• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5166 -
  • ۱۴۰۰ دوشنبه ۱۶ اسفند

تحليل علاقه غرب به جنگِ اوكراين از ديد رواني تاريخي-فرهنگي (بخش يكم)

نويد مجيدي

جمله‌ا‌ي شناخته ‌شده -و البته نادرست- با اين مضمون هست كه «حافظه تاريخي ايرانيان ضعيف است!» در اينجا به داوري يا نقلِ ديدگاه تاريخ‌نگاران درباره اين جمله نخواهيم پرداخت، اما آنچه باعث شد تا يادداشتم را با جمله يادشده آغاز كنم، فراموشي تاريخ و از قضا، ضعف حافظه جهاني! است. در اين نوشتار مي‌خواهم به ‌دور از احساساتِ رايج در ميان توده‌هاي جهان و نيز تاثيرپذيري رواني از جنگ رسانه‌اي -كه در بيشترِ تحليل‌هاي درون‌مرز و برون‌مرز به ‌چشم مي‌خورد- به تحليلِ غيرسياسي جنگ از ديدگاه رواني و تاريخي-فرهنگي و چرايي رويارويي شرق و غرب در اوكراين بپردازم. هدفِ اين نوشتار گرفتنِ جانبِ يكي از كشورهاي درگير همراه با عصبيت نيست؛ بلكه -با نگاه به تاريخ و فرهنگ روسيه- درپي بررسي عللِ علاقه غرب به جنگ با موجوديت و مفهومي به‌ نام «روسيه» است. آيا جنگ دوم خليج‌فارس و حمله نظامي غربيان -به سركردگي امريكا- به عراق را به ‌ياد مي‌آوريم؟ آيا سخنان دروغ توني بِلر و برخي مقامات ديگر كشورها، مبني بر وجود سلاح‌هاي كشتارجمعي در عراق را در ذهن داريم؟ آيا فضاي رسانه‌اي امروز شباهتي به فضاي دوران جنگ جهاني دوم ندارد؟ به اين پرسش‌ها حمله به ليبي و... را هم بيفزاييد. همه جنگ‌ها و يورش‌هاي نظامي نام‌ برده، در صد سالِ گذشته و به‌ويژه در سي ‌سالِ اخير رخ ‌داده‌اند و شگفت‌ آنكه گويي جهان آن رويدادها را فراموش كرده و براي نخستين‌بار است كه حمله كشوري به كشور ديگر را 
-كه محكوم است- مي‌بيند! امروز غرب، براي سرپوش‌ گذاشتن به نقشِ عمدي خود در كشاندنِ پاي روسيه به جنگ، همان رويه‌اي را در پيش گرفته كه در يك سده اخير از آن بهره ‌برده‌ است. به ‌دنبال همين رويه رسانه‌اي است كه اورسولا فن‌درلاين مي‌گويد «ديگر هيچ اعتمادي به پوتين نيست!» و اروپاييان او را به هيتلر شبيه مي‌كنند! يا وزير دفاع بريتانيا پوتين را ديوانه مي‌نامد و فرانسه، امريكا، لهستان، رييس‌جمهور زلنسكي و... هم به ‌روشي مشابه عمل مي‌كنند؛ بيان چنين جمله‌هايي كه به ‌دنبال وحشت‌آفريني هماهنگ و ايجادِ هراس بزرگ در دل اروپا از روس‌ها هستند، نشان مي‌دهد كه غربيان از ماه‌ها و سال‌ها پيش براي نفرت‌پراكني و روس‌هراسي با هم هماهنگ كرده‌اند. براي نمونه، اقدام شبكه امريكايي «سي‌بي‌اس» درباره پيشينه تاريخي استانبول، براي ايجاد ‌هراس در دل تركيه، يا برجسته كردن برخورد موشك به بناي يادبود قربانيان هولوكاست، براي تحريك هرچه بيشتر نهادهاي صهيونيستي و پشتيبانان آنهاست. موضع‌گيري اسراييلي‌ها و لغو مالكيت كليساي «نِوسكي» در سرزمين قدس، درست در راستاي نفرت‌انگيزي عليه روس‌ها و پديدآوردن فضايي است كه يادآور جنگ جهاني دوم باشد. اينكه ناتو يا امريكا بارها جمله «ما وارد جنگ مستقيم با روسيه نخواهيم شد» را تكرار مي‌كنند يا درخواست زلنسكي براي ايجاد منطقه پرواز ممنوع را نمي‌پذيرند اما ارسال اسلحه را شتاب و فزوني مي‌بخشند، به ‌احتمالِ بسيار در دلِ خود نشانه‌ا‌ي به ‌همراه دارد: «دروغ». آنان با جنگِ نيابتي عوامل‌شان در اوكراين، درصددِ كاهش توان ارتش روسيه‌ در جبهه جنگ، زمان‌بر شدن درگيري‌ها و بروز خطايي از روس‌ها هستند تا پس از افزايش شيبِ تهييج احساسات جهاني و گرفتنِ مشروعيت براي اقدامات آينده، واپسين هماهنگي‌هاي لازم را انجام دهند يا به روسيه حمله كنند -كه روس‌ها اين مساله را مي‌دانند اكنون كه به ميدان درگيري پا نهاده‌اند تا رسيدن به خواسته‌هاي خود عقب‌نشيني نخواهند كرد- يا پس از تضعيف رقيب، در گفت‌وگوهاي آينده دستِ بالا را بگيرند. امروز غربيان و در صدر آنان امريكا، با پيوند رسانه و فناوري به‌ دنبال تحريف رويدادها -اعم از جنگ، تاريخ و...- و تاثيرگذاري بر عموم و بحران‌آفريني هستند. در سايه همين رويكرد، صحنه‌سازي‌ها، بزرگ‌نمايي‌ها يا حتا وارونه‌نمايي‌ها براي تحت‌تاثير گذاشتن حافظه جهانيان رخ مي‌دهد و شگفتا كه اكثريتِ مردم باز هم فريب مي‌خورند و احساساتِ دروني‌شان بر درنگ و خردورزي چيره مي‌شود. در اين ميان و پس از آشكار شدنِ نادرستي برخي خبرها گاه از بار بمباران رسانه‌اي غرب كاسته مي‌شود؛ براي نمونه شبكه فرانس ۲۴ در گزارش خود اشاره مي‌كند، تانكي كه يك خودرو را زير گرفته بود روسي نبوده و بلكه اوكرايني است. ديرزماني واژه «توتاليتاريسم» در جنگ سرد ميان بلوك‌هاي شرق و غرب به‌ فراواني استفاده مي‌شد. سياستمداران، تحليلگران و انديشمندان غربي در نكوهش حكومت‌هاي تماميت‌خواه -به‌درستي- اين واژه را به‌كار مي‌بردند و ملت‌هاي بلوك شرق را اسير تماميت‌خواهي حكومت‌هاي‌شان مي‌دانستند. اما پس از فروپاشي شوروي، ‌غرب به ‌پيروي از سياست يكدست‌سازي فرهنگي جهان از راه تحميل ارزش‌ها و ساختن استانداردهاي زندگي (مدلينگ، بهره‌گيري افراطي از ابزارهاي فناوري و...) در رويكردي دوگانه و متناقض! خود به پياده‌سازي «توتاليتاريسم فرهنگي» مي‌پردازد! غرب با اين رويكرد، درپي بازنويسي تاريخ جهان است و از هيچ تلاشي براي افزايش آشوب از راهِ تجزيه كشورها -و القاي رسيدن به آزادي- يا از بين‌ بردن ميراث‌هاي فرهنگي و تاريخي آنان فروگذار نمي‌كند. اكنون هم بخش عمده تحليل‌هاي سياستمداران و رسانه‌هاي غربي (مانند تحليل يوشكا فيشر يا تحليل‌هاي رويترز و صداي امريكا) بر اصلِ افزايش رفاه مردم استوار است كه سطحي‌ترين لايه‌هاي دستگاه ادراكي آدمي را تحريك مي‌كند! البته كه رفاه بهتر، حق هر مردمي از ايران تا هر كجاي جهان است اما همان‌گونه كه اشاره كرديم، اين‌گونه جمله‌ها تنها براي تحريك احساسات و به‌ جنبش درآوردن مردم است و كارنامه غرب نشان مي‌دهد، به‌ ويژه در برابر كشورهاي نوپا يا آنان ‌كه دچار انقلاب شده‌اند، چندان هم به اين وعده‌ها عمل نكرده است. بيان اين مساله‌ها به ‌معناي رفتن از آغوش غرب به آغوش شرق نيست، بلكه حاكميت بايد با سياستي برپايه استقلال، به ‌دنبال موازنه ميان هر دو سو و ارتباط و همكاري دوسويه (تعامل) با آنان باشد. سخن پاياني اينكه تحليلگران و كنشگران آگاه در سراسر جهان بايد عليه رويكرد ويرانگر غرب و دروغ‌پراكني و فرار او از تقصير، از راه جنگ رواني، روشنگري كنند و نقش خود را در اين برهه سرنوشت‌ساز تاريخ جهان -به‌ دور از احساس و با انصاف- بازي كنند. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون