تكنگاريهايي درباره شهادت اميرالمومنين(ع)
سعيد طاوسيمسرور٭
يكي از گونههاي تاريخنگاري رايج در بين مورخان متقدم جهان اسلام، تكنگاري است؛ در تكنگاري مورخ به نگارش و ثبت صرفا يك واقعه ميپردازد مثلا جنگ جمل يا جنگ صفين. از گونههاي تكنگاري، مقتلنگاري است. مشهورترين مقاتل درباره امام حسين(ع) نوشته شدهاند اما مقتلنگاري اختصاص به نوشتن درباره شهادت آن حضرت ندارد و حتي ممكن است شرح كشته شدن جمعي از افراد در دورههاي مختلف باشد؛ مثلا كتاب مقاتل الطالبين از ابوالفرج اصفهاني (درگذشته 356 ﻫ.ق) كه به معرفي كشتهشدگان از نسل ابوطالب در دورههاي اموي و عباسي ميپردازد. غير از امام حسين(ع)، مشهورترين افرادي كه درباره آنان مقتل نوشته شده عبارتند از: عثمان بن عفان و اميرالمومنين علي بن ابيطالب(ع) . مثلا مورخان شيعي چون ابومخنف (درگذشته 157)، هشام كلبي (درگذشته 204 يا 206) و ابواسحاق ثقفي (درگذشته 283) هم كتاب مقتل عثمان دارند و هم كتاب مقتل اميرالمومنين(ع) .
يكي از قديميترين كتابهاي مقتل اميرالمومنين(ع) كه مقدم بر كتاب ابومخنف است، نوشته جابر بن يزيد جُعفي (درگذشته 128) از اصحاب امام باقر و امام صادق(ع) است كه ابومخنف از شاگردان او بوده است. متاسفانه هيچ كدام از اين كتب پيشگفته و از جمله كتاب جابر جعفي باقي نمانده است اما بحمدالله تنها يك نسخه از كتاب مقتل اميرالمومنين(ع) نوشته ابوبكر عبدالله بن محمد قرشي مشهور به ابن ابي الدنيا (درگذشته 281) عالم نامدار اهل تسنن در كتابخانه ملي اسد در دمشق باقي مانده كه در ميان مقاتل امام علي(ع) كهنترين كتابي است كه برجاي مانده است. ارزش اين كتاب وقتي بيشتر دانسته ميشود كه بدانيم مولف اين كتاب را با استناد به مطالب منابع سني و شيعي پيش از خود از جمله سه كتاب پيشگفته جابر جعفي، ابومخنف و هشام كلبي نوشته است. اين نسخه از كتاب كه قدري از ابتداي آن افتاده و حاوي 119 خبر است، سه بار به كوشش سيد عبدالعزيز طباطبايي (در مجله تراثنا، 1408)، شيخ محمدباقر محمودي (تهران، 1411) و ابراهيم صالح (دمشق، 1422) به چاپ رسيده و توسط محمود مهدي دامغاني به فارسي ترجمه شده است (قم، 1379ﻫ.ش) .
مطالب ابواب كتاب عبارت است از: باب اول كتاب شامل سي و نه خبر درباره فضايل حضرت علي(ع) و چگونگي شهادت ايشان است. باب دوم نيز شامل وصاياي حضرت علي(ع) به امام حسن مجتبي(ع) بعد از ضربت خوردن است كه طي ده روايت بيان شده است. باب سوم شامل هفت روايت به زمان رحلت امام علي(ع) كه در چه روز و چه لحظهاي از روز بوده است، اختصاص دارد. باب چهارم شامل بر هشت خبر به عمر شريف حضرت در هنگام شهادت پرداخته است. در باب پنجم به بعضي از صفات ظاهري و خلق و خوي شخصيتي حضرت در ده روايت پرداخته است. در باب ششم به نحوه غسل، كفن، نماز و دفن حضرت در سه خبر پرداخته شده است. باب هفتم شامل بر شش روايت به مكان دفن حضرت و اينكه در كجا و چه موقعيتي از كوفه قرار دارد، اختصاص دارد. باب هشتم در بيان احوالات ابن ملجم بعد از ضربت و چگونگي قتل وي ميباشد كه در هجده خبر به آن پرداخته شده است. در باب نهم به مراثياي كه براي حضرت بعد از شهادت سروده شده و اينكه چه كساني بر ايشان گريه كردهاند طي پانزده خبر پرداخته شده است. باب دهم نيز شامل بر هجده خبر در بيان فرزندان ايشان از تمامي همسرانشان است. روش مولف اين بوده كه روايات متفاوت و حتي متعارض مربوط به شهادت امام علي(ع) را در اين كتاب گردآوري كند.
براي نمونهاي از روايات اين كتاب، در روايت ۱۲ به نقل از امام باقر(ع) چنين آمده است: «آنگاه كه خدا اراده كرد كه كرامت شهادت با ضربت ابن ملجم نصيب امام علي عليهالسلام شود، ابن ملجم شب را در مسجد بني اسد بود. وقتي هوا تاريك شد به خانهاي از خانههاي كنديان رفت. يك جمعه پيش از آن امام روي منبر از زبان رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم نقل كرد كه آن حضرت به من فرمود: لايبغضك مومن ولا يحبك كافر (مومن تو را دشمن نميدارد و كافر تو را دوست ندارد) . و افزود: من در خواب ديدم كه شيطاني ضربتي بر من زده و ريش مرا به خون سرم تر كرده است، اما اين مرا ناراحت نكرد... اين بود تا شب معهود كه ابن ملجم در كناري كمين كرد. وقتي امام براي نماز وارد مسجد شد، ابن ملجم ضربه خود را فرود آورد. محمد بن حنيفه نزديك آن حضرت ايستاده بود، او را گرفت. مردم نيز بر ابن ملجم يورش بردند تا او را بكشند. امام علي عليهالسلام فرمود: صبر كنيد. او را نكشيد. اگر ماندم او را قصاص خواهم كرد يا خواهم بخشيد. اگر نماندم، همان اصل نفس در برابر نفس». درباره اين روايت اين نكته گفتني است كه مرحوم آيتالله نعمتالله صالحينجفآبادي در مقالهاي خواندني با عنوان «آيا علي(ع) قاتل خود را بيدار كرد؟!» كه در ماه رمضان 1386 مطابق با دي ماه 1345 نوشته، همين گزارش را بر 26 منبع سني و شيعي ترجيح داده كه امام علي(ع) در ورودي مسجد ضربت خوردند و نه چنان كه مشهور شده در محراب مسجد كوفه و علت شهرت اين قول در بين ايرانيان را نوشته ناسخ التواريخ مبتني بر منابع ضعيف ميداند (نك. نعمتالله صالحينجفآبادي، مجموعه مقالات حقوقي، تاريخي، اجتماعي، تهران: اميد فردا، 1378ش، ص 125 – 117).
٭ عضو هيات علمي دانشگاه علامه طباطبايي