مديران كروز مصداق واقعي كارآفرينان مسووليتپذير هستند
حسن رضواني
كارآفريني جزو ارزشهاي عصر جديد است. هنوز جامعه از كارآفريناني كه دههها پيش ايران ناسيونال، ارج، كفش ملي و... را برپا كردند به نكويي ياد ميكنند. جامعه به خوبي ارزش كار آنها را به ياد دارد و آنها را تكريم ميكند چون آنها در زمره كارآفرينان ارزشآفرين و مسووليتپذير هستند. براي يك كارآفرين واقعي، كار و كارگر ارزش هستند، نه ابزار. چنانچه كار و كارگر تبديل به ابزار شوند، فرآيند توليد براي مدير و نيروي انساني خستهكننده ميشود و بنگاه خيلي زود از درون فرو ميپاشد و آن صنعت هرگز روي پيشرفت را به خود نخواهد ديد. در تاريخ صنعت ايران موفقترين مديران كساني بودهاند كه نسبت به ارزشهاي جامعه متعهد بودهاند. مجموعههاي بزرگي در حوزه مواد غذايي، پوشاك و خودروسازي بودهاند كه خود را متعهد ميدانستند و همچنان نام آنها به نكويي بر سر زبانهاست.
اخيرا مصاحبه مدير يكي از شركتهاي شناخته شده در حوزه خودروسازي و تامين قطعه را ميخواندم كه ردي از ارزشهاي يك كارآفريني مسووليتپذير را نشانم داد. يكي از مديران اين شركت شناخته شده در خلال مصاحبه خود به اين مساله اشاره ميكند كه در ساليان اخير حدود 12هزار نيروي انساني داشته و عجيبتر آنكه اين تعداد حتي در 10 سال اخير كه كشور درگير تحريم و هزاران مشكل ديگر اقتصادي و سياستگذاري بوده، همچنان رو به رشد است.
بدون ترديد دهها مجموعه بزرگ ديگر در ايران وجود دارد كه بيش از 12 هزار نفر نيروي انساني دارند، اما چيزي كه در مصاحبه اين مدير شركت كروز توجه من را جلب كرد، نگاه خاص اين مجموعه صنعتي به واقعيت جامعه در كارآفريني و ايجاد اشتغال است. آنطور كه مدير اين مجموعه گفته در صورتي كه نيروهاي خانم آنجا باردار شوند، به جاي ترس از دست دادن هميشگي شغل را داشته باشند يا نگران باشند در طول كار جنين يا خودشان آسيب ببينند، كارخانه تمهيدي انديشيده تا زنان باردار به قسمتهاي ايمن منتقل شوند تا آسيب جسمي نبينند. اين نمونهاي از كارآفريني مسووليتپذير است. هر چند خيلي از كارفرمايان مسووليتي نسبت به كارمندان زن خود احساس نميكنند.
در بخش ديگري از اين گفتوگو گفته ميشود كه بخشي از نيروي كار آنها را جواناني تشكيل ميدهند كه براي مدت كوتاهي به منظور تامين هزينههاي تحصيل يا خريد جهيزيه كار ميكنند! يعني مديران نسبت به حضور موقتي آنها واقف هستند اما مديران اين مجموعه خودشان را وفق ميدهند تا هم سازمان به اهداف خودش برسد و هم جوانان بتوانند با زحمت خودشان اموراتشان را بگذرانند. اهميت اين رويكرد از نظر كارآفريني آن است كه نگاه مديران صدقهاي يا خيريهاي نيست بلكه سازمان خودشان را با ساختار و واقعيات بازار كار تطابق دادهاند. بازهم در همين مصاحبه مدير مربوطه ميگويد اكثر نيروهاي يكي از قسمتهاي اين كارخانه كه نياز به مهارت پيچيدهاي ندارد از طريق بهزيستي يا كميته امداد تامين ميشود. او ادامه ميدهد كروز با كارآفريني براي زنان سرپرست خانوار به آنها استقلال داده تا ديگر نيازمند اندك واريز ماهانه اين موسسات نباشند و بتوانند زندگي آبرومندانهتري داشته باشند. اين نمونهها را براي اين مقصود گفتم كه نشان دهم چطور ميتوان به سمت كارآفريني مسووليتپذير رفت. يك مدير كارآفرين نميتواند در عالم خيال يا در خلأ تصميمگيري كند. مشكلات اقتصادي خانوادهها، بارداري و ازدواج و سربازي و... از حقايق جامعه ما هستند؛ يك مدير كارآفرين كسي است كه بتواند مبتني بر واقعيات جامعه خود، مديريت كند. سياستگذاران بايد منش كارآفريني مسووليتپذير را تكريم كنند. كارآفرين اگر نسبت به نيروي انساني مسووليتپذير نباشد شبيه اربابان استثمارگر ميشود. شبيه كارفرماياني ميشود كه ميخواهند از نيروي كار بهرهكشي كنند و تنها منافع خود را تامين كنند. اما اگر سياستگذاران كارآفرينان ارزشمدار را تشويق كنند وضعيت كار و كارگري بهتر خواهد شد. اما امروز بعضا در برابر اين قبيل كارآفرينان سنگاندازي ميشود و با حاشيهسازي انگيزه كار كردن را از آنها ميگيرند. در زمانه فعلي كارآفرينان بزرگ به راحتي ميتوانند با خارج كردن پول خود به خارج از كشور يا وارد كردن سرمايه خود با بازارهاي دلالي سودهايي چندين برابر بگيرند و در رفاه باشند. كارآفرين نبايد دغدغهاي جز توسعه كار خود داشته باشد. نهادهاي قضايي و اجرايي بايد بيشترين حمايت را از كارآفرينان مسووليتپذير داشته باشند. ايجاد اشتغال براي چندين هزار نفر و رنگين كردن سفره آنها كمارزش نيست و بايد آن را ارج نهاد. اميدوارم هفته كارآفريني بهانهاي باشد تا اين مقولات مورد توجه قرار گيرد.