ادامه از صفحه اول
فضاهاي باز شهري فرصتي براي تعامل زنان
اين فضاي اجتماعي خنثي نيست و جايي است كه بايد با اقدامات انسان پر شود. همانگونه كه فضا از طريق مناسبات انساني شكل ميگيرد، مناسبات انساني نيز در شكلگيري فضا موثر هستند. در همين رابطه سوجا(1) معتقد است كه ما اساسا موجوداتي فضامند و در برساختن اجتماعي فضامنديهاي اطراف خود همواره مشاركتكنندگاني فعال بودهايم.(2)
با اين نگاه مناسبات زنان در محله و شهر بستر مناسبات اجتماعي و زندگي است. امروزه فضا همان زندگي است و اين مناسبات براي زنان يعني همان زندگي آنان است. اين مهم در بستر سه حوزه امنيت، گذران اوقات فراغت و مشاركت محلهاي قابل تامل است. محله به دليل ساختار محدود و آشنايي زندگي شهري به نوعي حاوي امنيت زنان براي حضور در خود است اين مهم به دليل آشنايي، روابط همسايگي و ارتباطات مداوم اعضاي محله منبع مناسبي براي امنيتزايي زنان در حضور اجتماعي است. از سوي ديگر با توجه به ساختار سازههاي مسكوني و محدوديت فضاي باز و حياط در آنها فضاهاي باز محلهاي قادر به تامين نيازهاي مكث و ارتباطات را براي زنان در بستر امنيت نسبي محله تامين كرده و فرصتي براي تمركز بر ساختارهاي مشاركتزا را در ميان آنان فراهم ميكند. در نمونههايي در شهر فضاي كوچه دوستي و كوچه رنگي در مناطق مختلف شهر تهران بستري براي توليد فضاي باز و عمومي با توجه به مقدورات محلهاي بود كه فرصت كم نظيري را براي تعاملات زنان فراهم ساخته بود.
در تحقيقي در محله سنگلج در خصوص فعاليت زنان نكات خوبي حاصل شده نظير آنكه فعاليت ارتباطي زنان در فضاهاي خصوصي يعني در خانههاست و دوم آنكه فعاليت آنها زيرمجموعه فعاليتهاي عادي خانوار نظير خريد و... است و سوم آنكه فعاليت احتماعي زنان سهم اندكي در بودجه زماني و مالي آنها دارد.(3) اين نتيجهگيري ضرورت توجه بيشتر به ايجاد فرصتهاي تعامل زنان در محلات را تقويت ميكند. نبود امكانات لازم در سطح محله ارتباطات آنها را به حوزه خصوصي انتقال داده و اين مهم مانعي براي مشاركت آنان در فعاليتهاي اجتماعي در عرصه بهبود كيفيت محلات و خانوار ميشود. از اينرو تامين فضاهاي باز محلهاي فرصتي براي ايجاد فرصتهاي مشاركت و ارتقاي حضور اجتماعي زنان و در عين حال گشايشي براي توسعه ارتباطات است، امري كه در دنياي امروز نيازي ضروري براي جوامع شهري است. بيماري كرونا نه تنها شهرسازان را در امر شهرسازي وادار به بازانديشي نسبت به تحولات اين عرصه كرد، بلكه جامعهشناسان را به سوي اين مهم سوق داد كه براي رفع نيازهاي ارتباط جمعي فضاهاي باز محلهاي يك فرصت بينظير است. بديهي است مديريت شهري در اين امر بايد با بهكارگيري پروژههاي خرد در محلات بستر توليد فضا را براي زنان در محلات فراهم كند.
پاورقي
1- Edward soja
2-http://www.haftshahrjournal.ir/article_32378_d00eb9a9443851d11213074aa3534efb.pdf
3- https://urbstudies.uok.ac.ir/article_61010_77f33b2c74ea56a61c9807d511011807.pdf
بگذاريد آنقدر عاشق ايران بمانيم كه اسم كودكانمان را ايران بگذاريم
همسرم از مامور مرد پرسيد همسر خودت چطور لباس ميپوشد گفت مثل خانم شما، اما اگر به ما دستور دهند در بيابان بيآب و علف هم بايستيم، ميايستيم. ما رفتيم و به احتمال زياد تا چند روز ديگر ماشين ما در پاركينگ است. اما مساله براي من پاركينگ نيست، مساله اين است كه تمام تلاشهايم براي آرام زيستن نابود شد. ما دهه شصتيها نسلي هستيم كه خودمان همه كارها را براي خودمان كرديم. ما خودمان تغيير كرديم، خودمان با سختي درس خوانديم و خودمان با سختي تلاش ميكنيم تا از پس مخارج زندگي بر بياييم. مشكلات در ايران آنقدر زياد هست كه به راحتي ميتواند زندگي و لذت زندگي را از همه ما بگيرد اما نميفهمم كه چرا بايد سر مسائلي كوچك، اينقدر نيروي انساني قرار بدهند تا مردي همسن پدر من و خانمهايي همسن خود من ساعت ۱۲ ظهر روز يكشنبه در خيابان خلوت بايستند تا به وظايف مقرر خود عمل كنند. ۱۱ نفر انساني كه به اين دنيا آمدهاند تا كار مفيدي انجام دهند باعث شدند تا اعصاب من آنقدر خراب شود كه به زبانم بيايد و بگويم بيا برگرديم همانجايي كه بوديم البته يك ربع بعد پشيمان شدم و گفتم ما نبايد برويم بايد بمانيم تا به مقصود خود برسيم. گشت ارشاد ماشين توليد نفرت و دشمنسازي است و باعث ميشود مردماني كه حتي با سياست كاري ندارند هم با كل حاكميت به مشكل بخورند. حجاب مشكل دهه شصتيها، هفتاديها و هشتاديها نيست. من و همه زنان و مردان و دختران و پسران ايران دلمان ميخواهد با آرامش در ايرانمان زندگي كنيم و آنقدر عاشقش بمانيم كه اسم كودكانمان را ايران بگذاريم. اين حق ماست تا خود پوشش خود را انتخاب كنيم. اگر دغدغه دين داريد، دغدغه امنيت داريد، دغدغه ايران را داريد، اين رويه نه ديني براي مردم، نه امنيتي براي كشور و نه تعلقي به ايران باقي ميگذارد. حق ماست كه مسالمتآميز در كنار هم زندگي كنيم و به دغدعه اصليمان بپردازيم؛ دغدغه مشترك همه مردم ايران، دفاع از خاك ايران، دفاع از كشور ايران در مقابل ظلم بيگانه. ما بايد به دنبال گفتمان مشتركي باشيم كه همه متفقالقول تا آخرين قطره خونمان براي آن ايستادگي كنيم. آن گفتمان، گفتمان دفاع از ايران است.