• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5215 -
  • ۱۴۰۱ سه شنبه ۳ خرداد

ادامه از صفحه اول

چگونه شكست انكار مي‌شود؟

آن اندك روزنامه‌ها و سايت‌هاي خبري مجوزدار نيز با محدوديت‌هاي قانوني يا فراقانوني مواجه هستند. در برابر اين رسانه‌هاي رسمي، رسانه‌هاي غيررسمي شامل بخشي از فضاي مجازي و ماهواره‌ها قرار دارند. اين متن اذعان مي‌كند كه رسانه‌هاي رسمي در برابر فضاي مجازي شكست خورده محسوب مي‌شوند. آيا جز اين است؟ كار اين رسانه‌هاي رسمي از جمله همين روزنامه چيست كه همه امكانات و بودجه‌ها را در اختيار دارند ولي در برابر رسانه‌هاي غيررسمي شكست مطلق خورده‌اند؟
۲- نتيجه ديگر اينكه از نظر نويسنده همه‌چيز در تبليغات خلاصه مي‌شود. اين انحراف بزرگي است كه رسانه‌ها را به سوي دروغگويي سوق مي‌دهد. اين رويكرد تبليغ را معادل حقيقت مي‌داند و به واقعيت وقعي نمي‌گذارد. به اين معني كه اگر هر دولتي كاري انجام دهد، آن كارها از طرف مردم بدون تبليغات حس نمي‌شوند و اين تبليغات است كه آن را جا مي‌اندازد. در واقع عكس اين هم هست يعني دولت‌ها حتي اگر كاري نكنند، به زور تبليغات مي‌توانند مردم را به اين باور برسانند كه كار و خدمت كرده‌اند. اين گزاره به كل نادرست و خيالي است و اين را در يادداشت هفته پيش «تبليغات‌زدگي؛ بدتر از جن‌زدگي» شرح داده‌ام و تكرار نمي‌كنم. اين رويكرد گمان دارد كه اگر ديگران را محدود كنند، مردم تبليغات آنان را باور خواهند كرد؟ اين نيز نادرست است. اگر مردم به شما باور داشتند كه وضعيت رسانه‌هاي رسمي شما به اينجا نمي‌رسيد. 
۳- شايد بدترين نتيجه‌اي كه بايد از اين متن گرفت اين است كه چه‌كار كرده‌ايد كه پس از ۴۳ سال تسلط مطلق و بي‌چون و چرا بر همه نهادهاي رسانه‌اي و آموزشي و... مردم چنين شده‌اند كه تحت تاثير «فضاي رسانه‌اي بي‌در و پيكر سياه را سفيد، خوب را بد، باسواد را بي‌سواد و تلخ را شيرين مي‌بينند» خب! آيا شكستي از اين بالاتر وجود دارد؟ با انحصار رسانه‌اي خودتان، مردمي از ايران را به تصوير كشيده‌ايد كه گويي هر روز ناآگاه‌تر مي‌شوند و نه آگاه‌تر. در واقع تصور شما از مردمي كه خواهان سلطه بر آنان هستيد چنين مردمي است. اين متن نشانگر شكست آشكار رسانه‌هاي رسمي است حتي اگر نخواهيد به شكست خود اقرار كنيد  محدود كردن فضاي مجازي نيز دردي از نظام رسانه‌اي رسمي را درمان نخواهد كرد.


آن شورانگيزِ ناكام!

