• ۱۴۰۳ يکشنبه ۶ خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5389 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۱۰ دي

به احترام يك دوستي عميق و فرهنگي

تولد بيضايي، درگذشت رادي، دعوت به خرد

شورش تسليمي

دهه 40 بحق منادي معرفي بهترين نمايشنامه‌نويسان ايران شمرده مي‌شود. عباس نعلبنديان، بهمن فرسي، غلامحسين ساعدي، بهرام بيضايي، اكبر رادي، ايرج زهري، محسن يلفاني و ديگراني كه ردپايي مشهود در هنرهاي نمايشي ايران به يادگار گذاشتند. در اين ميان نام اكبر رادي و بهرام بيضايي پيوند عميق و عجيبي با يكديگر برقرار كرده است، يكي (بيضايي)‌ زاده 5 دي 1317 خورشيدي و ديگري (رادي)‌ زاده 10 مهر 1318 اما درگذشته به تاريخ 5 دي‌ماه 1386. به همين سبب است كه سالروز تولد پژوهشگر و نويسنده و كارگردان نامي هنرهاي نمايشي ما هر سال پيوند مي‌خورد به روز فقدان نمايشنامه‌نويس و دوست موثر ديرين؛ همنشيني ادامه‌دار نمادين حتي در تاريخ‌هاي تولد و مرگ. سلوك اين دو در تاريخ معاصر همواره اين‌گونه بوده: «الهام‌بخش». نقدها و گفت‌وگوهاي صريح و بدون تعارف مكتوب بيضايي و رادي به‌رغم دوستي عميق‌شان كلاس درسي است براي هميشه. حتي اگر نسل‌هاي بعد رهروان خلفي به نظر نرسند. رادي پس از نگارش داستان «باران» براي مسابقه داستان‌نويسي مجله «اطلاعات جوانان» در سال ۱۳۳۸ و دريافت جايزه اول، به نمايشنامه‌نويسي توجه بيشتر مي‌كند و اين شور با تماشاي نمايش «خانه عروسك» (عروسك‌خانه) نوشته هنريك ايبسن دوچندان مي‌شود. چندي بعد او نمايشنامه «روزنه آبي» را مي‌نويسد كه سال‌ها بعد اين متن با تلاش‌هاي شاهين سركيسيان و اربي آوانسيان به صحنه مي‌رود. نمايشنامه‌نويس جوان آن روزگار تلاش زيادي داشت تا آثار خود را به‌‌طور مرتب به چاپ برساند. پس با وساطت احمد شاملو به جلال‌آل‌احمد معرفي شد تا متن را به «كتاب ماه» 1340 برساند. آل‌احمد نقدهاي برنده‌اي به متن وارد مي‌كند و از رادي مي‌خواهد اصلاحات مدنظرش را پياده كند؛ اما رادي نمي‌پذيرد.  بهرام بيضايي بعدها نيز از زاويه‌ ديگري قلم به نقد «روزنه آبي» مي‌چرخاند، اما نه چون جلال كه نگاه ايدئولوژيك غرب‌ستيز به شخصيت‌هاي نمايشنامه دارد: «به نظر من اين جوان‌هاي شما مظهر كامل عيار غرب‌زدگي هستند كه من به تفصيل خدمتش رسيده‌ام!» بيضايي با ادبياتي تخصصي‌تر با دوست خود وارد نقد (گفت‌وگو) مي‌شود: «اينجا هم نمايش آن [برخورد نسل‌ها] بر پايه‌اي محكم و جدي استوار نيست، ضعيف است و قانع نمي‌كند.» رادي نيز در مواردي رويه‌ مشابه پيش مي‌گيرد و درباره آثار بهرام بيضايي دست به قلم مي‌شود. بحث نويسنده سطور در اين يادداشت كوتاه اشاره و تاكيد بر همين فرمي است كه رادي و بيضايي براي گفت‌وگو با يكديگر برمي‌گزينند. «متن» ميثاق ما در تئاتر (چه به مثابه اجرا و چه به عنوان نمايشنامه تفاوت نمي‌كند) . معتقدم فاصله گرفتن آگاهانه دو نويسنده از نقدهاي شفاهي آبكي و تلاش براي كنار گذاشتنِ اين سنتِ ورشكسته و تباه نقدِ غيرمكتوب در هنرهاي نمايشي قابل تقدير است.  با اين حال همين دو اتفاق مهم، يكي آشنايي با شاهين سركيسيان كه داعيه‌دار تئاتر ملي بود، در 1339 و ديگري آشنايي با جلال آل‌احمد در 1341 سرنوشت رادي را اينچنين رقم زد و صحنه تئاتر ايران، براي چهار دهه، از بركت وجود اين نويسنده خوش‌بيان و روشنگر بهره‌مند شد. اين موضوع كه رادي در مورد آشنايي‌اش با آل‌احمد گفته: «سرانجام، هم او بود كه ماده مستعد مرا ورزيد.» نيز از روحيه به دور از كينه رادي حكايت دارد. همان روحيه‌اي كه موجب مي‌شد در سالروز تولد بيضايي ستايش هم جاري كند:  «بهرام، امروز مي‌خواستم زادروز تو را به عنوان يك چهره ماندگار معاصر شادباش بگويم، ديدم اين «چهره ماندگار» هر چند تركيب مهتابي قشنگي است، اين چند ساله مدال مستعملي شده است كه فله‌اي به سينه بندگان خدا نصب مي‌كنند و ايضا براي محتشمان اين حوالي ما ستاره رنگ پريده‌اي است كه فله‌اي به دوش اهل هنر مي‌زنند. (و اين ناسپاسي به يك بار‌ عام رسمي دولتي نيست؛ درنگي بر يكي از آسيب‌هاي اين مراسم رسمي است.) به اين مناسبت بگذار در مقام يك شاهد عادل مرجع ملي دستي به فتوا بلند كنم چنين؛ قسم به نام او (كه تويي) و نامت حجت است بر تئاتر ايران و تويي در آستانه اين سالگرد خجسته قلمدار صحنه‌هاي ما كه از برجستگان درام جهان كسري نداري و چيزي هم سري. تو آن درخت روشني با شاخه‌هاي پرپشت باشكوه كه چه بسيار راهيان صحنه در سايبان سبز تو پروريده‌اند. تو آن بلاكش معصومي كه هوش ويرانگر و ادراك عالي تو قادر به درك عقلانيت روزمره ما نيست...»  و چه درست توصيف كرد رادي ادراك عالي دوست خود را كه همين چهارسال قبل نوشت: «براي تولد من، پنجم دي ماه جشن نگيريد» چراكه متوجه بود جامعه تئاتر و فرهنگ و هنر در زمانه‌ ضرورت هر چه بيشتر انديشه و تامل در وضعيت گريبانگير خود مي‌زيد، پس جشن گرفتن معنا و مفهوم ندارد. بايد مانند اين دو خردمندانه گام برداشت و انديشيد!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون