معيارهاي امنيت جامعه كه از آنها غافليم
آرمين منتظري|يكي از مهمترين عوامل امنيت ملي و امنيت جامعه، آرامش رواني مردم است. آرامشي كه مدتهاست از جامعه سلب شده است. اخيرا در رسانهها گزارشهايي ناراحتكننده درباره درگيري كه ميان نيروهاي گشت ارشاد و يك زن و شوهر همراه با فرزند خردسالشان پيش آمده بود، منتشر شد. گزارشي كه وجدان جامعه را جريحهدار كرد و حتي صداي برخي چهرههاي سياسي كه زماني از حاميان گشت ارشاد بودند را نيز درآورد. خوب است سياستگذاران كشور در عرصه كلان، اين موضوع را در نظر بگيرند كه جامعه ايران، جامعهاي متكثر، تنوعخواه است كه در حال درنورديدن مرزها و حركت به سمت جنبههاي مدرن زندگي است. ايستادن در مقابل اين روند، نه تنها نتيجه نخواهد داشت، بلكه موجب بروز خشم عمومي در جامعه خواهد شد. هرچند ممكن است اين خشم، خفته باشد، اما در نهايت ظرف اين خشم هم روزي پر خواهد شد. متولدين دهه 50 به خصوص، به خوبي به ياد ميآورند كه در دوران خردسالي و دوران دبستان و مقطع متوسطه و دبيرستان با چه محدوديتهايي روبهرو بودند. نام بردن از اين محدوديتها امروز خنده بر لبان انسان مينشاند؛ ممنوعيت پوشيدن شلوار جين در مدارس و بعضا سطح شهر، ممنوعيت پوشيدن آستين كوتاه، ممنوعيت پوشيدن جوراب سفيد براي دختران در مدارس، ممنوعيت پوشيدن كفش رنگي توسط دختران در مدارس، اجبار به موي سر نمره چهار توسط پسران در مدارس، ممنوعيت پوشيدن لباسهاي ماركدار توسط جوانان در سطح شهر، ممنوعيت استفاده از ويديو و داشتن نواركاست در اتومبيل و انواع و اقسام ممنوعيتها و محدوديتهايي كه امروز در نظرمان نه تنها بسيار بيمعنا و بيفايده به نظر ميرسند، بلكه اعمالشان اثرات مخربي بر روح و روان نوجوانان و جوانان كشور برجاي گذاشته است. امروز چنين رفتارهاي بينتيجهاي موجب انباشته شدن خشم در نسل جوان ميشود. نسل جواني كه اين روزها بيش از گذشته در پي سختيهاي معاش و ساختن آينده خود است؛ آيندهاي كه به واسطه نابساماني اقتصاد كشور، مختصاتش مبهم و تيره و تار است. در چنين شرايطي نبايد بار رواني غيرضروري روي دوش نسل جوان گذاشت. نكته قابل تامل ديگر تفاوتي است كه ميان نسلي كه متولدين دهه 50 يا 60 بودند با متولدين دهه 80 و 90 وجود دارد. دو نسل آغازين، در مقابل محدوديتها و ممنوعيت بيشمار اعمال شده، دم برنميآوردند. گويي اين محدوديتها آنقدر برايشان بديهي بود كه لزومي نميديدند سوال كنند و اگر ميايستادند و سوال نميكردند، اين سوالها و پرسشها موردي بود. آن نسل ترجيح ميدادند، اين ممنوعيتها را در خفا دور بزنند. اما نسل امروز حتي لزومي بر مخفي كردن پرسشگري نميبينند. همه آن محدوديتها امروز آنقدر برايشان عجيب است و دور زدنشان آنقدر برايشان عادي است كه لزومي نميبينند چيزي را پنهان كنند. همه چيز آشكار است و در نتيجه ايستادن در مقابل اين امروز لاجرم به رويارويي خواهد انجاميد و اين رويارويي خشم را در پي خواهد داشت و هيچ ضرورتي ندارد كه نظام حاكم، در شرايط امروزين جامعه، چنين رويارويي غيرضروري براي خود ايجاد كند. اين رويارويي به شكاف اجتماعي در كشور دامن زده و آن را هر روز بيشتر از ديروز عميقتر خواهد كرد و شكاف اجتماعي در شرايط امروزين، يعني بروز خلل در امنيت جامعه و امنيت ملي. شايد از نظر بسياري، چنين نكتهاي بياهميت به نظر برسد، اما گاهي اوقات همان مواردي كه اهميت ندارند، در شرايط زماني و مكاني خاصي، اهميتي بسزا خواهند يافت و آن روز ديگر براي بازگشت از راه رفته دير شده است.