• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5370 -
  • ۱۴۰۱ چهارشنبه ۱۶ آذر

سهم هنرمندان از فضاهاي عمومي در گفت‌وگو با احمد ميرزا

هنر‌هاي تجسمي بايد از بستر بوم و گالري بيرون بيايند

پرويز براتي

انسان، خونِ شهر است و هنر همچون شرياني كه اين خون را به جامعه تزريق مي‌كند. به يك تعبير، هنر معنادهنده زيستِ شهر است. اين روزها هنرمندان در غياب گالري‌ها، فقط نظاره‌گر خيابان و ديوار نيستند. خود نيز كنشگرانه در روند خلق آثار هنري مشاركت دارند. از موسيقي و نمايش گرفته تا نقاشي، مجسمه‌سازي و ديگر هنرها؛ اما آنچه مايه حيرت است كنش خوشنويسان است در اين روزها. پيش از اين، زياد مي‌شنيديم كه خط، پتانسيل ثبت مسائل پيراموني و اجتماعي را ندارد و هميشه اين پرسش باقي بود كه نقاشيخط يا خط چگونه مي‌تواند بازتاب‌دهنده اتفاقات و مسائل اجتماعي پيرامون ما باشد؟ خوشنويساني چون محمد بزرگي، وحيد آرنگ، كوروش قاضي‌مراد، رها عبدالهي و حسن مهرباني در اين روزها نشان دادند كه خوشنويسي نيز مي‌تواند بيانگر موضوعات پيراموني و بازتاب‌دهنده مسائل اجتماع و دغدغه‌هاي مردم باشد. محمد بزرگي، هنرمندي كه تكه‌هاي شكسته تاريخ و حافظه و روحش را با وسواس به هم مي‌چسباند تا اثري از عدم ولي نه عدمِ مطلق و از انتزاع ولي نه انتزاعِ مطلق خلق كند يكي از اين هنرمندان است. بزرگي رويكردي مدرن در شكستن قواعد كلاسيك در پيش گرفته. او از كوروش قاضي‌مراد نقل قول مي‌كند كه ۱۲ سال پيش گفته بود مي‌شود قلم صلب خوشنويسي را پشت و رو كرد و نوشت. او در هفت قطعه تحت عنوان «يك قصه در هفت روايت» خط را به ابزار بازنمايي وضعيت اين روزها بدل كرده است. وحيد آرنگ و كوروش قاضي‌مراد با اين نگاه، قطعاتي در خور خلق كرده‎اند. احمد ميرزا هنرمند نقاش و نقاشيخطي است كه اين روزها دست به اجراي آثاري متفاوت با رويكرد اجتماعي زده است. آثار احمد ميرزا قرار است در جاي‌جاي شهر تهران، از كوچه، پس‌كوچه‌ها تا خيابان‌هاي شلوغ و گاهي در ديگر شهرهاي ايران ديده شود. نگاه او به اتفاقات اجتماعي با افراد نامبرده متفاوت است و اصلاحات را جور ديگري مي‌بيند و تاكيد دارد براي شكوفايي امروز بايد به گذشته باشكوه ايران رجوع كرد. احمد ميرزا پيش از اين نمايشگاه‌هاي انفرادي متعددي داشته كه از آن جمله مي‌توان گالري فرهنگسراي بانو (۱۳۸۳)، گالري ماه (۱۳۹۱)، گالري شكوه (1398) و همچنين در گالري اولا اسپانيا (۱۳۸۴)، موزه هنرهاي مدرن مالاگا (۱۳۸۸) و گالري اميگو اسپانيا (۱۳۹۲) اشاره كرد. او خود را راوي قصه‌هاي ناگفته‌اي مي‌داند كه از سرشت انسان نشأت مي‌گيرد. با او درباره آثارش و نگاهي كه به نسبت هنر و امر اجتماعي دارد، گفت‌وگو كردم.

   ‌خاستگاه هنر معاصر در قلب تپنده اجتماع تعريف مي‌شود. تلقي شما از اين گزاره چيست؟
اگر بخواهيم به ‌لحاظ تاريخي نگاه كنيم، در ايران هنرهاي سنتي از قديم وجه كاربردي داشتند؛ گرچه خودِ هنرهاي سنتي سفارشي بوده و ما مي‌بينيم پادشاهان و حكمرانان براي‌ اينكه هنرمندان را به بارگاه خودشان دعوت كنند، سفارش‌هايي به نگارگران، خوشنويسان و مُذهّبان مي‌دادند. براي مثال، فرمان‌نويسان هنرمنداني بودند كه خوشنويس، مُذهِّب و حتي نقاش بين‌شان بود. اغلب دبيران و كاتبان كه معمولا به پشتوانه خانواده‌هاي صاحب فضل و ادب وارد تشكيلات ديوانسالاري مي‌شدند و به ياري هوش و فراست خود مراتب ترقي را پشت سر مي‌گذاشتند، مسووليت خطير انشاي مكاتباتي را به دست مي‌آوردند كه سرنوشت مملكت را تعيين مي‌كرد. افرادي با عنوان ترسل‌نويسان بودند كه مُنشي خاصه ديوان اعلي مي‌شدند و از دانش نويسندگي، علوم ادبي و هنر خوشنويسي توأمان برخوردار بودند و در نگارش فرمان‌نويسي و عريضه‌خواني مهارتي ويژه داشتند، ولي اگر بخواهيم از اين بحث عبور كنيم، از دوران هنر كاربردي و صنايع دستي و هنرهاي قديمي مي‌رسيم به جريان هنر مدرن ايران كه در سال 1300 زمزمه‌هايش شروع شد و نسل اول و دوم آثاري اجرا كردند كه نسل دوم و سرآمدشان هنرمندان سقاخانه بودند. آنها توسط جريان‌هاي تجدد و روشنفكري قبل‌ از انقلاب حمايت شدند و اين حمايت، حكومتي هم بود. همزمان موزه هنرهاي معاصر هنر مدرن جهان را وارد ايران كرد و در كنار آن هنرمندان ايراني هم هنر مدرن ايران را به بار نشاندند اما امروز پس از گذشت هفتاد، هشتاد سال از شكل‌گيري جريان هنر نوگرا در ايران و 50 سال پس‌ از جريان سقاخانه، هنر پست‌مدرن انگشت‌شمار داريم؛ خصوصا در هنرهاي تجسمي و نقاشي. يعني كسي كه بيايد كار مفهومي و امروزي انجام بدهد؛ به نوعي مي‌توان گفت كه همه‌اش حديث نفس است و آثاري كه امروزه چه جوان‌ها و چه ميانسال‌ها و حتي پيشكسوت‌ها انجام مي‌دهند، جزو دسته هنر مدرن محسوب مي‌شود. بماند كه يك عده همچنان هنرهاي سنتي را اجرا مي‌كنند، مثل خوشنويسان و نگارگران. در حقيقت ما هنر معاصر نداريم. بنده هم از نقاشي قهوه‌خانه‌اي شروع كردم و با نقاشيخط ادامه دادم. امروز دغدغه‌ام اين است كه كاري انجام بدهم تحت تاثير محيط بيروني و خارج از آتليه‌ام تا منعكس‌كننده اتفاقات اجتماعي پيرامون باشد. اين اتفافات ناخواسته روي من اثر گذاشته و اين تاثير را سعي كرده‌ام روي كارهايم  بياورم.
  ‌منظورتان ايده خط‌فرش  است؟
بله، از آن شروع شد. خط‌فرش اعتراضي بود كه از دوره كارهاي مدرنم عبور كنم. به ‌نظر خوب بود؛ با اينكه دچار پراكندگي در فرم و تكنيك شدم. ايده‌هاي زيادي داشتم ازجمله خط‌فرش، خط‌آيينه و آثار تخريبي كه در نمايشگاهي در گالري شكوه سال ۹۸ به نمايش درآمد. امروز احساس مي‌كنم بايد كارهايم نه ‌فقط روي بوم بلكه از آتليه‌ بيايد بيرون، در جامعه و خيابان اجرا شود. مجموعه‌اي  را  كار  مي‌كنم كه  تصميم دارم  اين تجربه‌گرايي را گسترش  دهم.
  ‌درباره اين كارها بيشتر توضيح مي‌دهيد؟
آثاري تركيبي از هنرهاي ايراني در ادامه خط‌فرش كه اعتراض به تخريب گذشته و سنت‌ها است. در جايي ارايه مي‌شود كه مخاطبش از هنر چيزي نمي‌داند اما خاستگاه فرهنگ بوده است.
  ‌هميشه گفته شده خوشنويسي هنري است كه نمي‌تواند منعكس‌كننده رويدادهاي جامعه باشد؛ در ماه‌هاي گذشته يك اتفاق جالب و مهم افتاده كه خلاف اين باور رايج است. هنرمندان خوشنويسي و  نقاشيخط مانند كوروش قاضي‌مراد، محمد بزرگي، وحيد آرنگ، رها عبدالهي، حسن مهرباني و... در اين ماه‌ها حركت‌هايي در قالب كار خود اجرا كردند كه دقيقا خلافِ تصور ما از نسبت خوشنويسي و مسائل جامعه و پيرامون است.
 افرادي كه شما نام برديد، اغلب خوشنويساني هستند كه آثاري بيشتر گرافيكي يا ديجيتال اجرا كردند. اثر هنري كه بخواهد اعتراض را به ‌معناي واقعي در بستر جامعه نشان بدهد، نبود. به ‌نظر من فقط در سطح شبكه‌هاي اجتماعي بروز كرد؛ در نتيجه اين روش باب ميل من نيست و در جريان هنر اعتراضي قرار نمي‌گيرد. از طرفي جبهه اين افراد با مواضع من متفاوت است.
  ‌به‌ هر حال الان بستري كه براي هنر اجتماعي وجود دارد، همين شبكه‌هاي اجتماعي است!
بله، ولي اصل اتفاق در شبكه اجتماعي روي نمي‌دهد؛ شبكه‌هاي اجتماعي بازتاب‌دهنده اتفاق‌هاي هنري هستند. ما شاهد بوديم كه هنرمندي ناشناس حوض آب را به رنگ قرمز درآورد. اين كار كپي از كار هنرمندان خارجي بود اما خوشنويسي هنوز نتوانسته چنين كاربردي داشته باشد. اينكه بيايند يك طرح گرافيكي يا پوستر در واكنش به اتفاقات موجود اجرا كنند، فقط تصويرسازي است؛ كار تازه‌اي نيست و سال‌ها پيش گرافيست‌هايي مثل كوروش شيشه‌گران، قباد شيوا و مرتضي مميز انجام داده‌اند؛ حال با تصويرسازي فيگوراتيو يا تايپوگرافي. تصورم بر اين است در حوزه خوشنويسي و نقاشيخط، كاري كه تازه باشد و بتواند تاثيري روي مخاطب بگذارد، انجام نشده است. البته عده‌اي مدعي آثار تازه هستند ولي فقط در سطح شبكه‌هاي اجتماعي توانسته‌اند مخاطب جلب كنند. شما انقلاب مكزيك را نگاه كنيد. هنرمندان آنجا در زمان خودشان واقعا شاهكارهايي خلق كرده‌اند كه هنوز كه هنوز است اين آثار طراوت دارد و حس دگرگوني را مي‌توانيم در آثارشان ببينيم؛ ولي در هنر ايران اين نبوده و حتي تعدادي از آثار هنر انقلاب ۵۷ ايران تصنعي بود يا ضعف تركيب‌بندي داشت. ما مي‌بينيم هنرمندان نتوانستند از قالب‌هاي كليشه‌اي گذشته بيرون بيايند و تصورم بر اين است كه ما بايد خيلي كار كنيم و خيلي راه هست براي كار كردن. خودِ من سعي مي‌كنم آثارم را از اين جريان كه خيلي‌ها در آن گير كرده‌اند بيرون بياورم و كارهاي تازه‌اي انجام دهم كه البته مخاطب بايد كيفيت و اهميت هنري آن را تشخيص بدهد.
  ‌در عرصه نقاشي خياباني هنرمندي به نام ميرزا حميد معروف به «بنكسي ايران» روي بعضي ديوارها آثار خوبي اجرا مي‌كند.
كارهاي ايشان را ديده‌ام. نسبتا آثار جديدي است؛ گرچه نوع فيگورها و فرم‌ها تكراري است و قبلا ديده شده؛ ولي آمده در بستر ديوار به‌ صورت نقاشي خياباني اجرا كرده است؛ منتها جنبه اعتراض ندارد؛ بيشتر حديث نفس و خودگويي است. خاك سرخ، متريال اصلي آثار ميرزا حميد است و اين كارها را مي‌توانيد بر بناها و ديوارهاي شهر از جمله محله پامنار، عودلاجان و سرچشمه كه آتليه خودم در آنجا قرار دارد، پيدا كنيد. از عشق و مفاهيمي صحبت كرده كه همان مفاهيم را خيلي‌ها روي بوم اجرا كرده‌اند؛ ولي نمي‌توانم كارهاي ايشان را به عنوان هنر معترض بشناسم و در آن جريان بگذارم؛ چون هنر اعتراضي يا گرافيتي در اروپا و امريكا هم‌زمان با رپ شكل گرفت و هنرمندان رپ هم بيشتر حرف‌ها و شعرهاي‌شان با ناسزا و اعتراض همراه بود. ما در ايران رپرهايي داريم كه فحش مي‌دهند و مخاطب خودشان را دارند ولي به واقع كسي را نمي‌بينم كه كارش تازه باشد و با فرهنگ ايراني تطابق داشته بايد و بيشتر كپي غربي است.
  ‌خط يا نقاشيخط اگر بخواهد بازتاب‌دهنده مسائل اجتماع باشد، بايد چه مشخصه‌اي داشته باشد؟
خوشنويسي زماني به داخل فرهنگ مردم آمده و همگاني مي‌شود كه از بوم و گالري بيرون برود. 
تا وقتي ‌كه در آن بستر قرار دارد و روي ديوار قرار بگيرد تا مخاطب بيايد ببيند، تكراري است؛ حالا خوشنويسي و مينياتور و اصولا تمام هنرهاي ايراني و غيرايراني چنين كيفيتي دارد. نقاشي خياباني و ديواري بستري است كه مخاطبش عمومي‌تر است. مخاطبِ گالري با مخاطب اثر هنري در خيابان متفاوت است. تصور من اين است كه هنرمندان بايد از چارچوب‌هاي تكراري گذشته بيرون بيايند و سهم خود را از شهر و خيابان، بالا ببرند. اين جرات و جسارت را داشته باشند كه كارهاي تازه انجام دهند و افق‌هايي تازه كشف كنند.


خوشنويسي زماني به داخل فرهنگ مردم آمده و همگاني مي‌شود كه از بوم و گالري بيرون برود. تا وقتي ‌كه در آن بستر قرار دارد و روي ديوار قرار بگيرد تا مخاطب بيايد ببيند، تكراري است؛ حالا خوشنويسي و مينياتور و اصولا تمام هنرهاي ايراني و غيرايراني چنين كيفيتي دارد... هنرمندان بايد از چارچوب‌هاي تكراري گذشته بيرون بيايند و افق‌هايي تازه كشف كنند

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون