سرفه
سروش صحت
هوا پر از گرد و غبار بود جوري كه اگر زير برج ميلاد ميرفتي، بالاي برج را به سختي ميديدي.مردي كه جلوي تاكسي نشسته بود ،گفت: «هوا چرا اينقدر آلوده شده؟» راننده گفت: «نميدونم.» مرد گفت: «معمولا زمستانها هوا كثيف ميشه، چي شده كه امسال اين موقع هوا آلوده شده؟» راننده بياينكه مرد را نگاه كند، گفت: «نميدونم.» مرد پرسيد: «الان كه اينجوريه زمستون چي ميخواد بشه؟» راننده گفت: «نميدونم.» مرد پرسيد: «يعني از اين به بعد هميشه هوا اينجوريه؟» راننده چيزي نگفت. چندلحظه بعد راننده به سرفه افتاد و سرفه كرد و سرفه كرد و سرفه كرد و س رفه كرد. سرفه راننده قطع نميشد و بيوقفه سرفه ميكرد. مرد پرسيد: «چيزي شده؟» راننده جوابي نداد.