• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5360 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۵ آذر

نسبت هنر نمايش و جامعه در بحران‌ها از نگاه علي‌ شمس

تئاتر اجتماعی ایران هيچ‌وقت پذیرفته نشد

علی شمس، نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر در گفت‌وگوی اخیر خود تاکید کرده که تئاتر اجتماعی ایران در دهه‌های گذشته رو به افول گذاشته است. این امر پیش از این نیز بارها از سوي کارگردان‌هاي تئاتر، كساني چون محمد یعقوبی در اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90، حسین کیانی، نمایشنامه‌نویس و کارگردان در سال‌های میانی دهه 90، گوشزد شده بود. حرکت رو به افولی که زیر سایه گسترش سانسور و کوچ اجباری هنرمندان به ساختن تئاترهای انتزاعی غیراجتماعی، کمدی و تاریخی -عمدتا تاریخ‌های جعلی و وقایع گل‌درشت دوران پهلوی و قاجار- یا گرایش به نمایشنامه‌های خارجی توهمی از وجود گونه‌های متفاوت تئاتری به ‌دست می‌داد. در این میان البته بودند معدود کارگردانانی که آگاهانه تن به خواست نظارتی‌ها نداده و به‌ هر ترتیب شده پیام خود را به مخاطب رساندند. این نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر حالا در گفت‌وگویی که با ایسنا داشته دلایل رشد نکردن تئاتر اجتماعی در یک دهه اخیر را به‌طور اجمالی مورد ارزیابی قرار داده و از نسبت تئاتر و جامعه در شرایط بحرانی سخن گفته است. 

او با یادآوری دوره اوج تئاتر اجتماعی در دهه هفتاد گفت: اساسا بدنه تئاتر اجتماعی در اواخر دهه ۷۰ با کسانی مانند محمد یعقوبی، علیرضا نادری و ... شکل می‌گیرد. بعدتر با فهمیدن یا اضافه شدن تئاتر مستند، رویکردهای دگرگونه‌ای را نسبت به تئاتر اجتماعی می‌بینیم که الزاما دراماتیک نیستند، بلکه بیشتر فرم اجرا را دخیل می‌کنند. به همین دلیل تئاتر اجتماعی ایران که از بستری رئالیستی کار خود را آغاز و بعد در فرم خود را جست‌وجو می‌کند، در سال‌های اخیر به لحاظ بن‌مایه دراماتیک بسیار ضعیف شده است. شمس درباره دلایل این وضعیت توضیح داد: بیشتر کارگردان‌های نوجو و آوانگارد شکل دیگری از اجرا را دوست می‌دارند یا ترجیح می‌دهند جهان دیگر و شخصی خود را از تئاتر بیافرینند. بنابراین تئاتر اجتماعی به مثابه تئاتری که بخواهد معضلات اجتماعی را مانند طلاق، خودکشی یا هر چیزی که جامعه درباره آن دچار تضاد و تناقض است واکاوی کند، اساسا رو به افول گذاشته است.
شمس یکی دیگر از دلایل افت تئاتر اجتماعی را این‌گونه تشریح کرد: از سوی دیگر باب گفت‌وگو هم باز نبوده و هرگز پذیرفته نشده که این دغدغه‌های اجتماعی وجود دارد، بلکه همواره مشکلاتي مانند گَرد کف زمین زیر فرش پنهان و کوشیده شده انکار شود. بنابراین بازتاب دراماتیک و هنری آنها هم در تئاتر کمتر و در سینما بیشتر دچار این چالش‌ها شده. در سینما به واسطه مدیوم گسترده‌ای که در جهان دارد، می‌توانیم چنین چیزی را دنبال کنیم ولی تئاتر به دلیل ظرفیت‌های محدودش در این حوزه واقعا دچار خسران شده است.
این پژوهشگر و مترجم تئاتر درباره نسبت تئاتر و جامعه در شرایط بحرانی گفت: هنر اجرا، هنری واکنشگراست، برخلاف تصور بسیاری که فکر می‌کنند هنرمند معاصر باید در خود ذات پیشگویانه داشته باشد، تصور می‌کنم در حوزه هنر اجرا و اساسا تئاتر، یک هنر واکنشگرا هستیم. به این معنا که بر حسب تعریفی که خرد کلان جامعه نسبت به پدیده‌ای ایجاد می‌کند، واکنش نشان می‌دهیم.
او با اشاره به تاثیرات تئاتر از اتفاقات مختلف در جوامع گوناگون افزود: در قرن گذشته اگر در حوزه‌های مختلف نگاه کنید، خواهید دید که بزرگ‌ترین رمان‌ها و نمایشنامه‌ها حسب اتفاقی که در جهان افتاده، شکل گرفته‌اند مانند آثار بکت یا اساسا مکاتب هنری واکنشی بوده‌اند نسبت به جامعه، حال از اتفاقی مانند صنعتی شدن جامعه بگیرید تا جنگ‌های جهانی و ... بنابراین از آنجا که شخصا تئاتر را به عنوان یک زیرمجموعه و فرآیند کلی اجرا قلمداد می‌کنم، معتقدم این هنر، کارکرد تمرینی و مواجه‌های رسمی و دست‌کم قراردادی خود را در داخل فضای بحران از دست می‌دهد. شاید در بیرون از فضای بحران بتواند کار کند ولی قاعدتا تئاتر همیشه بخشی از اجراست و چون اجرا امری بزرگ‌تر از تئاتر است، اجرای تئاتر در بحران‌ها به پرفورمنس آرت، هنر اعتراضی و ... تغییر شکل می‌دهد. به این معنا که از پس اتفاقات واقعی ایده‌ها شروع می‌کنند به شکل‌گیری و براساس گفتمان خیابانی احداث می‌شوند، مانند کانسپت یخ که برای «کیان پیرفلک» رخ داد و این چیزی نیست که فقط در ایران رخ داده باشد.
شمس با یادآوری تاثیرپذیری تئاتر از اتفاقات اجتماعی در دیگر کشورها اضافه کرد: دختران چریکی در اسپانیا، تئاتر چریکی دهه ۶۰ در امریکا، تئاتر فمینیستی دهه ۶۰ و ۷۰ در انگلستان و فرانسه و ... چند نمونه از واکنش تئاتر به پدیده‌های اجتماعی است. به شکل کلی، اجرا به عنوان یک کلان ‌صورت که از تئاتر بزرگ‌تر است، در حین بحران، واکنشگراست و ایده خود را از جامعه و توده می‌گیرد و آن را به یک کنش اجرایی تبدیل می‌کند. البته به همین دلیل اساسا اجرا در موقعیت بحران کارکرد همیشگی خود را از دست می‌دهد.
او درباره دلیل این وضعیت توضیح داد: چراکه جامعه صراحت دارد و تئاتر درگیر استعاره است. آنچه تئاتر به عنوان استعاره و مَجاز با دور زدن محدودیت‌ها می‌خواهد به آن اشاره کند، در جامعه به شکل واقعی و بی‌پروا حضور دارد. بنابراین در این شرایط کمِیت تئاتر لَنگ می‌زند. شمس در پاسخ به این سخن که گفته می‌شود هنرمندی مانند برشت بهترین متن‌هایش را در دل جنگ و بحران نوشته و اجرا کرده است، گفت: برشت بهترین متن‌هایش را نوشته ولی اجرا نکرده است. او به محض اینکه اوضاع آلمان به هم می‌ریزد، کشور را ترک و نمایشنامه‌هایش را در امریکا و انگلستان اجرا می‌کند. اساسا برشت بعد از ورود نازی‌ها، در آلمان نبوده بلکه در تبعید بوده است. او با بیان اینکه مخالف اجرای تئاتر در این شرایط نیستم، افزود: هر کسی خودش انتخاب می‌کند. در همین وضعیت هم مخاطبانی هستند که ترجیح می‌دهند تئاتر ببینند. من برآیند کلی یک جریان را بررسی می‌کنم ولی بحثی نیست اگر کسی دوست داشته باشد، اجرا کند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون