خاطرات سفر و حضر (215 )
اسماعيل كهرم
بنده به جوانها توصيه ميكنم كه چند نفري، با حداقل هزينه، سري به هندوستان بزنند. ارزان و آموزنده. بسيار تماشايي و سرگرمكننده. البته آنجا هم ميتوان به هتل پنج ستاره رفت و به اندازه يك سال درآمد را در يك شب خرج كرد! آنچه در هتل پنج ستاره در يك شب انجام ميدهيد در يك اتاق هم ميتوان انجام داد، ميتوان در نهايت صرفهجويي همه جا را گشت و ياد گرفت و اندوخته ذهن خود را پربار كرد. در شرق هندوستان بوديم. با قطار به طرف شمال ميرفتم. بنا بر توصيه راهنما در يك دشت وسيع از قطار پياده شديم . در دهكده خانه نقلي و تميزي براي ما تهيه كرده بودند. شب چند نفر به ديدنم آمدند. قرار بود با هم به جنگل برويم براي گرفتن مار! آنها در اين كار مهارت داشتند. مارهاي بسيار زيبا، بسيار قوي و بسيار سمي را ميگرفتند و در كيسه ميانداختند. به تعداد چهل، پنجاه عدد در يك شب! آنها را به خانه بردند، يك اتاق در زيرزمين كارگاه آنها بود. يك ميله فلزي را داخل سوراخ بيني آنها ميكردند و آن همه زيبايي و شكوه ميمرد! همين. يك ماه بعد پوست مار تبديل به كيف و كفش ميشد در دست يك خانم اروپايي يا ايراني! شب بعد در رستوران يك خانه قديمي كه از توريستها پذيرايي ميكرد، يك موش چاق وارد رستوران شد و از يك طرف آمد و به طرف ديگر رفت. به صاحب رستوران گفتم: موش! يك موش اينجا بود! او گفت «ماندگار.» يعني اينجا ماندگار است! با ما زندگي ميكند! و من زير لب گفتم، مارها را بيشتر بگيريد و بكشيد، در رختخوابتان هم از اين موشها خواهيد ديد! و نيز با شما همسفره خواهند شد. شما سلامت محيط زيست خودتان را فداي چند دلار كثيف كرديد! با گذشت زمان ارزش يك مار را بيشتر خواهيد دانست.