• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5261 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۱ مرداد

درباره فيلم جديد آيدا پناهنده به بهانه اكران در سينماها

تي‌تي، فراتر از ايكاروس

پويا عاقلي‌زاده

«تي‌تي» كم‌حرف است و هيچ حرف مهمي را دوبار نمي‌زند. دو شخصيت مهم دارد كه از همان ابتدا آنها را شبيه هم نشان مي‌دهد ولي در دو جهان پولدار و بي‌پول: «خوب و بدي به پوله. منم پولدار بودم، مرد خوبي بودم.» ديالوگ كليدي امير ساسان (هوتن شكيبا) وقتي براي تي‌تي (الناز شاكردوست) هديه آورده و در عين حال، تحت فشار حسادت به دكتر ابراهيم (پارسا پيروزفر) است، تفاوت جهانِ دو آدم خل را نشان مي‌دهد. رابطه عجيب و غريب ابراهيم، دكتر فيزيكدان كه مي‌خواهد با علمش منجي بشر باشد با تي‌تي كه با نگهداشتن جنين‌ها در بدنش و تقديم انسان‌هايي به جهان، خود را ناجي بشريت مي‌داند، از همان نماي ابتدايي براي ما توضيح داده مي‌شود.

نماي ابتدايي برخورد تي‌تي و ابراهيم، گوياي جهان اين دو نفر و تلاقي آنهاست؛ يك خدماتي بيمارستان كه دستش در خورشيد فرو رفته و يك مردي با اوركت قهوه‌اي رنگ كه اگر او را از روبه‌رو نبينيم، رفتارش گوياي شخصيت بلوغ نيافته اوست. حتي حمل كردن دوچرخه و بادكنك - كه قرار است هديه دخترش باشد - در بيمارستان قبل از سي‌تي اسكن و در ادامه، وسط خيابان، مهر تاييدي بر اين ايده است! همان جمله ابتدايي تي‌تي كه مسير درست بيمارستان را به ابراهيم كه در جهان خيالي خودش سير مي‌كند نيز بيانگر نقش او در اين رابطه ازلي است. حركت دو شخصيت در قاب تصوير و ورود به بازتاب‌ها در اطراف قاب نيز از دوگانگي‌هايي خبر مي‌دهد كه در انتها به وحدت شخصيتي مي‌رسد. در فيلم، بارها توسط دوست ابراهيم و امير ساسان اشاره مي‌شود كه ابراهيم بچه است، نياز به قيم دارد و فراتر از آن، اصلا مرد نيست. حتي در صحنه‌ درخشان ديالوگ تي‌تي و ابراهيم دور آتش كه هر دو به هم اشاره مي‌كنند شبيه جنسيت خود نيستند نيز تي‌تي به ابراهيم مي‌گويد كه تو شبيه مردها نيستي؛ اما اين‌بار معناي جمله از زبان شخصيت فراانساني فيلم (تي‌تي) با جملات قبلي فرق دارد؛ تمام ارجاعات قبلي از زبان مردهايي است كه مردانگي را در پيروي از چارچوب‌هاي مطلق جامعه براي آن مي‌دانند و تخطي از آن را معادل طرد شدن از جامعه؛ همان‌طور كه در انتها نيز جهان دو خل اين فيلم از بقيه جدا مي‌شود؛ آنها را به حال خودشان و ارزش‌هاي‌شان رها مي‌كنند و با كنار گذاشتن وظيفه الهي خود، حتي از مقام منجي‌گري نيز انصراف مي‌دهند.
نقطه طلايي ارتباط تي‌تي با مخاطب امروز سينماي ايران، شخصيت‌پردازي آن است؛ در برهوت وجود «شخصيت» به معناي عميق و قابل همذات‌پنداري آن در فيلم‌هاي چلاق و الكن موجود، تي‌تي براي ابراهيم، منحني شخصيتي دارد كه وجه انساني آن را براي ما برجسته مي‌سازد. شخصيتي در ميانسالي و بحران‌هاي كوبنده‌اش كه در جريان بلوغ قرار مي‌گيرد و به رهايي دست مي‌يابد، اما نام فيلم حاكي از نگرش فيلمساز (به ويژه آيدا پناهنده و ارسلان اميري در نقش نويسندگان فيلم) نسبت به اين پيرنگ بلوغ است كه سابقه‌اي طولاني در تاريخ سينما دارد و شايد مشهودترينش، شخصيت تورن‌هيل (كري گرانت) در فيلم «شمال از شمال غربي» هيچكاك است. وجود شخصيتي فراي انسان كه از قضا، خل ناميده مي‌شود تا به تعبير فوكو، اكثريت غالب جامعه را از پايبندي و حتي تفكر در مورد ارزش‌هاي تعريف شده توسط او مبرا كند. همچنين ارتباطات فراانساني اين شخصيت كولي (جابه‌جايي ليوان و مناسك رفتن به دريا براي شفاي ابراهيم) همه از نياز انسان مدرن در تلنبار بحران «زندگي كردن» به تلنگري از جنسي متفاوت خبر مي‌دهند تا اين انسان محاصره‌ شده با تمام انباشته‌هايش ظاهرا مهمش، به آنچه هست و آنچه مي‌تواند باشد، آگاهي يابد.
آيدا پناهنده، در دادن اطلاعات شخصيت‌هاي فيلمش به ‌شدت خسيس است، اما اين خساست را با شيريني بيان كلمه به كلمه از اطلاعاتي كه قبل از نشان دادن واقعيت اجتماعي شخصيت‌هايش بيان مي‌شود، جبران مي‌كند. مثلا تي‌تي در مورد شغل اميرساسان مي‌گويد: «هنرمند» و ما از همان تماس تلفني اول او فهميده‌ايم كه هنرمندي‌اش از چه جنسي است اما باز هم در انتظار فهميدن شغلش مي‌مانيم و اين يكي از نيروهاي محرك كوچك جا داده شده در جريان فيلم است.
تي‌تي شخصيتي است كه به ‌شدت رها در جريان زندگي است و همان‌طور كه چند بار تاكيد مي‌كند، از هيچ چيز نمي‌ترسد. اين ويژگي در تعريف منفي‌گراي جامعه ما از كولي بودن نيز وجود دارد ولي تي‌تي نشان مي‌دهد كه او از وجود جهان ساده‌اي به دور از پيچيدگي‌هاي به ظاهر مهم انسان مدرن خبر دارد كه در آن، ارتباط انساني به سادگي برقرار مي‌شود.
مهم‌ترين حرف تي‌تي اين است كه اين ارتباط انساني ساده و ازلي در جهانِ در خود پيچ‌خورده امروز، آنقدر عجيب و بيگانه به نظر مي‌آيد كه به اندازه زيست شخصيت ابراهيم و اميرساسان در فيلم و تمام اتفاقاتي كه شاهدش هستيم، زمان مي‌برد تا انسان‌ها به وجود چنين جهاني باور پيدا كنند. 
«تي‌تي» فيلمي اميدبخش است. ملودرامي دقيق و مدرن كه لحن شيرين شخصيت اولش، ما را به ياد «هامون» و فيلم‌هاي داريوش مهرجويي در دهه 1370 مي‌اندازد. تي‌تي خله در ابتدا خورشيد را در دستانش دارد و در آتش نمي‌سوزد و به نوعي ابراهيم واقعي فيلم، اوست. ابراهيم اين فيلم پس از عبور از آتش، بالغ مي‌شود و تي‌تي نيز از جايگاه فراتر از ايكاروس خود (ايكاروس از حد مجاز پرواز خود فراتر مي‌رود و به خورشيد نزديك مي‌شود، پس بال‌هايش مي‌سوزد و به دريا سقوط مي‌كند) پايين مي‌آيد و حتي توان‌هاي ماورايي‌اش را از دست مي‌دهد تا بتواند «زندگي» كند.

 


   روايت‌هايي كه مي‌توانست پيشرفت كند و در ستايش انسانيت پيش رود، طبيعتي كه مي‌توانست مجموعه‌اي از دلالت‌ها را تعريف كند عملا در فيلم به كار گرفته نمي‌شوند. عناصر طبيعي و زيبا مانند دريا، باران، رطوبت و كلبه، مانند خط موازي در روايت هستند و در قصه تنيده نمي‌شوند و بار استعاري ندارند
   تي‌تي تصوير درستي كه منطبق با فرهنگ، محيط جغرافيايي و شرايط اجتماعي ما باشد ارايه نمي‌دهد و بدون شخصيت‌پردازي پيش مي‌رود و موضوعات مهمش در سطح رها مي‌شوند

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون