• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5372 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۱۹ آذر

چه دشوار است اينجا ايستادن

علي ربيعي

جمعي پر از دلشوره و حال ناخوش‌ از آنچه در سرزمين‌شان مي‌گذرد، در ميانه‌ ايستاده‌اند؛ در ميانه ايستادن از عاقبت‌انديشي است نه عافيت‌طلبي. آنها كه دلسوزانه در ميانه ايستاده‌اند؛ نه براي آن است كه صداي خودشان را در اين هياهو بلندتر كنند، بلكه مي‌خواهند دو طرف را به شنيدن دعوت كنند و قصد رساندن صداها بدون پارازيت و ايجاد امكان گفت‌وگو را دارند. گفت‌وگو، راه بي‌بديلي است كه سال‌هاست پيرامون آن سخن گفته شده و شنيده نشده است. اگر جامعه و اركان حكومت در اين مسير به‌طور نهادينه قرار داشتند، آن‌گاه اين روزهاي ناخوش تجربه نمي‌شد. آنهايي كه در ميانه ايستاده‌اند نه براي نشاندن حرف خود به كرسي و صيد ماهي قدرت از آب گل‌آلود؛ بلكه براي دعوت همگان به گفت‌وگو و تمرين شنيدن تلاش مي‌كنند. به تعبير فرنان برودل، با جريان داشتن «گفت‌وگوي ناشنوايان»، طرف‌ها نه صداي همديگر را مي‌‌شنوند‌ و نه حرف يكديگر‌ را‌ درك‌ مي‌كنند. در ميانه‌ ايستاده‌ها، جنسي سواي از هر دو طرف ندارند، بلكه از سنخ هر دو هستند (همان‌گونه كه ايران مجموعه‌اي از همه افراد و نگرش‌هاست) با اين باور كه هيچ‌يك از دو سو قابل طرد و حذف نيستند. چه دشوار است در ميانه ايستادن؛ ولي ميانه‌ها مي‌توانند از تكرار تاريخ جلوگيري كنند. اگر جريان ميانه در انقلاب مشروطه بود و صدايش شنيده مي‌شد، مشروطه‌خواهان دوپاره نمي‌شدند، شيخ فضل‌الله به‌ دار آويخته نمي‌شد و مشروطه‌خواهان همديگر را ترور نمي‌كردند. اگر جريان ميانه در دوره نهضت ملي شدن نفت وجود داشت، از اختلاف ميان مصدق و كاشاني جلوگيري مي‌شد تا با كودتاي امريكايي- انگليسي، استعمارگران دوباره بر سرنوشت اين كشور مسلط نشوند. آنان كه امروز در ميانه ايستاده‌اند، از دو سو در معرض تير طعنه هستند؛ يكي آنها را «وسط‌باز» مي‌خواند و ديگري «موج‌سوار»، و هزاران انگ ديگر هم نثارشان مي‌شود. من اصحاب ميانه را تحسين مي‌كنم كه فداكارانه همچنان در كنار مردمي كه گوشي شنوا مي‌خواهند و بايد جعل‌سازي‌ها و صداگذاري‌ها را بشناسند، فداكارانه ايستاده‌اند. ميانه‌ها با نوشتن علل شكل‌گيري نارضايتي‌ها و با نگاه انتقادي به نارسايي‌ها، سعي در ايجاد فهمي مشترك و دست يافتن به راهكارهايي مصلحانه دارند. ميانه‌ها خوب مي‌دانند و مي‌نويسند و تاكيد مي‌كنند كه هر دو سو در تقابلي بنيادين با توطئه‌اي هستند كه فاصله‌هاي خونين بيشتري مي‌خواهند. كساني كه گوش شنوا و چشم ‌بينا براي شنيدن و ديدن واقعيت ندارند و همچنين آنان كه واقعيت جعلي برساخته مي‌كنند، هر دو ميانه را برنمي‌تابند. جريان ميانه نه نظام جمهوري اسلامي را يك نظام پوشالي مي‌داند و نه معترضين را وابسته به خارجيان، بلكه براي هر دو قائل به اصالت است. از يك‌سو برخي از مسوولان به‌طور عجيبي هيچ تحولي را نمي‌بينند، اساسا واقعيت‌ها را به درستي نمي‌بينند، صداها را نمي‌شنوند و به جز راه امنيتي مسيري ديگر را پيشنهاد نمي‌كنند. از سويي ديگر، مردمي هستند كه پس از يك نااميدي مزمن‌شده صداي‌شان را براي تغيير بلند كرده‌ و فقط مي‌خواهند مثل همه زندگي كنند، نه به دنبال براندازي هستند و نه ويراني و در آن‌سو جرياني پر از نفرت و توطئه كه صداگذاري مي‌كند و واقعيت جعلي و براندازانه به جاي خواسته‌هاي واقعي مي‌نشاند، هر روز در سناريويي خون‌ريزي بيشتر طلب مي‌كند و غايت مقصود آنها برادركشي و جنگ داخلي است. در اين ميان، گاهي به جاي درك ارزش ميانه‌ها‌ و تلاش‌هاي ميانجي‌گرانه، در كنار انگ‌ها، تحريف‌هاي نادرستي نيز ارايه مي‌شود. تقليل دادن ميانه و ميانجي به گروه‌هاي سياسي به‌ويژه به احزاب اصلاح‌طلب، يك برداشت غلط است كه از سوي تريبون‌ها و رسانه‌هاي آشتي‌ناپذير و براندازان، به غلط القا مي‌شود. گويي خود مفهوم «ميانه‌بودگي» هم تحت فشار مفهوم‌‌سازي دو سر افراطي است. ميانجي‌ها و به‌طور كلي خط ميانه مي‌توانند هم از اصولگرايان و هم از اصلاح‌طلبان و مستقلين باشند و نه صرفا محصور در صفت حزبي. آنها مي‌توانند در مفهوم گسترده‌تر ميانجي‌بودگي، مجموعه‌اي از نهادها، تشكل‌ها، اتحاديه‌ها، صنوف، انجمن‌هاي علمي دانشگاهي، رسانه‌ها، شخصيت‌هاي موثر اجتماعي و فرهنگي، حتي سلبريتي‌ها و به خصوص سازمان‌هاي مردم‌نهاد و مواردي از اين قبيل باشند كه هريك امكان گفت‌وگو با مخاطبان خود را فراهم ساخته و تك‌تك آنها به عنوان ميانه‌هاي گفت‌وگويي و انتقال مفاهيم آشتي‌ساز عمل كنند. خط ميانه به عنوان يك مشي و منش و رفتار فراگير اجتماعي است كه مي‌تواند نقطه تلاقي و اتصال اين مجموعه‌ها باشد. پرسيده مي‌شود از اغتشاشگران چيزي به جز تجزيه‌طلبي و آشوب «شنيده شد»؟ اين سخن خود يك اعتراف است به حقيقت «درست نشنيدن» يا اراده معطوف به «نشنيدن». 

شايد اين درست نشنيدن‌هاست كه امروز جامعه را به اين نقطه رسانده است. اين يك نوع فرار به جلو است براي از خود انتقاد نكردن. چشم‌ها را بايد شست تا واقعيت اقتصادي - اجتماعي - فرهنگي و سياسي اعتراضات را آن‌چنان كه هست ديد و آن‌گاه به تفكيك آن از توطئه پرداخت. در غير اين صورت آرامش نهادينه‌شده در جامعه، تضمين نخواهد شد. اتفاقا ميانجي‌گري و نيروي مياني، درست در همين نقطه است كه معناي خود را آشكار مي‌كند: اگر صداي معترضين و مطالبات آنان شنيده نمي‌شود، به خاطر پارازيت و صداگذاري‌هاي مصادره‌جويان پترودلاري، دستكاري‌هاي اطلاعاتي اسراييل و بدخواهان ديرين ايران است. رخدادي نامبارك كه در غياب رسانه‌هاي مستقل و گشوده به روي تكثر صداهاي متنوع جامعه، فرصتي فراخ و بلامنازع براي پيش‌برد مقاصد شوم خود مي‌يابد. ميانجي‌گري يعني فراهم آوردن فضايي كه اعتراض‌ها، در فراسوي صداگذاري‌هاي كاذب و برون‌جنبشي، خواسته‌هاي واقعي خود را آشكار كنند. ميانجي‌گري يعني اينكه فضايي فراهم شود كه فريادهاي اعتراضي در قالب مطالبات آشكار و قانوني درآيد و شنيده شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون