• 1404 سه‌شنبه 23 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5423 -
  • 1401 پنج‌شنبه 20 بهمن

مروري بر توجه تئاتر ايران به مقوله «اجرا»

شايد در صورت‌بندي اين مفهوم مهم گيج نزنيم!

شورش تسليمي

نگاهي به تاريخ تئاتر در ايران نشان مي‌دهد ما با مقوله‌هاي تئوريك و مواد مورد نيازِ ساختِ تئاتر، ناهنجار برخورد كرده‌ايم. به هر پديده تئاتري كه بنگريد، تصويري متناقض‌نما از آن وجود دارد؛ چه مقوله «ميزانسن» در گذشته و چه «دراماتورژي» در روزگارِ متاخر. اين اواخر نيز مباحثي مانند تئاتر «پست‌دراماتيك» يا فهمِ «اجرا» مناقشه‌برانگيز شده است. به اين معنا كه وقتي گفته مي‌شود فلان گروه تئاتري «نمايش» به صحنه برده ولي آنچه به صحنه رفته «هنوز اجرا نيست»، گوينده به درستي وجود يك كاستي‌ را فهم كرده، ولي در صورت‌بندي فني چارچوب‌ آنچه گفته، دچار لكنت است. به هر ترتيب بعضي در تئاتر ايران دريافته‌اند كه مرزهاي «اجرا»
 (performance) با «نمايش دادن» (show) تفاوت مي‌كند، ولي مفصل‌بندي و تفاوت‌هاي اين دو هنوز براي جامعه تئاتري جا نيفتاده. بعضي هنرمندان، منتقدان و مدرسان با توجه به تجربه‌هاي جهاني، كوشيده‌اند چارچوب‌هايي تبيين كنند ولي اين همچنان كافي نيست. گروهي معتقدند ما وقتي با اجرا مواجه هستيم كه تمام اجزاي سازنده يك نمايش در صحنه كلاسيك، يا بناي شهري، به چنان پويايي و پيكربندي دايناميكي دست يافته باشد كه آنچه روي صحنه است چون اكسيژن در پيرامون يا رودخانه، جاري و ضروري و پويا باشد. رويكردي كه تفاوت دارد با ساختن چيزي كه قطعاتش درهم تنيده و درهم بافته نيست و قصد دارد به‌واسطه بهره‌گيري (يا سوءاستفاده) از حضور بدن بازيگر روي صحنه، موسيقي، طراحي گريم و ساخت دكور، به مخاطب توهم تماشاگري القا كند. براي جا انداختن موضوع مي‌توان به طرح مثال‌هاي سينمايي‌ رويت‌پذيرتر مراجعه كرد. بافت بصري و روايي سينماي كارل دراير يا آثار بلاتار را مقايسه كنيد با ساختمان روايي و بصري سينماي اسكورسيزي و تارانتينو و كاپولا. در دو مورد اول تمام اجزاي سازنده اثر يك كل سيال و معنادار مي‌سازد و لحظه لحظه تصوير با هر كات (تازه اگر قطع و پيوند پلان در كار باشد) جمله و جهاني قابل گفت‌وگو به وجود مي‌آورد. كش آمدگي زمان در اين آثار، جنس سايه‌ها، حركت دوربين، نماها، صدا، سوژه‌هايي كه دوربين به آنها خيره مي‌شود و هر آنچه مي‌بينيم و مي‌شنويم در ذهن ما معنايي پويا و قابل بحث مي‌سازد. به حافظه و گذشته پنهان در ناخودآگاه چنگ مي‌زند و با پيوندش به لحظه اكنون معنا خلق مي‌كند. البته اين مثال‌ها نبايد خواننده را به بيراهه هدايت كند، قرار نيست اجازه دهم به ترويجِ نوعي سينماي غيرعامه‌پسندِ نخبه‌گرا محكومم كنيد! پس فيلم transit محصول 2018 آلمان به كارگرداني كريستين پتزول را شاهد مي‌آورم كه موفق مي‌شود موجودي بسازد زنده و جاري در جان تماشاگر. تركيبي از شخصيت‌هاي‌ آشناي آثار داستايفسكي كه به پايان قرن بيستم سرك كشيده و اودسيه‌وار عشق گمگشته‌اش‌ را جست‌وجو مي‌كند. در مقابل اما آثار سينمايي هم وجود دارد محصول رفت و آمد بيهوده‌ بازيگران مقابل دوربين؛ سينماي فاقد تصوير! كه نمونه‌اش‌‌ در سينماي ايران پرشمار است. در نظر نگارنده، مقوله «اجرا» با واژه «صيرورت» در فلسفه همنشيني و پيوند جدي‌تري برقرار مي‌كند، بي‌آنكه عامدانه و متفرعنانه قصدي براي فلسفيدن داشته باشد؛ ولي مي‌انديشد و به انديشيدن وامي‌دارد. ماده‌اي كه مشابه بدن انسان هر لحظه در حال تبديل شدن است، اما در عين ‌حال ظاهرا هماني است كه روزِ قبل بود. اجرا تفاوت دارد با شكلي از نمايشِ
 به اصطلاح قبلا فيكس شده در تمرين‌ كه قرار نيست بازيگر در آن يك «واو» جا بيندازد، با اين وصف كه اتفاقا مي‌تواند واجد اين ويژگي‌ هم باشد يا نباشد! (مثالِ بدنِ به‌ظاهر بي‌تغييرِ انسان)، مهم، ساختنِ اتمسفر و به‌كارگيري معنادار و پوياي بدن‌ها است روي صحنه. تسخيرِ فضا و زمان به ميانجي بدن، در حضور يا با مشاركتِ مشاهده‌گر. 
اواخر دهه 80 تلاش‌هاي جدي‌ و روزآمدتر براي فهم مقوله اجرا در تئاتر ايران پديدار شد، از آشنايي با چهره‌هايي چون ريچار شكنر، مايكل كربي، جان كيج، ليزا ولفورد، آلن كاپرا و ترجمه نظريه‌هاي آنها گرفته تا بررسي بحث اجرا در تئاتر شرق. كوشش‌ها براي فهم بهتر اين ترم مهم در دهه 90 ادامه يافت تا علاوه بر ترجمه كتاب «نظريه اجرا» اثر مهم ريچارد شكنر به كوششِ مهدي نصرالله‌زاده در سال 1386 (با حمايت جشنواره تئاتر دانشگاهي ايران)، با فاصله كوتاه، كتاب «رويكردهايي به نظريه اجرا» شامل مجموعه مقالاتي در باب «مفهوم اجرا و ارتباط آن با تئاتر و آيين»، «ريشه‌هاي هنر اجرا در هنرهاي تجسمي» و غيره به كوشش علي‌اكبر عليزاد (نشر بيدگل) روانه كتابفروشي‌ها شد. 
سال 1397 جامعه دانشگاهي ايران (دانشگاه هنر) كتاب مهم «درآمد راتلج بر مطالعات تئاتر و اجرا» نوشته اريكا فيشر ليشته/ليخت، ترجمه شيرين بزرگمهر و سحر مشكين‌قلم را به علاقه‌مندان اين عرصه معرفي كرد. اين دو مترجم (و البته مدرس دانشگاه) بعدا با ترجمه كتاب «روش‌هاي پژوهش در تئاتر و اجرا» (1399) نوشته «باز كرشا، هلن نيكولسون» نقش ديگري در هدايت علاقه‌مندان به درك و دريافت مفهوم هنرهاي اجرايي برعهده گرفتند.   مدتي نگذشت كه اثر ديگري از اريكا فيشر ليشته/ ليخت (پروفسوراي مطالعات تئاتر در دانشگاه فري برلين) با عنوان «در چشم‌هاي تئاتر: تئاتر، تماشا و نگاه برانگيخته از منظري اروپايي» به كوشش سارا رسولي‌نژاد و مهدي مشهور دراختيار پژوهشگران و دانشجويان قرار گرفت. به شكلي نمادين، پايان دهه 90 همراه بود با انتشار فصلنامه‌هاي تخصصي چون «كنش»، «زيباشناخت» و «دفتر مطالعات تئاتر» كه بهزاد آقاجمالي در هر سه نقش محوري ايفا كرد. 
«دفتر مطالعات تئاتر» در چهار شماره‌اش به موضوع ياد شده توجه ويژه نشان داد و همچنين در همين دوره بود كه نخستين «سمينار مطالعات اجرا» (1398) با حمايت دفتر تئاتر دانشگاهي اداره كل هنرهاي نمايشي و مديريت ميلاد نيك‌آبادي برگزار شد. چراغي پرفروغ و پرمخاطب بين دانشجويان و نهادهاي دانشگاهي ما كه به سياق ديگر برنامه‌هاي مثبت و مفيد گذشته قرار بود توسط مديران فرهنگي دولت سيزدهم، خاموش شود.  حال در نخستين سال ورود به دهه جديد، نرگس يزدي با ترجمه كتاب «صحنه تسخير شده؛ تئاتر به مثابه ماشين حافظه/خاطره» نوشته ماروين كارلسن، اثر مهمي ترجمه كرده كه به درك بهتر فارسي‌زبانان از مفهوم اجرا ياري مي‌رساند. اين مدرس دانشگاه با همراهي نشر نيماژ عناوين ديگري نيز در دست ترجمه دارد كه احتمالا براي دنبال‌كنندگان مبحث اجرا هيجان‌ و استقبال مضاعف به همراه خواهد داشت. به اين ترتيب مي‌توان اميدوار بود كه در ماه‌ها و سال‌هاي پيشِ رو هرچه بيشتر به سوي ابهام‌زدايي در باب مقوله «اجرا» حركت كنيم. برخلاف جريان‌هايي چون «تئاتر پست دراماتيك» يا «دراماتورژي» كه همچنان در برخورد و مواجهه با آنها گيج مي‌زنيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون