اسراييليها و ساواك
مرتضي مير حسيني
فردوست كه با حكم محمدرضاشاه به عنوان قائممقام ساواك، كار تقويت ساواك را به عهده گرفت، ميگفت او بوده كه پاي اسراييليها را براي آموزش نيروهاي اين سازمان به ايران باز كرد. ميگفت سطح آموزش نيروهاي ساواك بسيار پايين بود و من «از بدو ورود، طبق دستور محمدرضا نظرم بر اين بود كه ساواك را به عاليترين سطح ارتقا بدهم. اشكال اساسي كه با آن مواجه شدم اين بود كه اجراي وظايف ساواك در ايران هيچ سابقهاي نداشت و اين وظايف را قبلا شهرباني و مدتي فرمانداري نظامي (بعد از 28 مرداد) به سبك خود و به وسيله افراد غيرمسلط انجام ميداد. پس لازم بود كه اين آموزش توسط سازمان اطلاعاتي و امنيتي يك كشور مسلط و باتجربه داده شود.» پس از بررسي گزينههاي در دسترس، امريكاييها و انگليسيها را مناسب تشخيص نداد و به اسراييل انديشيد.
«در آن زمان ايران، اسراييل را به طور دوفاكتو به رسميت شناخته بود و اسراييل يك سفارتخانه غيررسمي در تهران داشت و مسوول اطلاعات آن سرهنگ دوم يعقوب نيمرودي بود كه با تاييد محمدرضا با ساواك رابطه فعال داشت. اطلاع داشتم كه تشكيلات اطلاعاتي اسراييل بسيار قوي است، زيرا برخي افراد يهودي در كشورهاي اروپا و امريكاي شمالي در مشاغل حساس اطلاعاتي شاغل بودهاند و اين افراد پس از تشكيل كشور اسراييل سازمانهاي اطلاعاتي و امنيتي آن را تشكيل دادهاند. لذا به كمك نيمرودي آموزش ساواك را سازمان دادم كه منجر به تاسيس اداره كل آموزش شد و سرتيپ كيواني رياست آن را به عهده گرفت.
در آغاز 2 يا 3 تيم و هر تيم مركب از حدود 10 نفر از ادارات كل عملياتي (دوم، سوم، هشتم) براي آموزش به اسراييل اعزام شدند. مدت آموزش هر تيم بين يك تا 2 سال و نتيجه آموزش عالي بود. اين نشان ميداد كه اسراييليها براي دوستي با محمدرضا بهاي زيادي قائل هستند و روي نقش ساواك در آينده منطقه حساب جدي باز كردهاند. سپس ترجيح دادم كه استادان اسراييلي را به تهران بياورم.» به گفته فردوست، اسراييليها با دل و جان و بسيار بيشتر از انتظار طرف ايراني در آموزش نيروهاي ساواك ميكوشيدند و حتي «با خود كتب و مدارك آموزشي مربوطه را نيز ميآوردند و اين كاري بود كه امريكاييها و انگليسيها نكردند و ساواك قبلا از اين حيث در مضيقه جدي بود. اين كتب ترجمه ميشد و از لحاظ نظم در تدريس كمك موثري بود.» فردوست در ادامه خاطراتش مينويسد به مرور «برايم مشخص شد كه ارتش هدف اصلي امريكاييها در ايران است و به ساواك اهميت درجه 2 ميدهند... هيات مستشاري امريكا در ساواك به حدي بيفايده شده بود كه عذرشان را خواستم و آنها نيز با خوشحالي رفتند. اين در حالي بود كه هر روز به تعداد مستشاران امريكايي ارتش اضافه ميشد.
مشخص بود كه امريكاييها و انگليسيها تعمدا امكانات خود را از ساواك دريغ ميكنند و بيتفاوتي نشان ميدهند تا ساواك هرچه بيشتر به سمت اسراييل سوق يابد. چنين نيز شد و اين عمل امريكا و انگليس ثمرات خوبي براي اسراييل داشت. نيمرودي هميشه با علاقه از ايران به عنوان تنها دوست اسراييل در منطقه ياد ميكرد. بههرحال، بهتدريج ساواك در زمينه آموزش به خودكفايي رسيد و اساتيد كافي تربيت شد، ولي رابطه با اسراييل قطع نشد و گاهي از اساتيد اسراييلي دعوت به عمل ميآمد و گاهي هياتهاي 5 تا 6 نفره، در مواردي كه استاد مربوطه نميتوانست به تهران بيايد، به اسراييل اعزام ميشدند.»