• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5274 -
  • ۱۴۰۱ چهارشنبه ۱۹ مرداد

اینستاگرام و تلگرام مایل به زندگی

ابراهيم عمران

اگر سن و تجربه را دو عنصر تاثیرگذار درنوشتن بدانیم؛ وجه دیگری نیز به حتم جلب توجه خواهد كرد و آن خواندن و خواندن و خواندن است و بس. بر این نگره می‌توان درباره نویسنده جوان ایرانی «یاسمن خلیلی‌فرد» و کتاب تازه آن نوشت. بانوی صاحب قلم این نوشته را با نقدهای سینمایی شناختم. دو کتاب «یادت نرود که... و انگار خودم نیستم» در کارنامه‌اش بود.مجموعه داستان کوتاه «فکرهای خصوصی» نیز به بازار آمد و کتاب جدیدش نیز با نام «بنفش مایل به لیمویی» در ادامه روند مخاطب‌شناسی‌اش رونمایی شد. اگر از مراسم رونمایی کتاب جدید این نویسنده دارای طرفداران در سن خاص شروع کنیم بیشتر می‌توان به سبک و سیاق او در نوشتن پی برد.‌در مراسمی که در کافه کتاب نشر ققنوس برگزار شد؛ جمعیتی قابل توجه آمده بودند. در برهوت کم خوانی این استقبال می‌تواند دستاورد قابل قبولی برای ایشان و انتشاراتی‌اش باشد.اگر بر اساس نگره ابتدایی نوشته بخواهیم ادامه دهیم؛ آنچه خلیلی‌فرد را متمایز از دیگر نویسندگان همسن و سالش می‌کند؛ به حتم تسلط بر ادبیات ایرانی و بالمآل خارجی است. بارها در گفته  و نوشته‌های ایشان این توجه به ادبیات مخصوصا داخلی آمده است و بر این اساس شناخت قابل قبولی از نحوه تفکر قشر جدید کتابخوان ایرانی دارد. توجه شود قشر جدید و این گروه می‌تواند فقط خواننده وفادارنام گیرد و بس. خوانندگانی که شاید دلداده نوع خاصی از پرداختن به موضوعات این روزهای اجتماع باشند. خلیلی‌فرد با توجه به این نگره، مخاطب خود را می‌یابد و باور دارد گروه هدفش چه نیاز دارند. نویسنده همه تلاشش را می‌کند تا پلی بین شبکه‌های مجازی و لمس کتاب ایجاد كند.بنفش مایل به لیمویی به باورم پلی است بین مجاز و حقیقت. آنچه جانمایه اصلی داستان کتاب جدیدش است؛ همانا امری است که خیلی از مخاطبین او در اینستاگرام و تلگرام و پیش‌تر در فیس‌بوک در پی آن بودند. قصه آدم‌هایی شاید نامدار و گاهی هم گمنام که هر یک می‌توانند مابه‌ازاهای زیادی داشته باشند. هنر نویسنده درتعریف داستان آشنا و یک خطی‌اش؛ رعایت بی‌طرفی محض است و بس. قضاوتی ندارد نسبت به شخصیت‌های کتابش. نه آنچنان بزرگ‌شان می‌کند (موعظ ) که مخاطب باورش نداشته باشد و نه آنچنان در گوشه رهایش که خواننده فراموشش کند. داستانی که نویسنده در پی بال و پر دادن بدان است این روزها زیاد دیده و شنیده شده است. گسست زندگی ها و به نوعی بازگشت دوباره به همان زندگی. این بار اما به شکلی نو و مدرن‌تر. جغرافیای داستان در پاریس و حومه آن می‌گذرد. مکان‌ها در قصه باورپذیر می نماید. حال چه نویسنده آن را زیست کرده باشد یا به هر نوعی آنها را به درستی پرورانده باشد. خواننده می‌تواند باور کند زوجی سابق بنا بر دلایلی منطقی در خارج از ایران قرار است؛ قصه بیست و چند سال جدایی‌شان را مرور كنند. با مخرج مشترکی به نام «موعظ رامین‌فر». شیانه داستان می‌تواند آشنا باشد برای مخاطب. چه که این سال‌ها در پیرامونش زیاد دیده شد. نادر آگه هم که پرسونای همیشگی مرد باسواد و روشنفکر و کمی سر به هوای ایرانی است . کیست که نخواهد نادر باشد؟ آیداي قصه که گل سرسبد این شخصیت‌هاست و همگان به نوعی در برهه ای از زندگی آیدا بوده‌اند یا مشتاق آیدا شدن! چند نام دیگر خارجی و ایرانی نیز برای پیشبرد داستان کافی هستند. خرده پیرنگ‌هایی که در بزنگاه‌های از جان افتادن قصه به کمک خواننده می‌آیند و نوع روایت‌های‌شان فضا را برای خواننده دلپذیرتر می‌كند. نویسنده جوان ما همان‌طور که در نگاهی به دو کتاب دیگرشان نوشته‌ام؛ نویسنده هفت تیر به بالای اجتماع هستند که این مطلب فی‌نفسه در مذمت ایشان نیست که برعکس حسن وامتیازی درخور برای اوست . چه که شناخت کافی از این جغرافیا به بالا دارد و مانند سایر نویسنده‌نماها ادا در نمی آورد. اگر نام مکانی در داخل یا خارج می‌آورد؛ مابین سطرهای مختلف این باورپذیری ایجاد شده است و بی‌جهت به سمت قشر دیگراجتماع نمی‌رود، چون نمی‌خواهد به شناخت درباره آنها بنویسد و قلمش هیچ گاه در پی آدرس دادن بی‌جهت نیست. ادعای گزاف ندارد درباره کاراکترهایش. آنچه زیست کرده بر صفحه جاری می‌سازد. در پی فخرفروشی با واژگان کتابش نیست. به همین خاطر کتاب‌هایش زود به چاپ‌های بعدی می‌رسد. خواننده وفادارش را پیدا کرده است و چه امری برتر از اینکه نویسنده ای در این سن کم، بتواند دخل و خرج کتابش را طوری شاقول كند که ناشر برای کتاب بعدی‌اش نگرانی نداشته باشد. خلیلی‌فرد به موازات جامعه پر رمز و راز جوان امروزی پیش می‌رود. سوژه‌هایش آنچنان غریب نیستند. سوژه‌های ناب شبکه‌های اجتماعی شاید که با قلم روان ایشان تبدیل به کتاب می‌شود و خوانندگانی که به واسطه ایشان برای روزها آنچه در شبکه‌های مجازی می‌خوانند؛ درست و کامل و صحیح‌ترش را از تراوش قلم ایشان؛ بهتر هضم می‌كنند. بار دیگر بی‌آنکه داستان کتاب لو رود، تاکید می‌کنم که کدام یک از ما موعظ، نادر، شیانه و آیدا نیستیم و نخواهیم بود؟ باور کنیم هر آیینه این شدن‌ها نزدیک است. بی‌آنکه قضاوت کنیم و داوری شویم از روند زندگی. آن هم زندگی‌های بی‌دوام و بی‌ثبات امروزی که خود « بنفش مایل به لیمویی» است به قول آیدای داستان. هراسی از باورش نداشته باشیم....

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون