• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5335 -
  • ۱۴۰۱ پنج شنبه ۵ آبان

دمي بيدلانه - 6

شوخي اضداد

مهرداد مهرجو

بسته‌اند از شوخي اضداد نقش كائنات   بيدل

جهان ما جهان «اضداد» است. در اين جهان هيچ مفهومي نيست كه جز به ضد خود در شناخت و تصور ما بگنجد. زندگي در مقابل مرگ است كه معنا دارد، سلامتي در برابر بيماري، جواني در برابر پيري، طراوت در برابر پژمردگي و... تمام اجزاي كائنات در چنين قالبي قرار دارند و ميان آنها يك ستيز نهاني و هميشگي وجود دارد. اين تضادها يكي از قديمي‌ترين دغدغه‌هاي فلسفي بشر بوده است. آناكسيمندر تضادها را مخل نظم طبيعت مي‌دانست. «چيزي كه نبايد باشد، چيزي كه صفاي واحد را آلوده مي‌كند.» در مقابل عده‌اي چون هراكليتوس نه تنها تضادها و ستيزه نهان آنها را مخل نظم طبيعت نمي‌دانند، بلكه برآنند كه «ستيزه عدل است و تمام اشيا به سبب ستيزه به وجود مي‌آيند و از ميان مي‌روند.» هراكليتوس تاكيد مي‌كند: «مردم نمي‌دانند چگونه آنچه ناسازگارست، با خود سازگار است.» مطابق چنين نگاهي به هستي است كه او عالم را «هماهنگي كشش‌هاي متضاد» مي‌خواند. هراكليتوس بر هومر خرده مي‌گيرد كه وقتي دعا مي‌كند: «اي كاش ستيزه از ميان خدايان و آدميان رخت برمي‌بست»، در واقع براي نابودي هستي دعا مي‌كند، چراكه عالم بدون تضاد و ستيزه هيچ معنايي ندارد. باري، اين نظريه هراكليتوس درباره هستي و تضادهاي آن، با عنوان «واحد در كثير» شناخته مي‌شود. بيدل دهلوي از جمله شاعران كلاسيك فارسي‌گوست كه به مساله اضداد توجه نشان داده است. به نظرم مواجهه او را با اين مساله به‌طور كلي مي‌توانيم در دو بخش خلاصه كنيم؛ اول مواجهه شاعرانه و دوم مواجهه با تفكر عرفاني- فلسفي.
1. گاه بيدل به اضداد نه از دريچه يك مساله فلسفي و عرفاني، بلكه به چشم مضموني شاعرانه مي‌نگرد. براي مثال او در يكي از غزليات خود مي‌گويد: 
-«طراوت برده‌ام از آب و گرمي از دل آتش/ چو ياقوت از فسردن انفعال صلح اضدادم»
«خاكم به باد مي‌رود و آتشم به آب/ انشاي صلح‌نامه اضداد مي‌كنم»
آنچه در اين ابيات محوريت دارد، جنبه شاعرانه كلام بيدل با توجه به تضاد آب و آتش و نيز خاك و باد است. در غزلي ديگر نيز با پيش گرفتن چنين رويكرد شاعرانه‌اي مي‌گويد زنده بودن من چون آتش به سوختن است: 
«چنين كشته حسرت كيستم من/ كه چون آتش از سوختن  زيستم  من»
2. بيدل به تصديق پژوهشگراني چون صلاح‌الدين سلجوقي با افلاطون آشنايي داشته است. بنابراين هيچ بعيد نيست كه او با هراكليتوس نيز كه از تاثيرگذاران بر افلاطون به حساب مي‌آيد، او نيز چون هراكليتوس بر آن است كه سرشت كائنات، چيزي جز اضداد نيست: 
«بسته‌اند از شوخي اضداد نقش كائنات» 
با اين همه بايد در نظر داشت كه بيدل متفكر عرفان‌مسلكي است كه مواجهه او با مساله اضداد بيش از هر چيز رنگ و بوي عرفان وحدت وجودي و نگاه شهودي به هستي دارد. بيدل اضداد را مربوط و محدود به عالم محسوسات مي‌داند: 
«اختلاف وضع‌ها (بيدل) لباسي بيش نيست»
او در ترجيع‌بندي با ترجيع «كه جهان نيست جز تجلّي دوست/ اين من و ما، همان اضافتِ اوست» اين نكته را به وضوح تمام تشريح كرده است: 
«گشت اضداد، ظاهر از اعداد/ ضدِّ نار، آب و ضدِّ خاك، هوا
از عناصر، جماد صورت بست/ شوق ننشست ساعتي از پا
پس طبيعت در اهتزاز آمد/ از جمادي نبات يافت نما
باز حيوان شد و ازو انسان/ شد مسمّي به آدم و حوّا
كرد پيدا ز نوعِ انساني/ كافر و گبر و مومن و ترسا
وحدتِ صِرف، جوشِ كثرت زد/ خامشي شد بدل به رنگِ صدا
جلوه بر جلوه رنگ و بو جوشيد/ حسن، بي‌پرده شد ز جيبِ خفا
ممكن آمد برون ز سازِ وجوب/ از چه؟ از نغمه تأمّلِ ما
جز ز حادث، قديم رخ ننمود/ كرد از بس خِرد معاينه‌ها
عقل هرگز نداشت آگاهي/ كز چه محبوسِ لفظ شد معنا
چون به درياي حيرت افتاديم/ باطنِ ما ز عشق يافت ندا: 
كه جهان نيست جز تجلّي دوست/ اين من و ما، همان اضافتِ اوست».

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون