درس بگيريم و عاقبتانديش باشيم
درباره سكوي نخستي كه مفت پريد
يونس هميالي
يك: سي و دومين دوره رقابتهاي كشتي فرنگي قهرماني آسيا در شهر اولان باتور كه در زبان مغولي به قهرمان سرخ شناخته ميشود با سكوي نايب قهرماني براي تيم ايران و تصاحب چهار مدال طلا توسط محمدرضا مختاري، رسول گرمسيري، ناصر عليزاده و مهدي بالي، با يك نشان نقره مهدي محسننژاد و دو مدال برنز ايمان محمدي و عارف حبيباللهي به پايان رسيد. براي بررسي و آناليز دقيق هر كشتيگير ميتوان به سه مولفه اساسي مراجعه كرد؛ ابتدا كشتيگير قبل از اعزام چه كارنامهاي در رقابتهاي داخلي و بينالمللي از خود بهجا گذاشته بود؟ سپس ﺩﺭ آوردگاه ذكر شده ﺑﺎ ﭼﻪ كشتيگيراني مصاف داد و مدعيان كشتي قاره آسيا در چه قسمتي از جدول قرار داشتند؟ و در آخر كيفيت فني روي تشك چگونه بود؟ قسمت آخر همان قسمت كليدي محسوب ميشود. وقتي با يك نگاه ويژه ارزيابي كشتيگيران روي تشك به شكل يك نمودار منعكس گردد، ﻣﺸﺨﺺ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﮐﺪﺍم كشتيگير در مسير صعود يا نزول قرار گرفته است و آيا ميتوان بارقههايي از اميدواري در چشمهاي مضطرب اما مشتاق بعضي از آنها براي رهسپار شدن به جهاني بلگراد يا بازيهاي آسيايي هانگژو ديد؟ آيا كشتيگيراني ميان آنها پيدا ميشوند كه قادر باشند هر امر غيرممكني را ممكن سازند؟
دو: متاسفانه بايد گفت در اولان باتور هنوز بعضي كشتيگيران در اجراي الفباي مهارتهاي تكنيكي دفاع در خاك در مواقع بحراني كه نجاتبخش باشد، ضعيف و ناتوان بودند. اين عاملي مهلك و بازدارنده در راه دستيابي به هدفهاي از پيش تعيين شده به حساب آمد. مشكلات هميشگي كشتيگيران در آسيايي همان مشكلات قديمي بود، با همان يكنواختي و بيتكليفي هميشگي. كشتيگيران در مواقع بحراني با چشماني بيروح به نقطهاي مبهم خيره ماندند و اشتباههاي تكراري و نقصهاي آشكار همراه با حسرتي پايانناپذير از خود به يادگار گذاشتند. درست مثل آخرين گلولهاي كه در آخرين سكانس بر قلب قهرمان داستان مينشيند. مربيان تيم ملي كشتي فرنگي انگار با اين مشكل حل نشدني انس گرفتهاند و ديگر آنها را به تعجب وانميدارد. هيچ رغبتي براي رجوع به تاريخ و نبردهاي گذشته ندارند تا ببينند چه سرنوشت غمانگيزي براي دلاوراني كه در يك قدمي رستگاري در آسمان بودند اما با اتخاذ نكردن تكنيك مناسب مبتني بر دفاعِ بهموقع در حساسترين نبردها با دستان تهي از پاداشي كه درخور هنر آنها باشد، مسابقات را ترك كردند رقم خورده. كشتيگيراني كه خوشحالي را به صورت عميق و وسيع بر چهره لمس نكردند. واقعيت اين علامت هشدار خطر ميتواند از جهاني بلگراد تا المپيك پاريس اميد را به يأس مبدل كند.
سه: امتياز نگرفتن از دو وزن مسابقات يعني جايي كه علي نوربخش در وزن ۵۵ در دور اول با نتيجه ۱۰ بر ۵ مغلوب آروجان حالاكوركي از هند شد و با توجه به شكست اين كشتيگير در دور بعد، نوربخش از دور رقابتها كنار رفت يا وزن ۱۳۰ كيلوگرم كه امير قاسمي كه در دور دوم مغلوب حريف ازبك شد و آن حريف هم نتوانست به فينال برسد تا سنگينوزن ما حذف شود يكي از آن علامتهاي هشدار مهم است كه نبايد پشت نايب قهرماني ايران در آسيا مخفي بماند. همچنين بايد به پنجمي شاهين بداغي در وزن ۶۷ كيلوگرم اشاره كرد كه دستكم ميتوانست در ديدار ردهبندي به مدال برنز برسد اما با همان اشتباهاتي كه بالاتر به آن اشاره شد از كسب مدال باز ماند. همين اشتباهات كوچك ولي تاثيرگذار باعث شد قزاقستان با وجود كسب طلاي كمتر نسبت به ايران بر سكوي قهرماني آسيا قرار بگيرد. آنها در مجموع در ۹ وزن مدال گرفتند؛ يعني دو وزن بيشتر از ايران.
چهار: با اين حال دنيا به پايان نرسيده. تنها لازم است براي گرهگشايي مشكلات با يك نگاه تيزبين، به تجزيه و تحليل درست مشكلات پرداخت. بازبيني و اصلاح همه را به تلاشي مجدد برميانگيزد. كشتيگيران دور مانده از مدال همه جزو سرمايههاي كشتي ايران هستند. آنها بايد بدانند شكست يكي از اتفاقها و لحظههاي حساس به شمار ميآيد كه ورزشكار ميتواند با بهرهگيري صحيح از تجربههاي آن در ترميم آينده خود نقشآفريني كند. اميد است كادرفني هم حواسش به اين درس عبرتها باشد.