اين در حالي است كه انديشه هم سطوح مختلفي دارد و مهم‌ترين و كارسازترين بخش آن نيز سطح مياني يا استراتژيك آن است.انديشه فلسفي و انتزاعي و تئوريك، بالاترين سطح انديشه است؛ اما براي عمل واقدام سياسي والاترين سطح آن نيست. انديشه تاكتيكي و روزمره نيز پايين‌ترين سطح انديشه است، اين نيز گرچه ضروري است اما فقط وسيله و ابزاري در خدمت كنشگري سياسي است.دست‌اندركاران دوم خرداد از انديشه تئوريك، بي‌بهره نبودند. شايد در حوزه تاكتيك نيز خرده مهارتي داشتند؛ اما فقدان انديشه استراتژيك كه لاجرم بايد در يك استراتژي روشن و مدون و منسجم تبلور مي‌يافت، در بين آنان كاملاً عيان و آشكار بود.در استراتژي قاعدتا بايد ميزان توان و قدرت اثرگذاري هر يك از بازيگران عمده سياسي و تعارض منافع و جهت‌گيري‌ها و دامنه و جنس كنشگري و روحيه و خصائل آنها تدوين و پيش‌بيني شود. نقاط سازش و مصالحه و كناره‌گيري و عقب‌نشيني و ايستادگي و هزينه‌هاي مترتب بر هر يك، تعيين و مشخص شود. مختصات زمين بازي در سه عرصه داخلي و منطقه‌اي و بين‌المللي فهميده و ارزيابي شود. اهداف روشن در قالب نقشه راه براي دستيابي به آنها طراحي شود. تقسيم كار بهينه‌اي بين نيروهاي دخيل در اقدام سياسي تدوين و اعلام شود. نهاد و سازمان هدايت و توجيه كنشگران و نيروهاي حامي و پشتيبان تعريف و معرفي شود.....نيروهاي دخيل در رخداد دوم خرداد در باره هيچكدام از اين موضوعات پيشاپيش به درستي و دقت نينديشيده بودند و بعد از استقرار در نهادهاي اجرايي و سپس شهري و تقنيني كشور نيز چنان درگير مشكلات روزمره و عمليات ايذايي بي‌امان رقيب سياسي خود شدند كه امكان تفكر جدي از آنها سلب شد.از اين رو، جنبشي آرام و مسالمت‌آميز كه قرار بود بدون تحميل هزينه‌اي بر بنيان‌هاي ملي، راه كشور را به سوي نظمي كثرت‌گرا و عادلانه بگشايد، دچار هرج و مرج كامل شد. سيد محمد خاتمي كه به عنوان رهبر جريان دوم خرداد شناخته مي‌شد، هيچ تعريف و تصور روشني از جايگاه خود به دست نمي‌داد. او گاه با داعيه رهبري جنبش اصلاحات ظهور مي‌كرد و گاه نقش خود را در حد رييس قوه اجرايي كشور در متعارف‌ترين صورت آن فرو مي‌كاست. بر همين اساس او جز رهنمودهاي كلي، نقشي براي توجيه و رهبري و هدايت كنشگران اصلاح‌جوي خارج از حوزه قدرت رسمي به عهده نگرفت و حتي از رو در رو شدن با آنها پرهيز داشت.نهايتا هر يك از نيروهاي دخيل در ماجرا خود را صاحب اصلي آن معرفي كردند و در عين حال هيچكدام نيز مسووليت بلبشوي و بي‌نظمي حاكم بر آن را به عهده نگرفتند. در آن آشفته‌بازار هر كه هر چه دم دستش رسيد به سمت ديگري پرتاب كرد و خاتمي نيز از اصابت آنها در امان نماند. خلاصه كار از هر جهت زار شد. رقيب سياسي نيز كه از همان ابتدا درصدد ناكام گذاشتن اين حركت بود، پس از چند ماه احتياط و سكوت و بي‌عملي و گيجي ناشي از سنگيني ضربه 20 ميليون رأي منتقد و مخالف، به تدريج به خود آمد و چون سازمانِ نيروي حريف خود را بي‌نظم و پراكنده و سردرگم ديد، آزار و اذيت را آغاز كرد و كار را به نهايت درجه سختي رساند!پس از شكست دوم خرداد و فرونشست گرد و غبارها، متصديان دوم خرداد علاقه‌اي به آسيب‌شناسي علمي رخدادها از خود نشان ندادند. عمده ناكامي‌ها به پاي كارشكني رقيب نوشته شد چنانكه گويي قرار رقيب بر آن بود كه پيش پاي‌شان فرش قرمز پهن كند و قدرتش را دو دستي تقديم آنها كند!واقعيت اين است كه فقدان فكر استراتژيك، سبب شكست تمام چهره‌ها و حركت‌هاي مصلحانه در تاريخ معاصر ايران شده است. از امير كبير گرفته تا رهبران انقلاب مشروطه و جنبش ملي شدن صنعت نفت و دوم خرداد و پس از آن، همگي از فقدان انديشه استراتژيك رنج برده‌اند.خلاصه آنكه تقلا براي جايگزين كردن انديشه‌هاي انتزاعي و برانگيختگي عواطف و حركت‌هاي تاكتيكي و شعارهاي شورانگيز و وعده‌هاي رنگارنگ به جاي انديشه استراتژيك، حاصلش همان است كه در تاريخ دويست‌ساله‌مان تجربه كرده‌ايم و اگر تغييري بنيادين در اين روش صورت نگيرد، تا ابد متاعي جز اين، نصيب نخواهيم برد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون