• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲ خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5302 -
  • ۱۴۰۱ دوشنبه ۲۱ شهريور

گورباچف و نسل ما

ابراهيم عمران

براي نسل ما كه تازه با مفاهيم سياست و بده و بستان‌هاي آن آشنا مي‌شديم؛ ميخاييل گورباچف نامي آشنا بود، آن‌هم با چهره كاريزماتيك و لكه‌اي بر سر. مضاف بر آنكه با دو شبكه محدود آن دوران و خبرهاي تك سويه و تك وجهي؛ شناخت بيشتري حاصل نمي‌شد. آخرين رهبر اتحاد جماهير شوروي (دقت شود چه نام پر طمطراقي) با اصلاحات مختص به‌نام خود شناخته مي‌شد. «گلاسنوست» كه فضاي باز و شفافيت در امر سياسي و بيان و عقيده معنا شده بود؛ براي ما واژه‌اي ثقيل بود. جدا از اين موارد ياد شده آخر هم متوجه نشديم مرگ بر شوروي چه زماني رخت بر بست از ميان شعارهاي‌مان. چه وقتي دوست‌مان بود شوروي و چه زماني دشمن‌مان. جنگ سردي هم كه مي‌گفتند و مي‌شنيديم از آن مفاهيم شاذ به قول فلاسفه بود. در آن عالم فكر مي‌كرديم پس جنگ گرمي هم وجود دارد.
اينكه ميخاييل شوروي، اين دوران را هم بي‌خونريزي پايان برد؛ دركش آسان نبود. درگذشت او در دهه نود زندگي‌اش يادآور بسياري از امور براي خودمان بود. ورزش شوروي هماره در تقابل با امريكا بود. ورزش‌هاي انفرادي‌اش در اوج بود. گويي جنگ سرد به موارد زيادي اطلاق مي‌شد.
حتي در ورزش هم جاري و ساري بود. جالب بود حاليه كه مفاهيم سياست كاناليزه شده و هر فردي به راحتي مي‌تواند معاني تحت‌اللفظي هر واژه‌اي را بيابد؛ هنوز برخي واژگان بزرگي و پيچيده بودن خويش را دارند. سريال «لحظات هفده‌گانه بهاري» كه در ايران با نام «جنگ سرد» پخش مي‌شد؛ هم در ذهن‌مان نقشي از شوروي و روسيه داشت. نمي‌دانم نسل ما كه دسترسي به ابرقدرت ديگر آن دوران نداشت؛ لاجرم شوروي برايش به اندازه وسعتش بزرگ مي‌نمود.
در اوايل دهه هفتاد كه شبكه‌هاي شوروي و روسيه در شمال ايران با‌ گيرنده‌هاي تقويتي دريافت مي‌شد؛ شاهد برنامه‌هاي خاصي بوديم. هر چند مفهومي از آن دريافت نمي‌شد؛ ولي نوعي كنترل‌شدگي از آن استنباط مي‌شد. گويي قدرت مطلقه آني است كه مي‌بينيم. به هر حال ابرقدرت همسايه ما در حال افول بود. با فضاي بازي كه مي‌گفتند گورباچف ايجاد كرده؛ آتش به خرمنش زده بود. فضايي كه بعد‌ها در تخطئه برخي در ايران هم گفته مي‌شد. هر چه بود نمي‌توانيم فضاي ذهني‌مان و اتمسفر سياسي در آن را بي‌نام شوروي و گورباچف بسنجيم. كشوري كه ابرقدرت بود. بمب داشت. دانشمند هم. ولي در بزنگاهي خاص از هم فرو پاشيد. گورباچف نمادي از قرن بيستم بود. قرني كه به قول فريدون مشيري: قرن موسي چمبه‌هاست. افراد زيادي از سياسيون از دنيا رفتند در اروپا و امريكا؛ نامي از آنها نيست جز در موارد خاص. ولي به حتم درگذشت گورباچف آدمي را به فكر فرو مي‌برد. نه تحسيني برمي‌انگيزد و نه نفرتي. شايد همين نگره سبب شود نام او سال‌ها در ذهن ماندگار شود. نامي كه دست‌كم براي نسل ما مابه‌ازاهاي زيادي دارد. و نمي‌تواند به راحتي از ذهن پاك شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون