• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5208 -
  • ۱۴۰۱ دوشنبه ۲۶ ارديبهشت

تاملي جامعه‌شناسانه بر نمايش «ميز» كاري از شايان شهرابي

اينجا براي نفس كشيدن هوا كم است!

پوريا پرندوش

اين روزها كه بسياري از نمايش‌ها بيش از هر چيز لباس اجراهاي آييني و ديالوگ‌هاي قابل پيش‌بيني شده را بر اندام برهنه خود پوشانده‌اند، مي‌توان كاري را خلق كرد كه اساسا بيش از آنكه بخواهد با دهان سخن بگويد بدن را به عامل سخن در مي‌آورد. هنوز البته خود من هم درگيرو‌دار اين دوگانه گرفتار آمده‌ام كه آيا نمايش بايد سرگرم كند و درامي را شكل دهد يا بايد قالب بشكند و فرم‌ها را به هم بريزد؟در اين راستا نمايش ميز كه اين روزها به كارگرداني شايان شهرابي در سالن انتظامي خانه هنرمندان با شش پرسوناژ به اجرا مي‌رود، نگاهي داشته به نمايشي به همين نام از بهار كاتوزي كه در سال 93 در همين سالن به اجرا رفته بود. 
ميز بر يك ايده كلان دست مي‌گذارد: مناسبات سركوب پدرسالارانه در خانواده‌اي كه تبديل به عادت شده است. اتين دو لابوئسي در اثر جاودانه خود در باب بندگي اختياري مي‌گويد كه اساسا هرچه زمان مي‌گذرد، فرد مناسبات قدرت را عادي‌تر خواهد دانست، اين مناسبات قدرت با گذر زمان و تغيير نسلي در صورتي كه مقاومتي عليه آن صورت نگيرد به چيزي عادي و نوعي زيست روزمره تبديل مي‌شود. بندگي اختياري‌اي ناشي از چرخه عادت كه در آن سوژه خود را جزيي مقوم از چرخه تكرار شونده بندگي مي‌بيند و نه مخل وضعيت موجود انقياد. 
شهرابي براي نشان دادن اين انقياد به دو طريق دست به اقدام زده است: نخست كوچك كردن صحنه اجرا به طريقي كه جا براي همه تنگ است و دوم استفاده از استعاره ميز و ساعت. اين دو به گونه‌اي در هم تنيده مي‌شود كه تنگي تهوع‌آور فضا و ميزي كه نمود عيني انقياد است، ابژه‌هايي مي‌شوند كه عملا سوژه‌ها را در خود فرو برده‌اند.
تنگي فضا و زار و نژند بودن سوژه‌ها در بيانِ بدنِ آنها كاملا مشهود است. نيمه اول نمايش تقريبا به‌طور صامت جلو مي‌رود تا بدونِ واسطه زبان به مثابه نظم نمادين برملاكننده بتوانيم به فهم آنچه برآييم كه بر صحنه مي‌گذرد.
زبان در نمايش ميز حتي پس از سخن گفتن هم كاركرد خاصي ندارد، چراكه در شرايط انقياد واژه‌ها از معنا تهي هستند، بدن كاراكترها جز پدري كه نماد سلطه بر ديگري است به گونه‌اي محبوس است. در اين نمايش ما بار ديگر بازمي‌گرديم به كهن الگوي سنتي تيپ به جاي شخصيت. ميز مي‌خواهد نشان دهد كه اساسا در وضعيتِ انقياد ما چيزي به نام شخصيت نداريم و تحت ستم‌بودگي همان اسم رمزي است كه فرديت را از ما مي‌ستاند. به اين معنا كه ديگر تفاوتي نمي‌كند كه تيپ كارگر دوزنده‌اي باشي كه تنها كار تو تكرار خوردن و خوابيدن و كار كردن است يا دختر يا زن يا پسر اين خانواده باشي. مناسبات قدرت به گونه‌اي صُلب و غير قابل تغيير است كه راه رسيدن به خود يا به تعبير فوكو امتناع از آن چيزي كه هست يا مي‌خواهد باشد را از سوژه ستانده است. اين مناسبات قدرت اين‌بار به دنبال شكل دادن به سوژه‌هاي خود است، ساخت آدم‌هايي توسري خور، ذليل، بيچاره و بله قربان‌گو. اين همان جايي است كه سياست بدن جاري مي‌شود. اندام‌هايي معذب و بدن‌هايي در بند تعذيب.
ديالوگ خاص معناداري در اين نمايش در كار نيست، چراكه در تقسيم كاري كه مناسبات قدرت براي سوژه تعيين كرده همه‌ چيز از پيش مقدر فرض شده است. عادت به جاي ديگران حرف مي‌زند و به جاي ديگران عمل مي‌كند. ميز همان نمادي است كه نشان از پيشروي مناسبات قدرت و له كردن بدن دارد. ميزي كه آقاي خانه يا همان ديگري بزرگ به تعبير لاكان همه كاره آن است. اوست كه حيات و ممات ديگري را تعيين مي‌كند. سوژه‌هاي ديگر فارغ از اينكه چه مناسبتي با آن ديگري بزرگ داشته باشند تنها يك نقطه اشتراك دارند؛ عادت به بندگي. ميز سه بار در كار جابه‌جا مي‌شود: از ميز بزرگ به ميز كوچك و در نهايت به پايه‌هاي ميز در حالي كه ميز همان ميز است و تا زمان تبعيت از وضعيت هرگونه جابه‌جايي آن در ماهيت ميز (وضعيت بندگي) تغييري ايجاد نمي‌كند. در اين نمايش، شهرابي با تنگي فضا راه را بر حركت ميزانسن‌ها بسته و فضايي داريم كه هر لحظه تنگ‌تر مي‌شود اما انگار باز هم همه‌ چيز عادي است حتي اگر تنها پايه‌هايي از ميز باقي مانده باشد تا زماني كه سوژه وضعيت را از پيش مقدر مي‌داند. سوژه‌اي كه تصوري از آزادي ندارد خود به استحكام مناسبات ياري مي‌رساند. 
نقطه قوت جدي نمايش ميز اين است كه به هيچ‌وجه به دنبال شعار دادن نيست. ميز تنها مي‌خواهد پرده‌اي باشد از آنچه بر وضعيت امروز بشر منقاد شده مي‌گذرد. اگر شايد مي‌توانست از زوايد موجود و الگوي تكراري كه شباهتي به فيلم اسب تورين بلاتار كارگردان صاحب سبك مجارستاني دارد، پرهيز كند. يا شايد مي‌توانست همانند رمان درخشان شيرزاد حسن در حصار و سگ‌هاي پدرم اين فضاي ابزورد را با شاخ و برگ بيشتري به تصوير كشيد. حتي مي‌شد بازي با سياستِ مكان را به بازي گرفتن بهتري از بدن پرسوناژها در اين كار پيوند داد. كار شايد حتي مي‌توانست با پرهيز از دوگانه سياه و سفيد دست به كمي ريسك زده و با فراروي از تيپ‌سازي به شخصيت‌سازي مي‌رسيد. با همه اينها اما، نمايش ميز تجربه‌اي است قابل تامل كه تا همين جا هم ايده‌اي بوده كه به نوبه خود متهورانه بوده است.٭  دكتراي جامعه‌شناسي سياسي

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون