• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5270 -
  • ۱۴۰۱ سه شنبه ۱۱ مرداد

ماجرای توافقنامه هلسینکی

مرتضی میرحسینی

توافقنامه را توافقنامه هلسینکی نامیدند و 35 کشور آن را پذیرفتند. اوت 1975 در چنین روزی امضا شد و به جز کانادا و امریکا، تمام کشورهای امضاکننده‌اش اروپایی بودند. حکومت شوروی و کشورهای اقماری‌اش آن را پیروزی بزرگی برای خودشان دیدند و حتی با محوریت این «دستاورد دیپلماتیک» تبلیغات زیادی به راه انداختند. باورشان این بود که دولت‌های غربی سرانجام بعد از چند دهه کشمکش حوزه نفوذ شوروی را به رسمیت شناخته‌اند و یک‌بار برای همیشه اصل وجود دولت‌های کمونیستی در اروپای شرقی و حتی وجود کشور مجزای آلمان شرقی را پذیرفته‌اند. اعضای کادر رهبری شوروی که همچون همیشه اسیر توهمات خودشان بودند آن زمان متوجه نشدند که سکه این توافقنامه روی دیگری هم دارد که اتفاقا از این «دستاورد» مهم‌تر است. ویکتور شبشتین راوی انقلاب‌های 1989 می‌نویسد «بهای این دستاورد را شوروی‌ها پرداختند. آنها مجبور شدند تعهد خود را نسبت به طیفی از حقوق انسانی (حق آزادی اجتماعات و حق آزادی بیان) و ارزش‌های دموکراتیک تصریح‌شده در منشور سازمان ملل متحد اعلام کنند. در دیباچه توافقنامه هلسینکی ذکر شده بود همه امضاکنندگان بر این باورند که به حقوق مدنی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و دیگر حقوق و آزادی‌های فردی که همه آنها برآمده از شأن و منزلت ذاتی فرد انسانی است، باید احترام گذاشت. شوروی‌ها گمان می‌کردند که اگر غربی‌ها فتوحات ارضی شوروی در پایان جنگ جهانی دوم را به رسمیت بشناسند و بر این مرزبندی‌های تازه صحه بگذارند، این به معنای آن خواهد بود که در آینده هیچ نیرویی درصدد تغییر رژیم‌های سیاسی کشورهای سوسیالیستی برنخواهد آمد. آنها معتقد بودند که توافقنامه هلسینکی باعث دائمی‌شدن حکومت‌های کمونیستی در کشورهای اقماری‌شان خواهد شد و نقطه پایانی بر هر نوع قیام براندازانه از نوع بهار پراگ خواهد گذاشت.» اشتباه می‌کردند. با این فرض که آنچه درباره حقوق انسانی در توافقنامه هلسینکی آمده در قانون اساسی کشور خودشان (و سایر کشورهای کمونیستی) نیز وجود دارد، موضوع را ساده‌تر از آنچه بود دیدند و حتی تصمیم گرفتند در تبلیغات خودشان چندان اشاره‌ای به این بخش از ماجرا- که در نگاه‌شان اصلا اهمیتی نداشت-  نکنند. اما این بازی چنان که آنان انتظارش را داشتند پیش نرفت و بعد از دوره کوتاهی سروصدای پروپاگاندا، تازه متوجه خطای محاسباتی خودشان شدند. زیرا «توافقنامه هلسینکی به غرب اجازه می‌داد که شوروی و متحدانش را در صورت نقض مفاد توافقنامه توبیخ کند. به این ترتیب، توافقنامه هلسینکی به همه فعالان آزادی‌های مدنی در سرتاسر امپراتوری شوروی یک مبنای حقوقی داد که براساس آن می‌توانستند به دولت‌های متبوع‌شان فشار بیاورند که بندهای حقوق بشر توافقنامه را اجرا کنند. گروه‌های دیده‌بان هلسینکی همچون قارچ، طی مدت کوتاهی در سرتاسر بلوک کمونیستی سربرآوردند... گروه‌های دیده‌بان هلسینکی به جای اینکه حقوق تازه‌ای را در خواست کنند که فاقدش بودند، حالا می‌توانستند آزادی‌هایی را طلب کنند که پیشاپیش در قانون لحاظ شده بود اما رژیم عملا آنها را به رسمیت نمی‌شناخت.» خلاصه اینکه توافقنامه هلسینکی به اپوزیسیون- در کل اروپای شرقی کمونیست، جز رومانی - موضع تهاجمی داد و احزاب کمونیست را در لاک دفاعی فروبرد. حق با میکلوش هاراستی، فیلسوف مجار بود که می‌گفت «توافقنامه هلسینکی چوبدستی‌ای به ما داد که می‌توانستیم با آن رژیم را دایما بزنیم.» آنان هم از این چوبدستی به بهترین شکل ممکن استفاده کردند و با آن رمق دیکتاتوری‌های حاکم بر کشورشان را گرفتند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون