مورد عجيب حسين عبدي و تيم ملي نوجوانان
وقتي سمتها در فدراسيون فوتبال تخس ميشود
گروه ورزش
ابراهيم قاسمپور، عضو كميته فني فدراسيون فوتبال در مورد انتخاب سرمربي تيم ملي نوجوانان ايران ميگويد: «با تصميم اعضاي كميته فني فدراسيون فوتبال آقاي حسين عبدي كه پيش از اين نيز هدايت تيم ملي نوجوانان را بر عهده داشت به عنوان گزينه مورد نظر جهت ادامه فعاليت در اين تيم انتخاب شد. در واقع كميته فني پس از بررسي شرايط گزينههاي مورد نظر بر اساس توانمنديها همچنين سوابق آقاي عبدي به اين نتيجه رسيد كه ايشان ميتواند اين مسير را به خوبي دنبال كند و به همين منظور در خصوص انتخاب آقاي عبدي به جمعبندي رسيديم.» اين عضو كميته فني فدراسيون نگفت حسين عبدي در مقايسه با كدام گزينهها انتخاب شدند يا دقيقا چه فاكتورهايي مدنظر قرار گرفته است.
حسين عبدي مورد جالبي در فوتبال ايران است. او توانسته هم در فدراسيون تاج، هم عزيزيخادم و هم مخالفان عزيزيخادم در سمت خود بماند. كار بسيار سختي كه نياز به تواناييهاي متفاوتي دارد.
عبدي بازيكن باسابقهاي است. سالها در پرسپوليس توپ زده و مدرك مربيگري پرولايسنس يوفا را هم دارد. دو بار سابقه دستياري در تيم پرسپوليس و مشاور فني تيمهاي ملي فوتبال زنان هم در كارنامهاش ديده ميشود. اگر همين رزومه براي سپردن تيم ملي نوجوانان به يك مربي كافي است پس عبدي انتخاب درستي بوده، هست و خواهد بود. در عين حال كميته فني بايد به اين سوال پاسخ بدهد كه گزينههاي ديگر چه كساني بودند كه همين رزومه كوچك هم در كارنامهشان ديده نميشد؟ بدون تعارف اگر مدرك مربيگري عبدي را كنار بگذاريم، چون واقعا جزو سوابق اجرايي به حساب نميآيد، اين مربي چيز ديگري براي عرضه ندارد. حال اگر با اين شرايط طبق گفته كميته فني فدراسيون با اختلاف گزينه بهتري تشخيص داده شده پس بايد نسبت به ساير گزينههاي فدراسيون تاسف خورد.
به هيچ عنوان مساله سر اسم و رسمدار بودن مربي نيست. آنچه مخصوصا در ردههاي پايه اهميت دارد، ميزان تسلط يك مدير يا مربي به حوزهاي است كه در آن فعاليت ميكند. مثلا اكثر سرمربيان تيمهاي فوتبال زير ۱۷ سال كشورهاي اروپايي دورههاي خاص كار كردن با نوجوانان را گذراندهاند. تئوريهاي مشخصي در مورد فوتبال دارند و حتما مدتي در آكادميهاي فوتبال به عنوان مدير ورزشي فعاليت كردهاند. در مورد گزينه ايراني تيم ملي نوجوانان چنين روندي به چشم نميخورد. حسين عبدي يك روز به عنوان سرمربي تيم ملي نوجوانان انتخاب شد و از همان زمان كموبيش در سمت خود به فعاليت ادامه داده است. يكبار به افغانستان باخته و در مقدماتي انتخابي جام جهاني چند تيم درجه چند آسيا را برده است. گرچه كرونا و مشكلات ناشي از همهگيري باعث شد چندين بار تورنمنتهاي مختلف لغو شود تا عيار كار او به نوعي در هالهاي از ابهام باقي بماند.
در چنين شرايطي دور از ذهن نيست كه كميته فني برخلاف آنچه ادعا ميكند در مورد انتخاب سرمربي تيم ملي نوجوانان مته به خشخاش نگذاشته است و اين انتخاب هم همانند ساير انتخابهايي كه اين روزها در فدراسيون ميشود از سيستم توزيع سمت در فوتبال سرچشمه ميگيرد. همانطور كه حميد استيلي شد سرپرست تيم ملي فوتبال يا همانطور كه اعضاي كميته فني فدراسيون فوتبال انتخاب شدند و در سطحي بالاتر همانطور كه ميرشاد ماجدي يكشبه ره صد ساله را طي كرد و به سرپرستي فدراسيون فوتبال ايران رسيد.
بحث درباره اهميت تيم ملي نوجوانان در رشد فوتبال يك كشور وقت تلف كردن است. بررسي سوابق تيمهاي ملي فرانسه، انگليس، بلژيك و ساير قدرتهاي اروپايي حال حاضر فوتبال جهان نشان ميدهد چه تعداد ستاره از تيمهاي پايه كشورشان رشد كردند و به بالاترين سطح رسيدند. چرخهاي كه در ايران وجود ندارد. اين هم فقط مشكل حسين عبدي نيست. به قول معروف خانه از پايبست ويران است. آنچه در مورد عبدي اهميت پيدا ميكند، اين است كه با انتخاب او و بدون توضيح چرايي اين انتخاب مشخص ميشود همچنان در رابطه با تيمهاي پايه در روي پاشنه سابق ميگردد. همچنان تصور بر اين است كه تيمهاي پايه يك مساله حاشيهاي است كه بايد زودتر سر و تهش جمع شود.
چندي پيش در گزارشي پيرامون وضعيت تيمهاي پايه فوتبال ايران و انتخاب داوود مهابادي به عنوان سرمربي تيم ملي جوانان و ابقاي حسين عبدي در تيم ملي نوجوانان نوشتيم كه آيندهسازان فوتبال اين مملكت «يتيم» هستند، چون هيچ توجهي از سوي مقامات دريافت نميكنند. بعد از يكسال هنوز همان وضعيت برقرار است. نوجوانان ايران كه يكبار با رسيدن به جمع هشت تيم برتر دنيا ثابت كردند از لحاظ پتانسيل و استعداد چيزي از بهترينهاي دنيا كم ندارند همچنان بايد پشت سد بيدرايتيها بمانند.