• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5278 -
  • ۱۴۰۱ دوشنبه ۲۴ مرداد

نگاهي به نمايش «پيش از كشتن» ساخته آرش دادگر

پس از مردن

آريو راقب‌كياني

تئاتر سياسي را، در وهله نخست مي‌بايست تئاتري انتقادي قلمداد كرد. تئاتري كه مولفه‌هاي حال‌حاضر سياست اعم از طبقه حاكمه قدرت و سيستم‌هاي اعمال قدرت در آن و همچنين مسائلي چون پيدايش جنگ و صلح را نقد مي‌كند و مي‌خواهد افكار عمومي را با روشنگري و شفاف‌سازي بيدار و آگاه كند. تئاتر سياسي شايد در كلامش از آزادي بيان و افشاگري شايان ذكري برخوردار نباشد؛ وليكن تمام تلاشش را به كار مي‌بندد تا به شكلي غيرمستقيم و با استفاده از ايهام و اشاره، ناگفته‌هاي مستترش را به گوش مخاطب برساند.
نمايش «پيش از كشتن» به نويسندگي شهرام احمدزاده و با طراحي و كارگرداني آرش دادگر شايد ابتدا به ساكن و در ظاهر امر روايتگر نمايشنامه‌هاي ادغام شده اورستيا و الكترا باشد؛ اما به مرور تماشاگر درمي‌يابد كه نمايش بستري متافورگونه براي داستان‌گويي برگزيده است. بنابراين آن چيزي كه نمايش «پيش از كشتن» را به يك پديده تراژيك مبدل مي‌سازد، بازسازي قصه الكترا (اثر سوفوكل) نيست، بلكه ايجاد حس همذات‌پندارانه‌اي است كه در روند روايت به وجود مي‌آورد و مي‌توان آن را به عدم جداسازي اعمال تاثيرگذار سياسي دولت از اقتصاد فرد فرد اعضاي آن جامعه مرتبط دانست. از آنجا كه آدم‌هاي جهان نمايش، مفهوميت خود را از سيستم‌سازي طبقه بالادست به دست مي‌آورند، بنابراين برطرف‌سازي نياز اوليه آنها يعني گرسنگي تبديل به يك اصل و يك ضرورت زيستي بقا براي آنها مي‌گردد. چنانچه نمايش تعارفات مرسوم را كنار مي‌گذارد و بي‌اهميت بودن مردمان را تا جايي پيش مي‌برد كه رفع كردن عطش گرسنگي آنها را هم‌قطار با حيوانات تصويرسازي مي‌كند. حتي نمايش نمي‌تواند موضوع عالمانگي مردمان معاصرش را تاب بياورد و آنها را صرفا به كارگران ماشين شده‌اي تبديل مي‌كند كه حق سواد آموختن و ادبيانه بودن را ندارند و نگاه ماشينيستي، از آنها دستگاه‌هاي سلاخي بي‌رحمي مي‌سازد كه چون براي آنها كار ايجاد كرده است، نبايد از حدود معين‌شده‌شان تعدي و قصور كنند و حتي اين موضوع در خط سير راه رفتن آنها چارچوب‌بندي شده نمايان مي‌شود و بنابراين هيچ‌كس حق ندارد از خط تراز شده و به خط شده‌اش خارج شود. 
 نمايش «پيش از كشتن» را مي‌توان به الهگان انتقامي تعبير كرد كه خون را با خون مي‌شويد. نمايش بي‌پرده ابراز مي‌دارد كه ضرورت زيستي در حاكميت پاكسازي است؛ خواه اين سلاخي به دست ملكه كلوتايمنسترا با همدستي آيگيستوس (با بازي امين طباطبايي) صورت پذيرد و خواه به دست كاراكترهاي الكترا و اورستس به خاطر كشتن پدرشان آگاممنون (با بازي آرش دادگر) انجام شود. نمايش تيغ و تبر را نيز اصلاح جامعه جهت مدرن شدن مي‌نامد و فلسفه وجودي جنگ را به همان اندازه كه براي حاكميت لازم مي‌داند، از نگاه مردمان بيهوده مفروض مي‌دارد. جنگي كه بر سر هلن باشد يا جنگي كه بر سر هووي كلوتايمنسترا يعني كاساندرا باشد يا جنگي كه بر سر كاراكتر ايفيگنيا باشد. همه جانيان «پيش از كشتن» به مرور تبديل به حيوانات قرباني شده‌اي مي‌شوند كه در بستر زمان‌هاي غيرخطي، كيفر جنايات خود را بايد ببينند و از اين‌رو دودمان خانداني بر باد خواهد رفت. دختركشي، مادركشي و معشوقه‌كشي، همه و همه باعث مي‌شود كه اين سوال پيش آيد كه آيا هميشه پاي يك زن در ميان است و چگونگي نافذ شدن قدرت در دست مرد و زن در بازه‌هاي زماني مختلف، پرسشگري تمايز در شكل رهبري جامعه را پديد مي‌آورد؟ نمايش در طراحي لباس، غالب بودن و قالب بودن را به الهگان سيه‌پوشي سپرده است كه چه بر تن عوام‌الناس باشند و چه رخت فرمانده، نمي‌توانند به پيشواز و پيش‌گويي عذابي از پيش تعيين‌شده و مقدر نروند و مردان دامن‌پوش را پشت حجاب زنان قدعلم كرده جامعه معرفي مي‌كند!  نمايش به ظاهر كهن «پيش از كشتن» به حوزه عمومي مدرن‌شده‌اي ورود پيدا مي‌كند و آن مقوله خبر و پيام‌آوري در بطن جامعه و قدرت مديا است. جامعه‌اي كه جوري بار آمده و به بيان ديگر مسخ شده است كه صلح و پيشرفت را بايد به صورت اخبار روزانه‌اي مستمع باشد و بر پيام‌آوري بيداد و ظلم روي ميز كارش چشم ببندد و حتي بابت خبرچيني مواجب و مزد دريافت كند. جامعه‌اي كه دستاورد جنگ را حتي با از دست دادن اقوام يا فقدان دست و پاي آنها بايد غنيمت بشمارد تا از چشم حاكميتي چون كاراكتر آيگيستوس نمك‌نشناس قلمداد نشود و به دروغگويي و دزدهاي آكاممون‌ها در جيره‌بندي غذا عادت كند و خودش را وقف دهد؛ وگرنه حتي روي كروكي جسدشان روي زمين تي كشيده مي‌شود و به مرور از اذهان عمومي محو خواهد شد. در چنين جامعه بي‌آينده‌اي حتي پيش‌بيني‌هاي شخصيت كاساندرا براي ملتي بي‌فايده است؛ زيرا به خودي خود جنگ و بي‌عدالتي، آينده‌اي به جاي نگذاشته است و شعار «مرگ يا رفراندوم» و شبنامه‌ها در نطفه خفه و نيست و نابود مي‌شود. داستان «پيش از كشتن» با آنكه باستاني جلوه مي‌كند وليكن مفهوم مكان فيزيكي زمان‌مندي‌شده را پس مي‌زند و در جست‌وجوي جامعه انساني و البته آرماني است كه پس از مردن خيلي‌ها و مثله‌شدن آنها به وجود خواهد آمد و پس از آن در پي داشتن يك زبان با مفاهيم مشترك مي‌گردند. جامعه‌اي كه بودن و هستن را در ادبيات و نوشتن يافت مي‌كند و اگر در آينده درختي براي نوشتن واقعيت نمودي فاتحان تاريخ وجود نداشته باشد، زبان صفر و يك كامپيوتري را براي ساختن و نگاشتن به كار مي‌بندد!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون