• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5352 -
  • ۱۴۰۱ چهارشنبه ۲۵ آبان

گفت‌وگو با قدرت‌الله عاقلي درباره دو نمايشگاه اخير از مجسمه‌هايش

هنرمند، جامعه را فراتر از زمان خود مي‌بيند

ندا   زنگينه

قدرت‌الله عاقلي ازجمله مجسمه‌سازان و پژوهشگران پركاري است كه تاكنون 28 نمايشگاه انفرادي برگزار كرده و در بيش از 200 نمايشگاه گروهي، بي‌ينال و اكسپوي هنري در ايران، مراكش، انگليس، اوكراين، آلمان، فرانسه، قطر و... شركت داشته است. ساخت و تعبيه حدود 40 اثر حجمي مونومنتال هنري، نقش برجسته و يادمان‌هاي شهري در كارنامه اين هنرمند ديده مي‌شود. آثار حجمي او را مي‌توان در مجموعه كلكسيون‌هاي موزه‌هاي هنري كشور و در مجموعه‌هاي خصوصي مشاهده كرد.
عاقلي سابقه عضويت در هيات‌مديره و دبيري انجمن هنرمندان مجسمه‌ساز ايران را دارد. سال 82 كتاب مجموعه آثار او با عنوان «از حجم تا ليلي» منتشر شد. همچنين مجموعه 20 سال تاليفات هنري عاقلي با عنوان «سايه در باد» نيز در سال ۹۷ انتشار يافت. قدرت‌الله عاقلي چندي پيش دو نمايشگاه برگزار كرد؛ يكي «بيگانگي» در گالري اعتماد و ديگري «خيام لحظه‌هاي حضور» در گالري ثالث. در بيانيه نمايشگاه «بيگانگي» نوشته شده است: «عصر حاضر عصر سنت‌هاي فردي‌ است. در اين دوران هنرمند درك و باورهاي شخصي خود را از جهان پيرامون بيان مي‌كند. به نظر مي‌رسد كه در حال حاضر جنبش‌هاي عمده از بين رفته‌اند و ما در عين بيگانگي در ارتباط با يكديگر با هجوم درونمايه‌ها و روندهاي شخصي مواجهيم. ديگر هيچ فلسفه زيباشناسي خاصي حكمفرما نيست. گويي مدرنيسم پايان‌يافته و جريان پست‌مدرن با نگاه انتقادي‌اش به مدرنيزم، بنا بر گفته منتقدان هنرهاي تجسمي؛ ديگر از مد افتاده باشد. دلمشغولي هنرمند معاصر، در جست‌وجوي برقراري ارتباط با گروهي عظيم است. در پي اين مسير شيوه‌هاي فردي آنها گاه به يكديگر نزديك و گاهي از هم فاصله مي‌گيرد. در اين ميان برقراري ارتباط بين سبك‌هاي تاريخي با مفاهيم نو و خلاقانه، گرايش‌هايي را به وجود آورده كه گامي نو در بيان سنت، روايت و خلاقيت محسوب مي‌شود. هر چند عناصر اخير نسبت به گذشته به شكلي كاملا متفاوت به‌ كار گرفته شده‌اند. وقتي همه عناصر با يكديگر جمع مي‌شوند به تناسباتي دست مي‌يابند كه قدرت دارد تا روح بيننده را با هيجانات مختلف تحريك كند. گاهي هنرمند معاصر در قالب منحصربه‌فردي به زيبايي كلاسيك اهميت داده و آن را به مثابه يك ايدئولوژي در آثارش مورد استفاده قرار مي‌دهد. گويي به يك قلمرو جاوداني به موازات زندگي اين جهاني باور دارد و با فراخواندن آرامش باستان، بيگانگي ناهنجار مدرنيسم را به چالش مي‌طلبد.» همچنين در بيانيه نمايشگاه خيام لحظه‌هاي ظهور مي‌خوانيم: «مجموعه ٢٠ رباعي از رباعيات حكيم عمر خيام با طراحي و تصوير‌سازي انتزاعي... به شيوه چاپ دستي و روايتي ديگرگونه از انديشه و افكار متفكر ايراني به دو زبان فرانسه و فارسي. از انديشه‌هاي خيام چنين برمي‌آيد كه عبور از اين جهان به جهاني ديگر وجهي تصاعدي ندارد، بلكه انقطاعي و آني است. نوعي تعليق زمان به صورت لحظات برق‌آساي حضور كه يك سويش ظهور بي‌جواب است و سوي ديگرش هيچ: وهم است و خيال دو روي يك سكه است. يك سويش معناي عظيم عدم است و سوي ديگرش فانوس خيال. جهان دو دروازه دارد: از دري به درون مي‌آييم و از در ديگر به در مي‌شويم. انسان ميان دو عدم گرفتار است.» به بهانه برپايي دو نمايشگاه اخير قدرت‌الله عاقلي با او گفت‌وگو كرديم.
  ايده ابتدايي اين دو نمايشگاه چطور براي شما شكل گرفت و از چه زماني مشغول جمع‌آوري اين مجموعه‌ها شديد؟
همان‌طور كه مي‌دانيد من اين اواخر ۲ نمايشگاه به نام‌هاي «بيگانگي» و «خيام لحظه‌هاي حضور» داشتم. نمايشگاه «بيگانگي» شامل آثار مجسمه من بود كه حدودا از اوايل دوران شيوع ويروس كرونا طراحي‌هاي آن شروع شد و درنهايت ۱۵ تا از طراحي‌ها براي ساخت انتخاب شدند. حدود ۲ سال ساخت اين مجسمه‌ها زمان برد و كار سخت و زمانبري بود، زيرا مجسمه‌ها در ابعاد بزرگ ساخته شدند و در گالري اعتماد نيز به نمايش درآمدند. نمايشگاه ديگر من به نام «خيام، لحظه‌هاي حضور» حدود يك ماه پيش در گالري ثالث به نمايش درآمد. اين مجموعه شامل آثار چاپ من است كه براي نخستين‌بار رباعيات خيام را به صورت انتزاعي تصويرسازي و با تكنيك چاپ‌ دستي ارايه كردم. من پيش‌تر با آثار مولانا نمايشگاه چاپ دستي برگزار كرده بودم، اما اين مجموعه مربوط به رباعيات خيام بود.
  اگر به‌طور مشخص بخواهيم به نمايشگاه «بيگانگي» بپردازيم، در اين مجسمه‌ها يك نوع دگرديسي و بيگانگي با خود و جامعه ديده مي‌شود. اين‌ نگاه از كجا و چگونه در آثار شما شكل گرفت؟
در دنياي امروز عنصر فرديت و باورهاي شخصي بسيار پررنگ است و اين موضوع در زندگي اجتماعي افراد نيز مورد توجه قرار گرفته است. همين امر موجب شده است تا ما نوعي خودشيفتگي و بيگانگي از خويشتن خويش را در جوامع امروزي مشاهده كنيم. به خصوص در دوران كرونا بيشتر درباره موضوع بيگانگي از خود و از جامعه تامل مي‌كردم كه در نهايت عنصر اصلي شكل‌گيري اين مجموعه شد. به نوعي در اين آثار احوالات اجتماعي و سياسي اين روزگار را به شيوه خودم و با زباني مفهومي ارايه كردم. در عين حال اين آثار پيوندهايي عيني با واقعيت دارند، اما تقليد صرف از واقعيت نيستند. در حقيقت سعي كردم چيزي مانند سورئاليسم و چيزي ميان ذهنيت و عينيت را در اين مجسمه‌ها نشان دهم. مسلما هر هنرمندي تاثيراتي از جامعه مي‌گيرد و آن را با تخيل خود همراه مي‌كند و به صورت تصويري جدا به آن عينيت مي‌بخشد. محوريت مجموعه «بيگانگي» انسان است، انساني كه فراتر از جنسيت و هويت خاص ديده شده است. اين‌ مجسمه‌ها به نوعي در هيبت انساني و آدم‌واره‌هايي ظاهر شده‌اند كه به سادگي و كمترين حد شباهت به واقعيت ساخته شده‌اند و چيزي بين واقعيت و انتزاع را تشكيل داده‌اند.
  اگر بخواهيم به نمايشگاه گالري ثالث بپردازيم، تاثير اشعار خيام چگونه در آثار هنري شما نمود پيدا كرد؟
من از زمان كودكي خيام را دوست داشتم و پيش‌تر نيز يك مجموعه آثار مجسمه به نام «از زمين تا آسمان» داشتم و در سال ۸۹ نيز به نمايش درآمد. در آن مجموعه بحث زمين و فضا محوريت آثار من بود و اين محوريت را همواره در آثار خود داشتم، اما آن مجموعه در عين حال كه بسيار انتزاعي بود، به اصطلاح حال‌وهوايي فضايي داشت؛ زيرا من در آن دوران در آن حال و هوا سير مي‌كردم، اما بعدها به اين سمت گرايش پيدا كردم كه از فضاي شاعرانگي و شعر فاصله بگيرم و به سمت آثار رئاليستي و اجتماعي بروم و با كمك اين گرايش از تحولات اجتماعي در آثار خود تصويري عيني ارايه كنم. كارهايي كه در آنها انديشه و خيال و مفهوم در كنار يكديگر مشاهده شوند؛ همان‌طور كه در مجموعه بيگانگي اين رويكرد ارايه شد.
  شايد بتوان گفت برخلاف تصور عموم مردم در اين آثار چاپ دستي، بيشتر به سمت هندسه رفته‌ايد تا شعر. چطور شد كه چنين خوانشي را از رباعيات خيام انتخاب كرديد؟
پس از تجربه طولاني و پرمشقت مجموعه «بيگانگي» به دليل آنكه ساخت آثار زمان زيادي را به خود اختصاص دادند و از طرفي بسيار سنگين بودند، از اسفند پارسال كه ساخت مجسمه‌ها تمام‌ شدند، احساس كردم كه پس از آن فشار كاري زياد بايد كمي به ذهنم استراحت دهم و اين شد كه دوباره با شعر و ذهنيت قبلي خود درگير شدم. از قبل هم درباره رباعيات خيام طراحي داشتم؛ زيرا عنصر اصلي مجسمه، فضا و زمان است و مفهوم كلي آثار خيام سواي تخيل و ايهامي كه در آنها وجود دارد، بيشتر عنصر زمان و فضاست. به دليل همين تشابه من طراحي‌هاي زيادي از رباعيات خيام داشتم. خيام هميشه با شعر و شراب و غنيمت شمردن زمان تصويرسازي شده است و من در مجموعه «خيام، لحظه‌هاي حضور» مي‌خواستم خوانش متفاوت‌تري از خيام داشته باشم و بتوانم بيان رمزي را كه در رباعيات خيام وجود دارد، بيان كنم. خيام وجوه مختلفي ازجمله رياضيدان، فيلسوف، تقويم‌نويس، ستاره‌شناس، حكيم و ... دارد و من دوست داشتم كه اين‌ جنبه‌هاي وجودي خيام را كه كمتر به آنها پرداخته شده است، نشان دهم. قاعدتا تفكر خيام به عنوان يك ستاره‌شناس توجه به اجرام سماوي، كهكشان‌ها و فضاهاي دوردست و هندسه نزديك است و به همين دليل اين تصاوير در ذهنم زنده شد و در طراحي‌ها سعي كردم يك بيان تصويري از اشعار او را نشان دهم.
  از ابتدا تاكنون شعر، ادبيات، داستان‌هاي كهن و افسانه چقدر روي فضاي ذهني شما تاثير داشته است؟
شعر و ادبيات از زمان‌هاي گذشته تاكنون همواره روي من و آثارم تاثير داشته است. من از هفت سالگي شعر و ادبيات خواندم، از كتاب‌هاي صمد بهرنگي گرفته تا حفظ كردن اشعار حافظ، سعدي، خيام، مولانا و نظامي در نتيجه داستان‌سرايي همواره در ذهن من وجود داشته است. به باور من همه هستي به نوعي يك داستان است و كتاب‌هاي آسماني نيز با داستان آغاز مي‌شوند. براي همين هميشه به نوعي روايت در آثارم ديده مي‌شود؛ حتي در انتزاعي‌ترين كارهايم نيز هميشه روايت و داستان وجود داشته است.
  همان‌طور كه گفتيد در آثارتان همواره از جامعه خود تاثير گرفته‌ايد، يك مساله‌اي كه اين روزها نيز مطرح شده اين است كه هنر و هنرمند چگونه مي‌توانند فضاي سياسي و اجتماعي جامعه را بازنمايي كنند و اينكه بايد هنر را نوعي بازتاب اجتماعي بدانيم يا هنر را صرفا به صورت هنر درنظر بگيريم؟
هنرمند همواره درگير مسائل سياسي و اجتماعي زمان خود است و اين موضوع طبيعتا روي آثار او نيز تاثير مي‌گذارد، اما عده‌اي بعدها متوجه‌ اين موضوع و تاثيرات آن مي‌شوند. به‌طور مثال آثاري كه من‌ ۱۰ سال پيش ساختم مفاهيمي درون خود داشتند كه شايد امروزه پس از گذشت سال‌ها بتوان آنها را كشف و بازخواني كرد. هنرمندان همواره متاثر از جامعه خود هستند، زيرا تمام اتفاقات پيرامون ما روي هنرمند تاثير مي‌گذارد و اينها همه در آثار او به شكلي نمود پيدا مي‌كنند اما شكل اعتراضي هنرمند براي ماندگار شدن خيلي عيني نيست و بعدها مفاهيم شكافته شده و ديده مي‌شوند و ارزش‌هاي آن‌ نمايان مي‌شود. فرق هنر همين است و عده‌اي اكنون صرفا شعار مي‌دهند، اما هنرمند بايد دنبال شعور باشد. هنرمند موفق كسي است كه ۱۰ سال از زمان خود جلوتر باشد؛ به‌طور مثال نوعي افسردگي و بيگانگي كه در مجموعه آثار «بيگانگي» من بود، بيگانگي از خويشتن خويش است، زيرا امروزه هيچ كس نمي‌خواهد خودش باشد و اين به نوعي نمودي از آدم‌هاي اطراف جامعه ماست كه همه مي‌خواهند هركسي باشند جز خود واقعي‌شان در نتيجه مدام تغيير ظاهر، تغيير لباس و تغيير مليت مي‌دهند‌. اين بيگانگي مربوط به همين الان نيست و شايد از بيست سال گذشته در جامعه ما وجود داشته اما درون هنرمند و اثرش نمايان شده است. هنرمند همين است و بايد خيلي چيزها را جلوتر از جامعه خود ببيند و به آنها اشاره كند كه بعدها كشف خواهند شد. به گمانم هر هنرمند چهار مرحله دارد كه بايد طي كند؛ ابتدا شور، بعد به شعار مي‌‌رسد اما بعد از آن بايد به شعور برسد و بعد از شعور اگر مدت‌ها در رابطه با كار و اجتماع خود كنكاش و كنشگري كند به مرحله شعر مي‌رسد و اين شعر است كه ماندگار مي‌شود. ۵۰ سال پيش در زمانه‌اي كه سهراب سپهري زندگي مي‌كرده قطعا بسياري اتفاقات رخ داده است، اما سپهري شبيه زمانه خود نبود اما اكنون آثار و نگاه او ارزشمند است، زيرا فراتر از زمان خود بود و ماندگار شد. اگر نسبت به مسائل اجتماعي واكنش‌هاي شتابناك و عجولانه و سطحي داشته باشيم، آثار ما ماندگار نمي‌شوند. بيان مستقيم و مستند كار هنرمند نيست، هنرمند بايد دنبال رسيدن به شعر ناب و هنر ناب باشد كه كار سختي است. به همين دليل من همواره سعي كرده‌ام ميان مجسمه و شعر به خصوص رباعي كه خلاصه‌ترين نوع شعر در ادبيات است، پيوند ايجاد كنم. رباعي بياني است كه در عين آشكاري مبهم و پيچيده است و همين پيچيدگي باعث ماندگاري آن مي‌شود. درست است كه هنر از سال 1960 به بعد محوريت رسانه پيدا كرده، اما هنرمند هرگز يك روزنامه‌نگار و خبررسان نيست. روزنامه و خبر در يك روز خوانده و تمام مي‌شوند، اما اثر هنري قرار است براي سال‌ها و قرن‌ها ماندگار باشند؛ تفاوت نگاه هنرمند با يك كنشگر معمولي در همين است. به قول عباس معروفي «هنرمندان خودشان تاريخ مصرف اثرشان را مي‌زنند». به‌طور مثال اكنون خواندن آثار فروغ فرخزاد براي ما جالب است؛ چراكه مسائل زمان خود را عميق‌تر و فراتر از زمان خود ديده و چشم‌انداز دورتري را ترسيم كرده است.


  نوعي افسردگي و بيگانگي كه در مجموعه آثار «بيگانگي» من بود، بيگانگي از خويشتن خويش است، زيرا امروزه هيچ ‌كس نمي‌خواهد خودش باشد و اين به نوعي نمودي از آدم‌هاي اطراف جامعه ماست كه همه مي‌خواهند هر كسي باشند جز خود واقعي‌شان در نتيجه مدام تغيير ظاهر، تغيير لباس و تغيير مليت مي‌دهند‌. اين بيگانگي مربوط به همين الان نيست و شايد از بيست سال گذشته در جامعه ما وجود داشته اما درون هنرمند و اثرش نمايان شده است.
  در مجموعه «خيام، لحظه‌هاي حضور» مي‌خواستم خوانش متفاوت‌تري از خيام داشته باشم... دوست داشتم جنبه‌هاي وجودي خيام را كه كمتر به آنها پرداخته شده است، نشان دهم. قاعدتا تفكر خيام به عنوان يك ستاره‌شناس توجه به اجرام سماوي، كهكشان‌ها و فضاهاي دوردست و هندسه نزديك است و به همين دليل اين تصاوير در ذهنم زنده شد و در طراحي‌ها سعي كردم يك بيان تصويري از اشعار او را نشان دهم.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون