اجبار به معروف
حسن لطفي
با آنكه عمر سلطان صاحبقران آنقدر زياد نبود تا پاي بساط سينماتوگراف بنشيند و فيلم تماشا كند، اما علاقه زياد فيلمسازاني همچون علي حاتمي، محسن مخملباف، حسن فتحي، سعيد نيكپور و... باعث شد تا ناصرالدين شاه نه تنها آكتور سينما كه شخصيتي با ابعاد متفاوت معرفي شود. بيشك دليل اصلي توجه فيلمسازان به او وجود ميرزا تقيخان اميركبير و سرنوشت تلخي است كه شاه قاجار براي او رقم زد. در بيشتر موارد شاه اگر چه رفيقي فريب خورده و هنرمندي اهل دل است، اما نميتواند از شومي فرمان قتل يكي از بهترين مردان سياست ايران بگريزد.
مردي كه اگر چه در زمان حياتش سينما متولد نشده اما براي بسياري از فيلمسازان از جمله محسن مخلمباف اگر بود از تماميت سينما دفاع ميكرد، فيلمسازان را از زير گيوتين سانسور رها ميكرد و به كساني كه درباره سينما تصميم ميگيرند و گوش به فرمان امثال فراشباشي (شخصيت فيلم ناصرالدين شاه كه حكايتهاي عكاسباشي براي ساخت فيلم را تضعيف نظميه و خلوت سلطان ميداند) هستند يادآوري ميكرد آنچه باعث تضعيف نظميه و... ميشود، سينما نيست، رشوهخواري، فساد و ناكارآمدي كساني است كه در چنان مناصبي وارد شدهاند. افرادي كه بيشك هرگاه سينما قصد نمايش زشتيهاي آنها را دارد فرياد وامصيبتهايشان بلند ميشود و به جاي رفع عيب خود سعي ميكنند صورت مساله را پاك كنند. در اينكه نميتوانند شكي ندارم، چون صورت مساله پاك شدني نيست. البته لازم است بگويم قصدم از اين حرفها ايستادن پشت هر نقدي است اما قصدم اين نيست كه بگويم همه نقدها درست است و اگر انگشت اتهامي به سمت كسي گرفته شود او متهم است و بايد مجازات شود. با اين گفتهها پي شرايطي هستم كه نقد و پاسخ كنار هم قرار بگيرد. نقد تنها و سوالهاي بيجواب نتيجه خوبي ندارد. بگذريم از آنكه وقتي از سينما و هنر حرف ميزنيم از دنيايي وسيعتر سخن ميگوييم كه يكي از كارهايي كه ميتواند انجام دهد نقد و پرسشگري است. فيلمهاي مثل ديناميت، گشت ارشاد و... به تعبير بعضيها نقاد و پرسشگر است. براي عدهاي هم سوپاپ اطمينان است. جمعي نيز شادي و مفرح بودنش را ميپسندند و... اما گمانم اين دو فيلم يك كاركرد ديگر هم داشته باشد. اينكه فردي موثر در اجراي امر به معروف و نهي از منكر با تماشاي آنها و تاكيد بر فروشاش تصميم به مقابله سينمايي با آن گرفته باشد، اتفاق خوشايندي است. حتي اگر سازمان سينمايي مجبور به تامين هزينه فيلم بشود. به نظر ميرسد اتفاق خوشايندي رخ داده و دوره اجبار به معروف در ذهن بعضيها به اتمام رسيده و به جاي آن قرار است توقيف فيلمها جايش را به پاسخگويي سينمايي بدهد! به نظرتان درست برداشت كردهام؟