واقعيتهاي جايگزين
حسن لطفي
از سر اتفاق و بدون دعوت رسمي در هفدهمين شب بازيگر كنار بازيگران تئاتر و علاقهمندان به نمايش نشستم. شب كه به انتها رسيد از اينكه ببخشيدهاي مودبانه ژاورهاي جلوي در تئاتر شهر كه ميخواستند نگذارند داخل شوم از رو نبردم، خوشحال بودم. ژاورهايي كه انگار يادشان رفته بود بايد كنار بازيگران تئاتر، تماشاچياني هم باشند كه بدون كارت دعوت داخل شوند تا يادآوري كنند صاحبخانه نيازمند دعوتنامه نيست. تا بگويند بازيگران و عوامل يك نمايش در عين حال كه تاج سرند بقا و حياتشان وصل به تماشاگران است. ميدانم اين جمله كمي به شعارهايي ميماند كه اجرايش فقط در ذهن ممكن است، اما دركش چندان نبايد سخت باشد. آن هم توسط كسانيكه قرار است تئاتر برايشان عبور از واقعيتهاي جاري و رسيدن به شرايط بهتر باشد. شايد به خاطر همين باور بود كه آن شب فقط كنار آن بخش از حرفهاي اساتيدي ايستادم كه با مردم همدلي كردند و از شرايط سخت اين روزهايشان گفتند. فراتر از آن نرفتم و گمان نكردم براي بهبود حال مردم بايد موسيقي شاد، نمايش طنز، لبخند، بگو بخند و... نباشد و فقط بايد حرف بزنيم. حال مردم خوب نيست. بهتر از همه خود مردم اين را ميدانند. بايد حالشان را خوب كنيم. چطور؟ هر كس در جايگاه خودش نقشي دارد. نمايشگران نميتوانند قيمتها را پايين بياورند و حقوقها را اضافه كنند، اما قادرند در موقعيت فردي قرار بگيرند كه پيتر سلرز در پيامش به مناسبت روز جهاني تئاتر به آن اشاره ميكند. پيامي كه خوشبختانه در بولتن هفدهمين شب بازيگر به چاپ رسيد و متاسفانه بهترين، واقعبينانهترين، اميدبخشترين، كاربرديترين و علميترين گفتههاي آن شب را در خود داشت. تاسفم به خاطر اين است كه در آن شب بزرگان تئاتر، انديشه، هنر و... هر كدام مبدل به فردي شدند كه احساسات سكان زبان و ذهنشان را در اختيار گرفت. در حرفهايشان فعل قشنگ درك و همراهي با مردم كنار سكون و سكوت و مرثيهخواني نشسته بود.البته شايد اگر پيتر سلرز هم جاي آنها بود همانطور ميشد و نميگفت: ما آنقدر از آنچه به آن نگاه ميكنيم و نحوه نگرش خود به آن اطمينان داريم كه نميتوانيم واقعيتهاي جايگزين، امكانات جديد، رويكردهاي متفاوت، روابط پنهان و ارتباطات بيانتها را ببينيم و احساس كنيم. اكنون زماني است براي نيروبخشي عميق ذهن، حواس، تخيلات، تاريخ و آينده ما. اين كار را نميتوان توسط افراد منزوي كه به تنهايي كار ميكنند، انجام داد. اين كاري است كه بايد كنار هم انجام بدهيم. تئاتر دعوتي است كه اين كار را با هم انجام بدهيم.