• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5302 -
  • ۱۴۰۱ دوشنبه ۲۱ شهريور

خاطرات سفر و حضر ( 283 )

اسماعيل كهرم

من در دبيرستان دارالفنون ديپلم گرفتم. پدرم هم ايضا. وقتي كه فضاي دبيرستان‌هاي امروز را با بناي فاخر دارالفنون مقايسه مي‌كنم دلم براي دانش‌آموزان امروز مي‌گيرد. دارالفنون دو حياط داشت، ورزشي و باغ. تمام كلاس‌ها با سقف بلند و پنجره‌هاي فراخ به باغ يا باغچه‌هاي متعدد و كاج‌هاي بلند باز مي‌شد. نام‌نويسي در دارالفنون ساده نبود. معدل تصديق شش بايد خيلي خوب بود. پدرم 170 تومان به من داد. در منطقه آموزش و پرورش تخفيف گرفتم با 25 ريال ثبت‌نام كردم. پدرم پول را به خود من داد. دارالفنون انضباط خاصي داشت، خيلي خاص. دانش‌آموزان از مدير و معلم‌ها حساب مي‌بردند. پدرم اجازه نمي‌داد كه در دبيرستان‌هاي خصوصي تحصيل كنم. ديده بود كه يك دانش‌آموز به معلم يكي از اين مدارس خصوصي پرخاش كرده بود. او يك نظامي بود و عاشق ديسيپلين‌! بچه‌هاي دارالفنون عاشق اميركبير بزرگ بودند. در اين دبيرستان سالني بود به نام اميركبير كه مجسمه تمام قد امير در آن سالن بود. امتحانات در اين سالن صورت مي‌گرفتند و در حضور ناصرالدين شاه تئاتر خسيس نوشته مولير اجرا شد. در اين سالن تيم ملي كشتي ايران با پهلواناني مانند تختي، صنعت‌كاران ، مهدي‌زاده، صيف‌پور، موحد و... تمرين مي‌كردند. تشك برزنتي المپيك در اين سالن بود. آن روزها كشتي مدال‌آور بود و مردم پهلوانان‌شان را دوست داشتند. در باغ فين كاشان، كسي با خط خوش نوشته:«حيف از اين باغ كز جفاي فلك/ مقتل ميرزا تقي‌خان شد» ناصرالدين شاه به سعايت مهدعليا مادرش شاه را وادار كرد كه علي‌خان كاشي را روانه كند. سحرگاه به باغ فين رسيد، امير در حمام بود. اين حمام هنوز در باغ فين است. به امير اجازه خداحافظي با همسرش را ندادند و رگ‌هايش را گشودند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون