپا را به سوي يافتن گزينه‌هاي بديل براي انرژي روسيه سوق داده است. هرچند تحقق اين امر در كوتاه‌مدت بسيار بعيد و بلكه نامحتمل به نظر مي‌رسد، اما تحريم‌ها در كنار عزم سياسي براي كاهش وابستگي اقتصادي، فضايي را رقم خواهد زد كه در چشم‌انداز ميان‌مدت تا بلندمدت، روابط اقتصادي اروپا و روسيه به شكل بي‌سابقه‌اي كاهش خواهد يافت. در عرصه نظامي و امنيتي، بحران اوكراين از هم‌اكنون كشورهاي اروپايي را به همكاري نزديك‌تر ميان خود و همچنين با امريكا در قالب ناتو سوق داده است. امريكا اعلام كرده مواضع خود را در اروپا، به خصوص در مرزهاي شرقي ناتو تقويت مي‌كند. به اين ترتيب، مي‌توان گفت كه به شكلي متناقض، اقدام روسيه در تجاوز به اوكراين سبب شده روابط فرا آتلانتيك كه پيش از اين در دوره رياست‌جمهوري دونالد ترامپ با چالش جدي مواجه شده بود، بار ديگر به عنوان يك اولويت در دستور كار قرار بگيرد. نهايتا در عرصه سياسي، به نظر مي‌رسد تجاوز روسيه، به عنوان يك فاكتور خارجي، از هم‌اكنون كشورهاي اروپايي را به سوي نوعي همگرايي مجدد و توسعه پيوندها سوق داده است. شايان توجه است كه حتي كشورهايي همچون مجارستان و صربستان كه روابط نزديك‌تري با مسكو دارند نيز در پاسخ به تحولات اخير هم‌صدا با ديگر كشورهاي اروپايي از تحريم روسيه حمايت كردند. هرچند اين امر لزوما به معناي افزايش قابل توجه فضاي بازيگري و مانور بين‌المللي اروپا نيست، اما شايد دست‌كم تا آينده قابل پيش‌بيني، نگراني‌هاي بروكسل، برلين و پاريس را درباره وقايع مشابه برگزيت كاهش دهد. اين تحولات همچنين مي‌تواند دست‌كم انسجام سياسي كشورهاي اروپايي را حول محور هويت و ارزش‌هاي اروپايي حفظ و تقويت نمايد. به بيان ديگر، ممكن است حمله روسيه به اوكراين به‌ جاي كمك به روسيه در دفع آنچه «تهديد غرب» مي‌بيند، عملا به يك غرب منسجم‌تر و مصمم‌تر - البته براي حفاظت از خود - منجر شود. بدون شك در كوتاه‌مدت، چالش‌هاي اقتصادي مذكور به همراه پتانسيل مسائل اجتماعي ناشي از يك موج جديد پناهجويان، كشورهاي اروپايي را به خود مشغول خواهد كرد اما در بلندمدت، آنچه در عرصه‌هاي مختلف سياسي، امنيتي و هنجاري شاهد خواهيم بود يك دوگانه «ما» در برابر «آنها»، يعني اروپا در مقابل روسيه خواهد بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون