• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5406 -
  • ۱۴۰۱ پنج شنبه ۲۹ دي

درباره‌ ادبیات، پیرامون ایران فرهنگی – 1

گرگساری خلسه‌ای

سهند آقایی٭

در مواجهه با نام‌­هایی مشتق از واژگان گرگ و سگ درمی‌­یابیم که در «گرگسار» (سپهسالار تورانی در شاهنامه)، «سگسار» (در سام­نامه نام جزیره‌ ­ای­ست که سگساران را در خود جای داده است)، «گرگین» (پهلوان ایرانی در شاهنامه)، «گرگساران» (در شاهنامه و بیژن‌­نامه سرزمینی­ست که بیژن در آنجا در بن چاهی با سرپوش سنگ اکوان دیو، زندانی افراسیاب است) و «گرگان» (سرزمینی در شمال ایران و در حاشیه­‌ خزر) معانی دینی یا جادویی- دینی نهفته است. گرگساری یا خودگرگ‌­انگاری خلسه­‌ای نوعی فعالیت دینی یا جادوی سفید است: شمن خود را به هیئت گرگ درمی­‌آورد تا با ارواح خبیث بجنگد.
استرابون به دائو­هایی اشاره کرده است که از قوم بیابان­گرد و ایرانی سکاها بوده‌­اند و در شرق دریای مازندران می‌زیسته‌اند. نویسندگان یونانی به آن­ها «داآ»ها و نویسندگان لاتین «داهه»ها می‌­گفتند. نام آن­ها مشتق از واژه­‌ ایرانی یا سکایی «داهای» به معنی گرگ است. الیاده در این باب می­‌نویسد: «سرزمین هیرکانی در جنوب دریای مازندران بود که به زبان ایرانی شرقی «وهرکانه» و به زبان ایرانی غربی «ورکانه» خوانده می­‌شد که تحت‌اللفظی‌­اش یعنی «سرزمین گرگ­‌ها» (از ریشه‌­ ایرانی وهرکه به معنای گرگ).» آرین­‌ها مهاجرت خود را از دامنه‌­ جنوبی جبالی که سرحد شمالی فلات ایران بوده است پی گرفته‌­اند زیرا سواحل جنوبی دریای خزر در زمان حکومت ایرانیان هنوز در تصرف مردمان غیر آریایی بوده است. بارتولد با نظر به آنکه کلمه­‌ هیرکانیا خالصاً آریایی است احتمال می‌­دهد که مهاجرت آرین­‌ها با سواحل گرگان تماس داشته است. به‌­هرتقدیر، در میان دیگر اقوام هندواروپایی نیز چنین نام­‌هایی به کار می‌­رفته است چنانکه نام داکیایی­‌ها نخست دائویی­ (دائوها) بود. دائوس در زبان فریگی به معنای گرگ است و نام این حیوان در برخی اسامی خاص داکیایی­‌ها دیده می‌شود. همچنین قبایلی با نام گرگ در اروپا ثبت و مستند شده است. باری، ما با مردمان «سگسار» (گرگسار) در شاهنامه برخورد می­‌کنیم. آن­ها احتمالاً از قبایل کوچ‌­نشین آسیای میانه بوده‌­اند که در آیین­‌های خود ماسک‌­های سگ و گرگ می­‌زده‌­اند چنان‌که در داستان هفت‌خوان اسفندیار به مردی به نام گرگسار برمی‌خوریم که جادوگری می‌­داند و خود شمن قبیله است. در پادشاهی منوچهر در میانه­‌ داستان زال و رودابه، سام جهان­‌پهلوان با منوچهر دیدار می­‌کند. فردوسی از زبان او سپاه سگسار را چنین توصیف می­‌کند:
برفتم بدان شهر دیوان نر / نه دیوان چه شیران جنگی به پر
که از تازی اسبان تكاورترند / ز گردان ایران دلاورترند
سپاهی که سگسار خوانندشان / پلنگان جنگی گمانندشان
[...]
به شهر اندرون نعره برداشتند / وزان پس همه شهر بگذاشتند
همه پیش من جنگجوی آمدند / چنان خیره و پوی‌­پوی آمدند
سپه جنب­‌جنبان شد و روز تار / پس اندر فراز آمد و پیش غار
زمین نیز جنبان شد از لشکرم / ندیدم که تیمار آن چون خورم
در سام­نامه جهان­‌پهلوان سام در راه جزیره­‌ زرانداب، قبل از جدال با نیمه­‌تنان به جزیره­­­‌ای می­ رسد که سگساران نام دارد. شاپور شیر پیش از ورود سام به سگساران می­‌رود اما با حمله­‌ وحشیانه­ ایشان راه بازگشت بر وی بسته می‌­ماند. سام از دیرکرد شاپور بوی می­‌برد که وی گرفتار شده است. شاپور یک­‌تنه تا آمدن سام مقاومت می­‌کند:
سواد یکی شهر آمد پدید  / شتابان چو کشتی به ساحل رسید 
به ساحل یلان بار انداختند / به سوی جزیره یکی تاختند 
درآمد در آن شهر شاپور شیر / سگان دید چون اژدهای دلیر 
دو رو دید از آن مردمان یک به یک / به یک روی آدم به یک روی سگ 
به صورت مهیب و به گفتار زشت / تو گفتی که از دیو‌شان بُد سرشت
چو ایشان بدیدند شاپور را / همان نامور شیر پر زور را
شگفتی به شاپور درماندند / ورا پیش سالار خود خواندند
بگفتند با شاه کردار اوی / که یک روی دارد یکی نامجوی
نباشد نشان سگی با تنش / ز چرم پلنگ است پیراهنش
چو این گفته بشنید از ایشان «کلاب» / بیارید گفتا ورا در شتاب
ببردند شاپور را پیش شاه / درآمد به خرگاه آن کینه‌خواه
یکی اهرمن دید تن همچو کوه / زمین زیر پایش سراسر ستوه
سری چون سر سگ، سری آدمی / ندید هیچ با مردمش مردمی
غریونده آمد بدان بارگاه / که بر تخت بنشسته سگسارشاه
به جنگ اندرون بود شاپور شیر / تن خسته پر خون و رویش زریر
[...]
کلاب بداندیش آواز سام / چو بشنید گم شد ورا کام و نان
[...]
به آواز سگ نعره برداشت دیو / همه تخم دشنام می‌کاشت دیو
به یک ره سگان حمله‌­آور شدند / به رزم سپهبد دلاور شدند
چو سام آنچنان دید برداشت تیغ / چو برقی که آید درخشان ز میغ
به سگساریان حمله آورد شیر / سر و دست و پاشان درافتاد زیر
توضیحش شایسته است که ما در منابع اسطوره‌­ای ایران به تعبیر «گرگ‌­های دو پنجه‌­ای» برمی‌­خوریم. در دینکرد آمده است که این گرگ­‌ها بسیار هولناک­‌تر از «گرگ‌­های چهارپنجه ­ای» هستند. همچنین در این متون به افراط ایشان در خوردن نوشیدنی­ های خلسه ­آور اشاره می ­شود. بارتولومه و ویکندر «سکه هئومورکه» را که خانواده­ ای از نیاکان هخامنشیان بودند، چنین معنا کرده ­اند: آنان که در حالت خلسه­ «هوم» [که احتمالاً از ترکیب گیاه اِفِدرا، شاهدانه و قارچ‌­های خلسه‌­آور فراهم می‌­آمده است] خود را به هیئت گرگ درمی‌­آورند.
٭شاعر و نویسنده

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون