گزارش روز
شهريار باستانشناسي ايران در ايران دفن نميشود
فرزانه قبادي/ موزه ايران باستان، صبح ديروز لحظات تلخي را در ذهن تاريخي خود ثبت كرد. بناي زيبا و پر ارزش خيابان سي تير صبح روز هفتم تير شاهد وداع اهالي فرهنگ با مردي بود كه عاشق ايران بود. مردي كه در آن روزهايي كه پتكهاي آهنين به جان ميراث تاريخي اين كشور افتاده بودند، با هزينه شخصي اقدام به ثبت آثاري چون چغازنبيل، تخت جمشيد و ميدان نقش جهان در فهرست آثار جهاني كرد. شهريار عدل، ۳۱ خرداد در 72 سالگي به دليل ايست قلبي در پاريس درگذشت. دوستداران او براي تكريم و تشييع او، در محلي كه نسبتي نزديك با فعاليتهاي ارزنده او داشت گرد هم آمدند. كافي بود سر بچرخاني تا بزرگاني را ببيني كه در فقدان فردي ارزشمند غم بر چهرهشان نشسته و جواناني كه آرام و بيصدا در گوشهاي اشك ميريزند. جواناني كه حالا بايد تنها به خاطرهاي كوتاه از او دلخوش باشند و ببالند به
هم صحبتي با او يا آموزههايش را بارها و بارها مرور كنند و به اين فكر كنند كه ميراثدار آدمهاي بزرگ بودن مسووليت سنگيني است. پيامهاي تسليت وزير علوم، نماينده يونسكو در ايران، استاندار كرمان و همچنين رييس بنياد سينمايي فارابي در مراسم قرائت شد. مسعود سلطاني فر، معاون رييسجمهور و رييس سازمان ميراث فرهنگي در اين مراسم گفت: «همكاران من در سازمان ميراث فرهنگي تلاش دارند تا با جمعآوري و انتشار آثار مكتوب ايشان در يك مجموعه كامل، سندي مفيد در اختيار پژوهشگران و علاقهمندان قرار دهند.» مهدي حجت، رييس ايكوموس ايران با ذكر خاطراتي كه از همكاري با شهريار عدل داشت، از اراده و پشتكار او براي خدمت به فرهنگ ايران گفت. او با بيان مواردي كه نشاندهنده عشق و علاقه عدل به حوزه مورد فعاليتش بود، گفت: «شهريار عدل با تمام جانش براي ميراث فرهنگي ايران تلاش كرد.» سيد محمد بهشتي در اين مراسم در مورد شخصيت فردي شهريار عدل گفت: «مساله ميراث فرهنگي، مساله شخصي شهريار عدل بود، كاري به اين نداشت كه مسوول اين دستگاه چه كسي است، باستانشناسي و پژوهشگري شغل او نبود، بلكه دغدغه شخصي او بود. او براي اينكه بتواند به دغدغهاش رسيدگي كند، ناگزير بود با همه صميمي باشد، او پي به گرانبها بودن اين گوهر برده بود. او در طول حيات علمي خود توانسته بود با فرهنگ ايراني ملاقات كند و اين ملاقات او را عاشق كرده بود. شايد شهريار عدل تنها كسي است كه در حوزه ميراث فرهنگي همه او را با نام كوچك ميشناسند.» برادر او، كامران عدل در تمام طول مراسم در كنار مهمانان ايستاده است، بيآلايش و ساده، آنها كه ميشناسندش به او تسليت ميگويند و آنها كه نميدانند او يكي از اساتيد برجسته عكاسي ايران است، وقتي نوبت به سخنرانياش ميرسد با او آشنا ميشوند. كامران عدل ميگويد: «من بخشي از خودم را از دست دادهام.» گلهمند است از كملطفيها، از همراهي نكردنها: «مدتي است كه سعي ميكنم شهريار در برج طغرل دفن شود، جايي كه او 18 سال در آن تلاش كرد، اما شب گذشته به من اعلام كردند كه در اين مكان نميتوانم او را دفن كنم بنابراين تصميم گرفتيم او را در بهشت زهراي تهران امانت بگذاريم تا تكليف او مشخص شود و در نهايت يا او را در هرات نزد جدش دفن كنيم يا به پاريس ببريم.» دكتر ابراهيم يزدي در حاشيه مراسم تكريم شهريار عدل گفت: «من يك دوست عزيز را از دست دادم، سماجت او در اينكه ميراث فرهنگي ايران را نجات بدهد، براي من بارزترين نقطه شخصيت او بود.» سيد احمد محيط طباطبايي، رييس ايكوم ميگويد: «پروژههايي كه ايشان در تمام زمينهها، در دست اقدام داشتند، بايد ادامه پيدا كند، متولي اين امر هم نهادهاي مختلف مثل اداره كل موزهها و پژوهشگاه ميراث فرهنگي و نهادهاي ديگر هستند. مهمترين ويژگياي كه در مورد شهريار عدل بايد به آن توجه كرد، جامعيت شخصيت اوست.» پروين ثقه الاسلام، مدير مجموعه تاريخي گلستان ميگويد: «ايشان به قدري متواضع بود كه وقتي در كاخ گلستان با جوانان روبهرو ميشد، بعد علمي برجسته شان باعث نميشد بين ايشان و كمتجربهترها فاصله ايجاد شود، يا صميميتي كه داشتند كمتر شود، بسياري از دانشجويانشان نميدانستند كه ايشان چه مقام علمي در جهان دارند.» ليلي زندي، كارشناس موزه عكسخانه شهر گفت: «عكسخانه شهر يكي از ياران هميشگي و ارزشمندش را از دست داد، حضور ايشان و برادرشان هميشه براي ما ارزشمند بوده و هست، در يكي از نمايشگاههاي پربازديد عكسخانه، مردي آرام و مهربان روي صندلي نشسته بود، او همان شهريار عدل بود، مردي كه به سادگي، آرامش را به آدمهاي اطرافش منتقل ميكرد.» محمد ستاري، استاد دانشگاه تهران ميگويد: «ايشان استاد راهنماي تز دكتراي من بودند، دانشكده به ما گفت استادي كه خارج از ايران است، در مدت زماني كه در ايران است نميتواند بهطور رسمي استاد راهنما باشد و نبايد اسمي از استاد راهنما برده شود، وقتي اين مساله را با ايشان مطرح كردم، گفتند براي من اين القاب مهم نيست، من هر كمكي بتوانم انجام ميدهم، چه اسمم درج شود چه نشود.»
باز هم در گوشهاي از حافظه ضعيف تاريخي مان ثبت ميكنيم كه با بزرگانمان آنقدر كه بايد مهربان نبوديم، با بازماندگانشان هم همين طور، پيكر شهريار عدل به گفته برادرش قرار است در بهشت زهرا به امانت گذاشته شود و در صورت امكان در محوطهاي باستاني در هرات يا پاريس به خاك سپرده شود. پيكر مردي كه قلبش براي فرهنگ و هنر اين ديار ميتپيد، قرار است در دياري ديگر به خاك سپرده شود، شايد روزي برسد كه نام او نيز به فهرست تمام نامآوراني كه توسط كشورهاي ديگر تصاحب شدهاند، محل اختلاف نظر و نزاعهاي فرهنگي باشد. شهريار عدل با نگاه دوستان و دوستدارانش به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهراي تهران بدرقه شد، رفت تا فرهنگ ايران باز هم يك جاي خالي بزرگ را تجربه كند، جاي خالياي كه به اين زودي پر نخواهد شد.