• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5395 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۱۷ دي

احياي فعاليت‌هاي فرهنگي در جريان اعتراضات در گفت‌وگو با سيد حسن موسوي چلك، جامعه‌شناس

بايد حضور داشت حتي اگر صداها كمتر شنيده شود

تينا جلالي

اتفاقات و ناآرامي‌هاي اخير سطح كشور نه تنها باعث تاثيرات منفي در روحيه جمعي مردم شده و تمايل آنها را به بسياري از كارها از بين برده، كارهايي كه در فضايي آرام به ‌طور طبيعي قاعدتا به انجام‌شان راغب هستند، به تاثير از اين وضعيت تاريخي، بسياري از هنرمندان هم برنامه‌هاي چند ماه گذشته خود را يا تعطيل يا اجرا و نمايش آن را به زمان مناسب‌تري موكول كرده‌اند. عده‌اي اين موضع‌گيري هنرمندان را نگران‌كننده تحليل مي‌كنند و معتقدند كه تداوم آن شايد به نفع هيچ‌كس نباشد. آنها از عواقبي مانند بروز آسيب‌هاي روحي و نيز خسارت‌هاي مالي قابل ملاحظه به اهالي هنر مي‌گويند كه توقف رويدادهاي هنري ممكن است به دنبال داشته باشد. خصوصا وقتي سال‌هاي گذشته به ياد مي‌آوريم كه فضاهاي هنري كشور بر اثر شيوع كرونا مدام در برزخ ميان تعطيلي و بازگشايي بودند، وضعيتي كه البته دامنگير همه كسب‌وكارها بود، اما حالا كه وضعيت كسب و كارهاي ديگر عادي است، پرسش اين است كه مراكز هنري چرا بايد تعطيل باشند؟ با سيدحسن موسوي‌چلك، جامعه‌شناس در اين باره گفت‌وگو كرديم.

    در ابتداي بحث بفرماييد كه در مقام يك جامعه‌شناس پس از اتفاقاتي كه در چند ماه گذشته در سطح شهرها شاهد بوديم، روحيه جمعي مردم را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟ 
باتوجه به بحراني كه بعد از فوت مهسا اميني در جامعه اتفاق افتاده و همچنان ادامه دارد، طبيعتا در جريان اين اعتراض‌ها خشونت اعمال مي‌شود و افرادي از هر دو طرف فوت مي‌كنند، نظم عمومي بعضي خدمات به‌هم مي‌خورد و كاركرد نهادها تحت‌تاثير شرايط قرار مي‌گيرد. آثاري كه اين شرايط در جامعه به‌جا مي‌گذارد طبعا با نشاط و شادابي همراه نيست و تبعات منفي همچون استرس‌ها، اضطراب‌ها و نگراني‌هاي خانواده‌ها، اصناف، دانشجويان و دانش‌آموزان را به همراه دارد و تمام اين عوامل روي روحيه جمعي مردم تاثير منفي مي‌گذارد. وقتي اتفاقات در جامعه خوشايند نباشد و نظم عمومي دچار اخلال شود، اين مساله آزاردهنده است و همان‌طور كه گفتم روي روحيه مردم تاثير ناخوشايندي مي‌گذارد، به همين واسطه بسياري از برنامه‌ها در اين بحران‌ها اجرا نمي‌شود و باعث از بين رفتن نشاط و شادابي از جامعه مي‌شود. چنين جامعه‌اي پويايي خود را از دست مي‌دهد. مثالي براي شما بزنم. در سال‌هاي قبل، زمان برگزاري مسابقات جام جهاني همه مردم در كشور خوشحال و شاداب بودند. اگر تيم ايران مي‌برد، خيابان‌ها به تأسي در اين برد از خوشحالي شلوغ مي‌شد. حالا برعكس شده و مي‌بينيم كه تيم ايران مي‌بازد اما بخشي از جامعه خوشحال است. اين نشانه چيست؟
   چنين رفتاري نشانه اين است كه سرزندگي در اين جامعه كمتر شده است؟
دقيقا، جامعه‌اي كه دچار انبوه مشكلات اقتصادي بوده و هست و پيش از اين با شيوع بيماري وحشتناك كرونا دست و پنجه نرم مي‌كرده و هنوز هم اين بيماري در بيخ گوش مردم هست و تقريبا هر روز اخبار نگران‌كننده آن در كشورهاي جهان منتشر مي‌شود. تجربه بحران‌هاي طبيعي از قبيل سيل و زلزله و... را هم اضافه كنيد. تمام اين موارد روي روحيه جمعي مردم تاثير منفي مي‌گذارد. وقتي بخشي از جامعه از باخت تيم ملي خوشحال مي‌شود، بسيار غم‌انگيز است. اين يعني احساس تعلق و همبستگي كمتر شده است.
   از آنجايي كه بحث موردنظر ما مشخصا در مورد هنرمندان است، نظر شما درباره موضع‌گيري‌هاي اخير هنرمندان در اين مقوله چيست؟ سكوت و از موضع انفعال برخورد كردن را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
وقتي حادثه و بحراني به وجود مي‌آيد در هر صنفي چهار گروه واكنش‌هايي از خود نشان مي‌دهند؛ يك گروه نسبت به مسائل جامعه و اتفاقات پيرامون‌شان بي‌تفاوتند. دنيا را آب ببرد، آنها را خواب مي‌برد. گروه ديگر آدم‌هايي هستند كه اگر واكنشي نشان مي‌دهند، سمت‌وسوي اجتماعي دارد. نظر بعضي هنرمندان اين‌گونه است. گروه ديگر نظرات‌شان مقابل بخشي از جامعه است. در واقع يك عده مردم را نفي مي‌كنند و كنار بخش معترض مي‌ايستند. گروه ديگر هم هستند كه گرايش‌هاي سياسي را مبنا قرار نمي‌دهند و تلاش مي‌كنند واقع‌بينانه با احترام به نظر دو طرف به ماجرا واكنش نشان دهند و تحليل‌هاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و... در نظرات‌شان داشته باشند. هنرمندان هم واكنش‌هاي مختلف دارند. بعضي از آنها تلاش مي‌كنند در دفاع از معترضان حضور پررنگي در جامعه داشته باشند اما تعدادي هم از آنها دفاع نمي‌كنند. اين موضوع بستگي به رسانه‌اي دارد كه متناسب با گرايش خود نظرات آنها را بازتاب مي‌دهد و منعكس مي‌كند.
   جداي از اين بحث كه از ابتداي بروز اعتراض‌ها در جامعه برخي هنرمندان تلاش مي‌كردند صداي معترضان باشند، در هفته‌هاي اخير كمپين‌هايي به راه افتاده مبني بر تعليق يا تحريم و تعطيلي سينما و مراسم‌هايي كه در آن برگزار مي‌شود. ديدگاه شما نسبت به اين بايكوت كردن‌هاي هنرمندان چيست؟
به هر حال واكنش‌ها به بروز اتفاقات در جامعه متفاوت است. من اعتقاد دارم در تمام شرايط بايد حضور داشت و حقوق را پيگيري كرد؛ صدا را بايد رساند ولو به اشكال و طرق مختلف. گاهي با حضور در جلسات، گاهي با نوشتن نامه، گاهي اوقات از طريق رسانه‌هاي مختلف. از اين حيث رويكرد انفعالي به هر دليلي از نظر من كمك‌كننده نيست. حضور داشتن، بودن و نقش ميانجي داشتن، تسهيل‌گري كردن مبتني بر شواهد، حمايت‌طلبي و هشدار دادن، همه تاثير دارد. مثال مي‌زنم، تلويزيون با دانشجوهايي كه از دانشگاه اخراج شدند باب گفت‌وگو را باز كرد يا رييس قوه قضاييه با كساني كه نظرات راديكال داشتند و بازداشت شده بودند، جلسات زيادي برگزار كرد. شايد اين رويكرد موردپسند همه نباشد اما به هر حال باب گفت‌وگو باز شده و حرف‌ها زده مي‌شود. مطالبات بيان مي‌شود و مشكلات منعكس مي‌شود و گلايه‌ها و چالش‌ها مطرح مي‌شود. البته گفت‌وگو فقط براي گفت‌وگو اثربخش نيست، بلكه بايد تبديل به اتخاذ نتايج و راهكارهاي عملي و اجرايي هم شود. من معتقدم با قهر كردن و با حضور نداشتن كاري درست نمي‌شود. نظرم اين است كه بايد حضور داشت ولو اينكه حرف‌تان شنيده نشود يا كمتر شنيده شود.
   به نكته خوبي اشاره كرديد. به نظر مي‌رسد نظر هنرمندان در تحريم‌ها ناظر بر نشنيده شدن صداي آنها باشد.
قرار نيست به هر نظري جامه عمل پوشيده شود. تك‌تك افراد بايد حضور داشته باشند. اصناف و تشكل‌ها بايد از نهايت فرصتي كه در هر مجمع و هر جلسه‌اي براي‌شان فراهم مي‌شود نهايت استفاده را ببرند و نظرات‌شان را غيرجانبدارانه مطرح كنند. صداي صنف بايد شنيده شود. توقع اينكه هر آنچه مي‌گوييم شنيده و اجرا شود، كمي غيرطبيعي است. آنچه طبيعي مي‌نمايد، اين است كه بايد در صحنه باشيم و آنقدر باشيم تا بتوانيم تعارضات را به نقطه اجماع برسانيم. آنقدر باشيم تا بتوانيم حقوق شهروندي را كسب كرده و خواسته‌هاي مدني مردم را برآورده كنيم. آنقدر باشيم تا تصميم‌گيران را راضي كنيم كه كوتاه بيايند. وقتي از تصميم‌گيري‌ها خارج مي‌شويد، همان اندك روزنه را از دست مي‌دهيد. من به عنوان كارشناس حوزه مددكاري اجتماعي معتقدم حتي اگر حضورم باعث شود يك زنداني از زندان آزاد شود يا يك فوتي كمتر يا يك نفر كمتر در سطح شهر دستگير شود حتما و به قطع خواهم بود و حضور خواهم داشت و نظراتم را ابراز خواهم كرد. اگر حتي يك نظرم باعث آرامش شهروندان اين شهر باشد حتما نظر خواهم داد. وقتي با يك نظرم بتوانم خشونت را در جامعه كم كنم، چرا نباشم؟ به شخصه استراتژي حضور را از برنامه‌ريزي نبودن بيشتر مي‌پسندم. يك زماني قهر كردن با صندوق‌هاي راي را شاهد بوديم الان به نقطه‌اي رسيديم كه مي‌گوييم ‌اي كاش بوديم و نمي‌گذاشتيم همه قوا يكدست باشند.
   آيا مي‌توان به صورت فردي نظري داد كه اين نظر در تصميم جمع اثر بگذارد؟
به نكته مهمي اشاره كرديد. نبايد تصميم فردي بر جمع سايه بگستراند. تصميم هيات‌مديره بايد شموليت و جامعيت داشته باشد و رييس هيات‌مديره در چنين مواقع حساسي نبايد نظرات جمع را ناديده بگيرد و ديدگاه فردي را غالب كند. هيات‌مديره صنف نبايد به گونه‌اي رفتار كند كه صداي صنف خاموش شود و اساسا صنف را تحت تاثير قرار بدهد. شما ملاحظه كنيد در جنگ هم كشورهاي متخاصم دور يك ميز مي‌نشينند و با هم مذاكره مي‌كنند. براي حل تعارضات بايد فاصله‌ها را از ميان برداشت.


   صداي صنف بايد شنيده شود. توقع اينكه هر آنچه مي‌گوييم شنيده و اجرا شود، كمي غيرطبيعي است. آنچه طبيعي مي‌نمايد، اين است كه بايد در صحنه باشيم و آنقدر باشيم تا بتوانيم تعارضات را به نقطه اجماع برسانيم. آنقدر باشيم تا بتوانيم حقوق شهروندي را كسب كرده و خواسته‌هاي مدني مردم را برآورده كنيم. آنقدر باشيم تا تصميم‌گيران را راضي كنيم كه كوتاه بيايند.
   واكنش‌ها به بروز اتفاقات در جامعه متفاوت است. من اعتقاد دارم در تمام شرايط بايد حضور داشت و حقوق را پيگيري كرد؛ صدا را بايد رساند ولو به اشكال و طرق مختلف. گاهي با حضور در جلسات، گاهي با نوشتن نامه، گاهي اوقات از طريق رسانه‌هاي مختلف. از اين حيث رويكرد انفعالي به هر دليلي از نظر من كمك‌كننده نيست.
   گفت‌وگو فقط براي گفت‌وگو اثربخش نيست، بلكه بايد تبديل به اتخاذ نتايج و راهكارهاي عملي و اجرايي هم بشود. من معتقدم با قهر كردن و با حضور نداشتن كاري درست نمي‌شود. نظرم اين است كه بايد حضور داشت ولو اينكه حرف‌تان شنيده نشود يا كمتر شنيده شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون