• 1404 سه‌شنبه 23 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5423 -
  • 1401 پنج‌شنبه 20 بهمن

هنرمند با بي‌تفاوتي نسبتي ندارد

سيد محمد حسيني

اهميت هنر و جايگاه هنرمند و نسبت آن با جامعه چيست؟ و چگونه به فهم و معناي آفرينش و خلاقيت آن دست پيدا كنيم؟ مگر كسي به شهرداري معترض مي‌شود؛ اكنون وقت درختكاري نيست! از معمار انتظار مي‌رود كه زيبايي‌شناسي و خلاقيت و تخصص خود را كنار بگذارد تا شرايط بهتر...؟ هنرمند با كار خلاقانه‌اش سوداي رسيدن به شرايط مطلوب در سر مي‌پروراند؛ همان‌طور كه پزشك‌گريزي جزو طبابت و بهبودي بيمار خود را طلب نمي‌كند. در همه جاي دنيا در بزنگاه‌ها مخاطب و هنرمند هم‌پيمان باهم روزنه‌اي از اميد و رستگاري جامعه را جست‌وجو مي‌كنند؛ رنج روزگار با توجه به زيبايي است كه قابل تحمل‌ مي‌شود. كاش نسبت‌مان با هنر و انتظارات‌مان از هنرمند را باز‌تعريف كنيم. هنرمند لبريز از احساسات ناب انساني است و جاري در زيبايي... باران مي‌بارد و گياه مي‌رويد و آفتاب مي‌تابد و عاشق عشق مي‌ورزد... نمي‌شود از هنرمند بخواهيد در مسير كشف و شهود سير نكند و نفس نكشد. هنرمند بيش از آنكه به موقعيت اجتماعي وفادار است يا حتي در سوداي مقبوليت اجتماعي باشد در جست‌وجوي عشق و مستي لذت و رهايي و زيبايي است كه فراتر از تمام موقعيت و مناسبت‌ها تجربه و زيست مي‌شود. هنرمند به هنر وفادار است و شايد بپرسيد كه مگر هنر مي‌تواند به رنج‌هاي پيرامون خود بي‌تفاوت بماند؟ مي‌گويم: آنكه در جست‌وجوي زيبايي و حقيقت و كشف رازهاي عواطف انساني است هرگز با بي‌تفاوتي نسبتي نخواهد داشت و به صراحت مي‌نويسم بي‌تفاوتي سهم آنهايي است كه در تنگناي فشارهاي اجتماعي از نوشيدن شراب زيبايي صرف‌نظر كنند و با اختيار و انتخاب، به كاري جز دل بپردازند. آنكه با دل درآميزد، در معركه هياهو از حقيقت نپرهيزد و مگر حقيقت با زيبايي بيگانه است؟ مشت گره كرده از آن كساني است كه از موهبت قلم بي‌خبر هستند زبان ناسزا‌گو سهم آنهايي است كه با ادبيات هم‌پياله نيستند. نفرت و كينه مختص مردماني است كه طلوع خورشيد را به انتظار نكشيده و باران را احساس نكرده و با شب همزيستي مسالمت‌آميز نداشته است. آري هنرمند با جهل كه ريشه ظلم است در تقابل است و مي‌داند مسير آن جنايت است اما جهل و جاهل و ظلم و ظالم، در نگاه او هم‌رديف نيستند؛ نيك مي‌داند، براي از بين بردن تاريكي، اگر مرگ بر تاريكي سر دهد، نه تنها تاريكي از بين مي‌رود كه بزرگ‌تر هم مي‌شود و روشنايي خود را به مرور ازدست مي‌دهد، زيرا هنرمند با ناخودآگاهِ انسان آشناست و در جهت زدودن جهل كه همان تاريكي محض است؛ به روشنايي مي‌انديشد كه شمعِ روشنِ هنرمند، شادماني درون از شُكوه شيدايي است. هنرمند و خردمند كه همسايه ديوار به ديوار حكمت هستند، از گذرگاه تاريك و يأس‌آلود و رنج روزگار به نفرت و نيستي نمي‌رسند، گنج نهان را عيان و عيار خود را عينيت مي‌بخشند؛ روزنه اميد و رستگاري را شهود كردن و آن را براي ديگران تماشايي جلوه دادن؛ زاويه ديد زيبايي‌شناسي شگرف است؛ آري هنرمندان به راز و كرشمه آفرينش حساس هستند و از گذرگاه رنج، مستي را نمايش مي‌دهند و از مسير اندوهِ عارضي و اجباري، به مقصد تلخي و پوچي و بيهودگي نمي‌رسند آنها به ميان‌بُر‌ها دسترسي دارند و آشنا به ناديدني‌ها... هنرمند عادي‌سازي نمي‌كند؛ تلخي را مي‌شناسد و از آن عبور مي‌كند رنج را درك مي‌كند و با آن همدردي مي‌كند صداي وزش ظلمت را مي‌شنود و با آن همراهي نمي‌كند واقعيت را فهم مي‌كند، اما در آن متوقف نمي‌ماند و در جست‌وجوي حقيقت، عالي شدن شرايط را با كنكاش و تكاپو نه سكون و نشستن طلب مي‌كند... نه تنها طلب مي‌كند كه براي آن امر مهم، به زيبايي‌شناسي تحصيل مي‌كند. هنرمندان در اقيانوس آگاهي و آرامش شنا كرده‌ و دريافته‌اند اگر زيبايي و دانايي و نيكويي (هنر، علم، اخلاق) عرصه‌اي براي ظهور و شكوفايي‌شان نيست، مي‌توان درون خود را صيقل داد و آينه شد و با وصف‌العيش نصف‌العيش؛ صداي سرود سُرور و سرمستي را از نهانخانه دل به گوش مردمان برساند و ترانه عشق را زمزمه كرد كه اگر هم رنج و اندوه را روايت مي‌كنند، براي تزكيه و كاتارسيس و رها شدن و گذر از آن است... وفا و عهد، نكو‌ باشد ار بياموزي/ وگرنه هر كه تو بيني ستمگري داند

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون