• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5384 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۳ دي

حيرت خاستگاه فلسفه است

مرتضي بيك‌براتي

چشم‌هاي حيرت‌زده و گشوده نوزادي را در نظر آوريد كه تازه چشم به جهان گشوده و همه ‌چيز و همه كس برايش نو، جديد، شگفت‌انگيز و هيجان‌آور است. حال فيلسوف در مواجهه با عالم هستي چنين است. افلاطون مي‌گويد: «حيرت‌زدگي فيلسوف به واسطه احساس هيجان (pathos) اوست، زيرا جز اين هيچ سر آغاز ديگري براي فلسفه نيست.» مارتين هايدگر، فيلسوف آلماني در شرح اين عبارت افلاطون تاكيد مي‌كند كه در اين تعبير افلاطوني كلمه «سرآغاز» ترجمه اصطلاحي است كه يونانيان آن را «آرخِهِ» (اصل، علت، مبداء، منشأ يا خاستگاه) مي‌ناميدند. با اين تفسير مي‌توان تعبير افلاطون را چنين بازنويسي كرد كه «حيرت، اصل، مبدا و علت فلسفه است.» اين معنا را ارسطو، شاگرد بزرگ افلاطون چنين بيان مي‌كند: «به واسطه حيرت بود كه انسان‌ها، هم در ابتدا و هم در دوران ما آغاز به فلسفيدن كردند. انسان‌ها هم‌اكنون هم در گذشته، از طريق حيرت بود كه توانستند به مسير تعيين‌كننده فلسفيدن برسند.»
نكته جالب توجه بحث حاضر همان طور كه هايدگر در مقاله درخشان «فلسفه چيست؟» بر آن تاكيد مي‌كند، علت بودن يا اصل بودن حيرت براي فلسفه‌‌ورزي است. آشنايان با فلسفه مي‌دانند كه در فلسفه مفاهيم سرسري و بي‌توجه به كار برده نمي‌شوند و اطلاق يك مفهوم بر يك مصداق با دقت و وسواس صورت مي‌گيرد. به همين خاطر علت خواندن حيرت براي فعاليت فلسفه‌ورزي پيامدها و نتايج بسيار مهمي دارد. براي درك اين نكته كافي است توجه داشته باشيم كه در مباحث تخصصي فلسفي به خصوص در حوزه متافيزيك (مابعدالطبيعِه) و در شاخه هستي‌شناسي، بحث علت و معلول يكي از مباحث اساسي و جدي است و در آن جا نشان داده مي‌شود كه علت خوانده شدن يك چيز براي چيز ديگري كه معلول ناميده مي‌شود، لوازم و ضرورياتي دارد. يكي از آنها اين است كه علت هر معلولي امري منحصر به فرد و يكه و يكتاست و دوم اينكه علت از معلولش جدايي ناپذير است و چنين نيست كه بتوان معلولي را گسسته و جدا از علتش در نظر گرفت. حتي اگر همين دو ويژگي را در نظر بگيريم، يعني اولا يكه بودن علت براي معلول و ثانيا پيوستگي و همراهي دائمي علت با معلول مي‌توانيم درك كنيم كه علت خوانده شدن حيرت براي كنش فلسفه‌ورزي چه اهميتي دارد. به عبارت ديگر نخستين نتيجه‌اي كه از اين بحث (علت بودن حيرت براي فلسفه‌ورزي) مي‌توان گرفت اين است؛ حيرت شرطي يكتا و منحصر به فرد براي فلسفه‌ورزي است. يعني نمي‌توان دچار حيرت و شگفت‌زدگي نشد و فلسفه ورزيد. به عبارت روشن‌تر شرط انكارناشدني شروع كار فلسفي همان طور كه افلاطون و ارسطو و هايدگر، سه تن از بزرگان تاريخ فلسفه به آن اشاره مي‌كنند، حيرت و احساس شگفت‌زدگي است. يعني فيلسوف در بادي امر همچون نوزادي است كه تازه چشم به جهان گشوده و از مشاهده دم‌دستي‌ترين و پيش‌پا افتاده‌ترين امور دچار حيرت و شگفت‌زدگي مي‌شود و پرسش يا پرسش‌هايي اساسي در ذهن او جرقه مي‌زند و حيران مي‌شود كه «هستي چيست؟»، «منشأ آن كجاست؟»، «آيا راهي به شناخت آن هست يا خير؟»، «چرا انسان بايد خوب باشد؟»، «خوبي چيست؟»، «خاستگاه بايد و نبايدها در زندگي از كجاست؟» كسي كه دچار اين حيرت و سرگشتگي نباشد، نمي‌تواند فلسفه بورزد. اما نتيجه دومي كه از علت بودن حيرت براي فلسفه‌ورزي با توجه به ويژگي‌هاي رابطه عِلي- معلولي مي‌گيريم اهميت بسيار بيشتري دارد. گفته شد كه علت هميشه و در هر مرحله‌اي همراه و پيوسته به معلول است و در بحث فعلي نيز اگر حيرت علت يا اصل يا آرخه فلسفه است، پس نتيجه مي‌شود كه حيرت همواره در فلسفه هست و هيچگاه از آن گسسته نمي‌شود. هايدگر در مقاله مذكور در شرح اين سخن مي‌گويد: «بنابراين احساس هيجان حيرت به سادگي در سرآغاز فلسفه، به‌ طور مثال چون شست‌شوي دست پيش از آنكه جراح آغاز به عمل كند، قرار نمي‌گيرد. حيرت هم حامل فلسفه است و هم بر آن شمول دارد و در آن نفوذ مي‌كند.» به تعبير ساده‌تر فيلسوف تنها پيش از فلسفه‌ورزي نيست كه بايد حيران باشد، بلكه حيرت در سراسر زندگي فلسفي با او همراه است و چون اصل يا دليل راهي او را پيش مي‌برد. فيلسوف تا جايي كه فيلسوف است، واله و حيران از مواجهه با هستي و شگفتي‌هاي آن است و جان ناآرام و مضطربش هيچگاه قرار نمي‌گيرد. به همين خاطر همواره مي‌پرسد و در پس هر پاسخ، پرسش‌هايي تازه فرا رويش گشوده مي‌شود. به تعبير هايدگر «حيرت آغازي (آرخِه‌اي) است كه در هر گام و مرحله‌اي از فلسفه در آن نفوذ كرده و بر آن فرمان مي‌راند.» 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون