• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5464 -
  • ۱۴۰۲ چهارشنبه ۳۰ فروردين

نگاهي به مكاتب فلسفي چين

دوست داشتن ديگران

مجيد فنايي

امروز ما در جهاني زندگي مي‌كنيم كه به واسطه فرآيند جهاني شدن، افزايش استفاده از رسانه‌هاي جمعي و تكنولوژي، فرصت براي شناخت فرهنگ‌هاي مختلف جهان را به وجود آورده است. كشورهاي آسياي شرقي همچون كشور چين و ژاپن هركدام در طول دوره تاريخ خود انديشه‌، فرهنگ و فلسفه مختص به خود را داشته و دارند كه قدمت بسياري از اين مكاتب و سنن فرهنگي به پيش از ميلاد مسيح بازمي‌گردد. در اين يادداشت نگاه كوتاهي به بعضي سنت‌هاي فكري در چين خواهيم داشت.
فلسفه چين ريشه در نوشته‌هاي كهن و باستاني اين كشور دارد. برخلاف فلسفه‌ غرب كه در هر مكتب مسائل معرفت‌شناختي و هستي‌شناسانه خاصي در آن قابل رديابي است؛ فلسفه چين مبتني بر مسائل مشخص و انضمامي مثل شيوه تعليم و تربيت، اخلاق و سياست است. فلسفه چين پيش از ميلاد علاقه زيادي به شناخت براي شناخت ندارد و همواره در روش و نوع مطالب به زندگي و چگونگي استفاده از انديشه براي بهتر شدن وضعيت مردمان دارد. مكاتب فلسفي كنفوسيوس و دائو دو جريان مهم فلسفه چين هستند؛ با اين همه فيلسوفاني مانند موزِه و يانگ جو نيز در دوران پيش از ميلاد انديشه‌هاي خاص خود را پرورانده‌اند كه مي‌توان آنها را در تداوم و همچنين تمايز با مكاتب دائو و كنفوسيوس بررسي كرد.
كنفوسيوس|بخش اعظم انديشه كنفوسيوس را تعليمات او به صورت مربي براي شاگردانش و انديشه‌هاي سياسي تشكيل مي‌دهد. كنفوسيوس بيشتر از آنكه مبدع مفاهيم باشد به مطالعه و تعليم آثار فكري دوره باستان چين علاقه داشت. مهم‌ترين متن مورد نظر او شش كهن‌نامه بود. انديشه سياسي كنفوسيوس - از آنجا كه خود مدتي دولتمرد بود - مبتني بر حكومت نيك بود كه اصولش فراواني خوراك، سپاهيان مناسب و مهم‌ترينش اعتماد بود. به نظر كنفوسيوس در صورت شكاف ميان اعتماد مردم و حكومت سياسي، خطرهاي بزرگي حكومت را تهديد مي‌كند. همچنين كنفوسيوس به عنوان يك مربي با الهام از شش كهن‌نامه بر كاربرد اصولي براي تربيت اشخاص تاكيد داشت كه به شكوفايي شخصيت آنها منجر مي‌شد. اين اصول عبارت بودند از: شعر براي ياد دادن آرمان‌ها، تاريخ براي ياد دادن رويدادها، پاس داشتن آيين‌ها كه خود، ياد دادن رفتارهاست، موسيقي كه ياد دادن هماهنگي است و همچنين اصولي چون تغيير كه در طبيعت ريشه دارد. اما آنظور كه مورخان مي‌گويند اصلي كه آرمان كنفوسيوس براي شكوفا كردن استعدادها به عنوان مربي بود مجموعه دانش ِ ژن نام داشت. ژن بر اساس اصولي چون فضيلت روان و اصل مهر بنا شده است. ژن تركيب دو واژه انسان و دو است كه به معناي اهميت انسان و همبستگي و پيوند او با ديگران است.  كنفوسيوس مي‌گفت: «ژن دوست داشتن ديگران است» پس ژن مرحله‌اي كامل از علم اخلاق و آرمان‌هاي سياسي كنفوسيوس بود.مِنسوس ديگر حكيم پيرو كنفوسيوس نيز در نظريه سرشت انساني خود بر خير بودن سرشت انسان تاكيد داشت. براساس نظر او انسان به لحاظ فطري معناي خير را درون خود دارد و انسان‌دوستي و فرزانگي اكتسابي نيست؛ تنها گاهي نيكي را فراموش مي‌كنيم. در آخر و براي جمع‌بندي انديشه كنفوسيوسي بايد گفت اين مكتب فلسفي بر اساس ايده خير دروني و انسان‌گرايي بنا شده است.
لائوزه|لائوزه قديمي‌ترين فيلسوف دائويي است. بسياري از افراد براي شناخت تفكر دائويي به سراغ انديشه‌هاي او مي‌روند كه كاري عبث نيست. يكي از اصولي كه لائوزه براي انديشه دائويي برمي‌شمرد هماهنگي و انسجام كلي تمام عناصر هستي با يكديگر است. خودانگيختگي طبيعت و حركت به سوي كمال اصل دائويي است. لائوزه بر خلاف كنفوسيوس كه انديشه‌اي انسان‌گرا داشت و بر اهميت تعليم شعر، موسيقي و ... تاكيد مي‌ورزيد، فردي طبيعت‌گرا بود. او اين اكتسابات را دور‌كننده انسان از سرشت طبيعي خود مي‌دانست و راه اصلي تفكرش زيستن در طبيعت در ميان كوه‌ها، رودها و جنگل‌ها بود. به نظر لائوزه اصل بنيادين و قانون جهان دائو است كه نديدني، نشنيدني و لمس‌ناپذير است. دائو بر اساس تفكر لائوزه بر آنچه طبيعي و فطري است تاكيد دارد و تمدن را اساس دوري از وضع طبيعي مي‌داند. دائو بر يگانگي تمامي جهان يعني يك كه اساس كل هستي است تاكيد دارد و مي‌توان گفت برخلاف انديشه‌هاي كنفوسيوس توان تعليم اخلاقي و رهنمود سياسي به حاكمان را ندارد. در كل دائو نوعي واگذار كردن امور و بي‌كنشي است.
يانگ جو|يانگ جو با اينكه در برخي از تعاليم تحت‌تاثر انديشه دائو بود اما فلسفه‌ خاص خود را داشت. رابطه جز و كل در انديشه او به صورت پيوند ميان من و عالم كبير خود را نشان مي‌دهد. ما بخشي از جهان هستيم و جهان خود را در هر كدام از ما به صورت‌هاي مختلفي نشان مي‌دهد. به نظر يانگ جو خوددوستي راهي براي خير عمومي است. همانطور كه پيداست او فردگرا است. در انديشه او طي كردن راه كسب خوشي يا لذت بردن از زندگي به صورت فردي برهم زننده نظم هستي نمي‌شود.
موزه|موزه نيز انديشه‌اي منحصر به خود داشت كه ما اينجا به بداعت‌هاي او در انديشه سياسي مي‌پردازيم. موزه فلسفه سياسي مبتني بر انسان‌دوستي و مهر به ديگران دارد كه با تمرين مهر براي همه ممكن مي‌شود.يكي از مهم‌ترين جنبه‌هاي انديشه اجتماعي-سياسي موزه «وضع طبيعي» و «پراگماتيسم» است كه قرن‌ها قبل از هابز و جان ديويي در مورد آنها سخن گفته است. اينكه بدون دولت مركزي و در وضع طبيعي انسان‌ها در شرايط ناعادلانه قرار مي‌گيرند و اين مورد كه هر عمل را بايد بر مبناي سود آن سنجيد.
پايان سخن|با اينكه امروزه براي بسياري از افراد انديشه‌هاي متكفران چيني ناشناخته مانده است اما در اين يادداشت تلاش كرديم تا اهميت و امروزي بودن بسياري از انديشه‌هاي فلسفه چيني را نشان دهيم.
منبع:تاريخ فلسفه چين، چو جاي و وينبرگ چاي، برگردان ع.پاشايي نشر نگاه معاصر

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون