• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5418 -
  • ۱۴۰۱ پنج شنبه ۱۳ بهمن

درباره ادبيات، پيرامون ايران فرهنگي - 3

افسون مانثر

سهند آقایی

درمان از راه به ‌كار بردن كلام مقدس (مانثر / مانسر) پديده‌اي‌  است جادويي- ديني كه بيش از هر روش درماني ديگري در منابع اسطوره‌اي ايران به چشم مي‌آيد. در ونديداد (فرگرد 20) با انواع پزشك برخورد مي‌كنيم: كاردپزشك، افسون‌پزشك و گياه‌پزشك. به افسون‌پزشكان مانثرپزشك نيز مي‌گويند، زيرا ايشان غالبا با شعر يا كلام مقدس بيماران را درمان مي‌كنند؛ چنانكه در شمنيسم نيز استفاده از شعر يا اوراد جادويي در فرآيند درمان شناخته ‌شده است. در ورشت‌مانسرنسك (دينكرد 9، فرگرد 8) آمده است كه هر چه مانثر بيشتر رواج گيرد، نيروي ايجاد فرشگرد نيز افزون مي‌شود. والتر برونو هنينگ، ايرانشناس آلماني در سخنان خود كه در كتاب «زردشت، سياستمدار يا جادوگر» گرد آمده است، با استناد به نوشته‌هاي ه.س. نيبرگ (= نوبرگ) «مگه» را جايگاه محصوري تعريف مي‌كند كه مناسك مقدس در آنجا برگزار مي‌شود. هنينگ مي‌گويد: «نيبرگ بر اين عقيده است كه اساسا اين اصطلاح براي «سماع جادويي» و گروهي كه آوازهاي سحرآميز مي‌خواندند، مورد استفاده قرار مي‌گيرد. در ميان «مگه» گروهي از افراد قبيله كه در «جمع مقدس» پذيرفته شده‌اند، گاه‌به‌گاه دور هم گرد مي‌آيند و مراسمي را اجرا مي‌كنند كه هدف آن رسيدن به حالت جذبه است. سماع و احتمالا رقص مهم‌ترين وسيله رسيدن به اين حالت بوده است. باري، سماع جادويي و خلسه‌آميز در جمع مقدس «مگه» يا درمان با كلام مقدس (افسون‌پزشكي) يا با هوم و بنگ (گياه‌پزشكي) در عصر زردشت يا دشمني اين پيامبر ايراني با شاه- شمنان و شمنان زمانه‌اش يعني كوي‌ها و كرپن‌ها آشكارا نشانگر آگاهي او از فنون شمني است. حتا فرو كردن تيغ در بدن يا تجربه‌ نوزايي و نوسازي بدن كه با شكافتن سينه و بيرون ‌‌آوردن محتويات شكم همراه است و در زندگي اسطوره‌اي زردشت نيز ديده مي‌شود، مي‌تواند نشانگر برخي فنون كاردپزشكي در ميان جادوپزشكاني باشد كه غالبا از راه خلسه بيماران را درمان مي‌كرده‌اند. به‌هر ‌تقدير در يشت ارديبهشت‌ پس از ستودن درمان‌بخش‌ترين كلام مقدس (مانثر) كه همانا نيايش خداي درمان‌بخش، اريامن (اييريامن) باشد، آمده است: «كسي از طبيبان به واسطه اشا معالجه كند. كسي به واسطه قانون شفا بخشد. كسي با كارد علاج نمايد. كسي با گياه درمان كند. كسي با كلام مقدس شفا دهد. در ميان درمان‌بخشان درمان‌بخش‌ترين كسي است كه با كلام مقدس شفا دهد. كسي كه امعاء و احشاي مرد پاك را معالجه كند. چنين كسي درمان‌بخش درمان‌بخشندگان است.» از متن اوستا برمي‌آيد كه كلام مقدس درمان‌بخش‌ترين روش درمان است و جادوپزشك كسي ا‌ست كه شعر را مي‌شناسد و در راه درمان امعاء و احشاي بيمار را پاك مي‌كند؛ چنانكه در نمادپردازي تشرّف شمني شكافته شدن سينه و بيرون ريختن اعضاي دروني و نوسازي دوباره بدن شناخته‌ شده است و آشنايي شمن‌ها با شعرها و سرودهاي حماسي و غنايي و مردمي نيز آشكارا به چشم مي‌رسد. نيبرگ مي‌نويسد: «شمن تنها شاعر يا خواننده در برگزاري كارهاي خود نيست. او شاعر تيره خود به معناي گسترده‌ آن است و افراد تيره خود را غالبا حتا بيرون از كار اصلي واقعي خود - به ‌ويژه در جشن‌هاي خانوادگي- با شعرها و آوازهايي از نوع حماسي و غزل و نمايش سرگرم و شاد مي‌كند.» درواقع شمن‌ عالم الهيات، خواننده و نوازنده، غيبگو، كاهن، جادوگر و پزشك است و همچنان به خاطر شاعر بودنش به عنوان حافظ سنن ديني و مردمي كه قدمت بسيار دارند، شناخته مي‌شود و اما در منابع اسطوره‌اي ايران تاكيد بر «نخستين پزشك» به چشم مي‌رسد. در ونديداد اوستا نخستين پزشك «ثريته» است، اما در تواريخ ايراني دوران اسلامي فريدون و گاه جمشيد را با تعبير «نخستين پزشك» همراه مي‌كنند. در شاهنامه نخستين پزشك جمشيد است. همچنين توضيحش شايسته است كه در سنت زردشتي ويونگهان پدر جمشيد، آبتين پدر فريدون، ثريته پدر گرشاسپ و پوروشسپ پدر زردشت نخستين فشاردهندگان هوم به شمار مي‌آيند و اساسا بيرون از آنكه نوشيدني هوم خلسه‌آور است، درمان‌بخشي‌اش در منابع اساطيري ايران آشكارا به چشم مي‌رسد چنانكه در دينكرد هفتم آمده است: «در اين زمان ايزد نريوسنگ را به پيام‌آوري نزد ارديبهشت‌ امشاسپند در خانه گشتاسپ فرستاد تا ارديبهشت آن آشاميدني كه چشم جان گشتاسپ را به جهان مينوان روشن كند به وي بخوراند. ارديبهشت چنين كرد و در پي آن گشتاسپ آن فره و راز بزرگ را ديد. چنانكه در اين باره دين گويد كه آفريدگار اورمزد به نريوسنگ ايزد گفت: برو، حركت كن، ‌اي نريوسنگ سخنور[...] از سوي ما هوم و منگ‌[= بنگ] به نزد گشتاسپ بر و آن را به گشتاسپ فرمانروا بنوشان.» در شاهنامه نيز طنبور نواختن شمني چون رستم به چشم مي‌رسد. رستم به روايت حماسه ملي در آغاز خان چهارم همچون گوساني طنبور مي‌نوازد و شعر خويش را به آواز مي‌خواند: 
درخت و گيا ديد و آب روان / چنان چون بود جاي مرد جوان
چو چشم تذروان يكي چشمه ديد / يكي جام زرّين بدو در نبيد
يكي مرغ بريان و نان از برش / نمكدان و ريچار گرد اندرش
خور جادوان بد كه رستم رسيد / از آواز او زود شد ناپديد
فرود آمد از اسب و زين برگرفت / به مرغ و به نان اندر آمد شگفت
نشست از بر چشمه فرخنده‌ پي / يكي جام زر يافت پر كرده مي
ابا مي ‌يكي نغز طنبور بود / بيابان چون آن خانه سور بود
تهمتن مر آن را به بر برگرفت / بزد رود و آنگه ره اندر گرفت 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون