• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5360 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۵ آذر

نفت، دارسي، استبداد (1)

مرتضي ميرحسيني

شركت نفت ايران و انگليس كه انگليسي‌ها همه‌كاره‌اش بودند ژوئن 1932 (خرداد 1311) گزارش مالي سال 1931 را منتشر كرد و با اين استدلال كه بحران اقتصادي جهاني سود سالانه‌اش را كاهش داده، از آنچه طبق قرارداد دارسي به ما مي‌پرداخت، كم كرد. دولت ما استدلال شركت نفت را نپذيرفت و از مديرانش خواست تا نماينده‌اي براي توضيح بيشتر به تهران بفرستند. انگليسي‌ها به درخواست ما توجهي نكردند. مجلس شوراي ملي برخي وزراي مرتبط با اين ماجرا را فراخواند و درباره كشمكش به وجود آمده از آنان سوالاتي پرسيد. اين وزيران، هر كدام با لحني متفاوت از ديگري پاسخ دادند كه دولت مصمم به احقاق حقوق كشور است و اگر انگليسي‌ها شروط ما را نپذيرند و قانع‌مان نكنند، ما از روش‌هاي ديگري براي گرفتن حق‌مان استفاده مي‌كنيم. بلوف نمي‌زدند و واقعا تصميم به رويارويي با انگليسي‌ها داشتند. مجلس نيز پشت اعضاي دولت ايستاده بود و آنان را در اين ماجرا همراهي مي‌كرد. مثلا علي دشتي، سوم آذر آن سال خطاب به وزير دارايي (تقي‌زاده) گفت «امروز كه دولت‌ها معاهده ورساي را لغو مي‌كنند، دولت ما نبايد نسبت به يك امتيازنامه پوسيده كه تماما يك‌طرفه است سهل‌انگاري كند و من مي‌دانم كه اين مساله هنوز حل نشده و دولت اقدام جدي به عمل نياورده است و چرا دولت در الغاء امتياز دارسي مسامحه مي‌كند؟» چنان كه مي‌دانيد، حكومت وقت به اشاره رضاشاه قرارداد را يك‌طرفه لغو كرد و بعد از دوره‌اي كشمكش در سال 1933 به قرارداد تازه‌اي كه چندان بهتر از دارسي نبود، تن داد (برخي حتي مي‌گويند بدتر هم بود). مصطفي فاتح كه سال‌ها يكي از مديران صنعت نفت ايران بود در كتاب «پنجاه سال نفت ايران» درباره همين مساله و چرايي آن مي‌نويسد: «مخالفان رژيم 20 ساله (رضاشاه) مدعي هستند كه لغو امتياز دارسي در تباني قبلي با انگليسي‌ها بوده و براي اين بوده است كه امتياز جديدي طبق تمايلات انگليسي‌ها تنظيم شود و قرارداد 1933 را مدرك قرار داده و مدعي مي‌شوند كه چون قرارداد مزبور به نفع ايران تدوين نشده و رژيم آن ‌وقت هم با توافق و مساعدت انگليسي‌ها روي كار آمده بود لذا امتيازنامه دارسي به دستور آنها لغو و قرارداد 1933 برحسب تمايلات آنها تنظيم گرديد... بدون شك رژيم و حكومت فردي مطلوب نبوده و زيان‌هاي بي‌شمار آن بر همه‌كس واضح است. طرز ايجاد رژيم مزبور هم بر كسي مجهول نيست و نوشته‌ها و گفته‌هاي مقامات رسمي بيگانگاني كه با آن رژيم كمك و مساعدت‌هايي كردند و در استقرار آن بذل جهد كردند واضح مي‌دارد كه پيدايش آن از چه قرار بوده است. لكن خرده‌گيري و انتقاد وقتي كه توأم با افسانه و اغراق و افراط شود ارزش حقيقي خود را از دست مي‌دهد و آناني كه در عوض دليل و برهان و سند، ناسزاگويي را پيشه خود قرار مي‌دهند از راه حقيقت منحرف شده و ارزش واقعي انتقادات بجا را هم از ميان مي‌برند... (خلاصه ماجرا از اين قرار بود كه) 5 سال مذاكره با شركت نفت به نتيجه نرسيده بود و خبر نقصان عوايد سال 1931 به اندازه‌اي شاه را عصباني كرد و او را تحت احساسات شديد قرارداد كه او دستور لغو امتياز دارسي را صادر كرده و قدرت بي‌حد او هم به اندازه‌اي حكمفرما بود كه فرصت اظهار عقيده را از وزيران و مشاوران او سلب كرده بود. اگر احساسات شديد شاه و يأس او از قطع و فصل اختلافات با شركت نفت توأم با بي‌اطلاعي و استبداد راي او نشده بود احقاق حق ايران به ‌طريق عاقلانه و دنياپسندي ممكن و ميسر بود و هيچ لزومي هم نداشت كه اين استيفاي حق منتهي به قراردادي شود كه به گفته مخالفان آن ضرر و زيانش از امتيازنامه دارسي هم بيشتر باشد.» (ادامه دارد) 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون