• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5490 -
  • ۱۴۰۲ سه شنبه ۲ خرداد

به نور دل بنديم...

غلامرضا امامي

سال‌ها پيش در بالكن خانه، گياه پرخاري از خانواده «كاكتوس» كاشتيم. گياهي با نام «آلوئه‌ورا». در فارسي اين گياه پر تيغ را «صبر زرد» مي‌نامند. پس از گذر سال‌ها، امسال بهار ديدم كه شاخه‌اش رو به آفتاب قد كشيده و گل داده است و من به مادر ايران انديشيدم. به آن خاك پاك كه با همه تيغ‌ها بر ديده و دل، ققنوس‌وار از ميان آتش‌ها و خارها همواره استوار و سرفراز برخاسته و نواي زندگي را سر داده.


در درازناي تاريخ
يونانيان، تركان، مغولان به اين ميهن گربسان حمله‌ور شدند. سوختند و كشتند و غارت كردند. اما همه آن مهاجمان به تسخير فرهنگ كهن ما در آمدند. اسكندر تخت جمشيد را آتش زد. او و چنگيز و تيمور رفتند، اما همچنان خرابه‌هاي تخت جمشيد برجاست. تركان عثماني مقهور فرهنگ ايراني شدند، مغولان غارتگر بي‌رحم تسليم مادر ايران شدند، به همدلي خواجه نصيرالدين طوسي رصدخانه مراغه را ساختند و گوهرشاد خانم شاهزاده مغولي «مسجد-گوهرشاد» را بنا كرد كه از شاهكارهاي معماري است.
 ايرانيان همواره به اميد زيسته‌اند، به نور دل بسته‌اند. چونان «صبر زرد» از پس سختي‌ها و رنج‌ها سر برآورده‌اند. اگر موشاني گمان رسوخ به اين كهن‌دشت را دارند، زمزمه‌هايي ناموزون سر مي‌دهند و طمع و خيال جدايي تكه‌اي از اين خاك پاك را، گربه ايران آماده است با مرزداران دلاور كرد و بلوچ و آذري و خراساني و تازي زبان با آنان رويارو شود.


 «جيمزجويس»
 در شاهكارش، در قصه كوتاه و كتاب كوچكش «گربه و شيطان» داستان شيطاني را بيان مي‌كند كه شهري را مي‌آزارد، اما گربه‌اي شهر را نجات مي‌دهد و شيطان را مي‌راند.گربه ايراني كه در جهان به زيبايي شهره است به دليري هم در نبرد با ستمگران و موشان و مهاجمان يگانه. هنوز در كنار مزار شيخ صفي‌الدين اردبيلي خاك پاك رزمندگان ايراني كه با حكومت عثماني جنگيدند، برجاست.
هنوز نام بايندر، افسر رشيد ايراني كه در جنوب خليج هميشه فارس يك ‌تنه با مهاجمان غربي جنگيد و جان داد، هنوز ياد سربازاني كه در مرز آذربايجان با هجوم همسايه جان باختند در يادهاست.
ايمان دارم كه ايران خواهد ماند. سختي‌ها سبب نمي‌شود كه شعله اميد در جان‌مان خموشي گيرد .
ضرب‌المثلي ايتاليايي است كه مي‌گويد: 
La Speranza e l,ultima che muore 
اميد آخرين چيزي است كه مي‌ميرد و: 
ma spesso e la prima che ti abbandona 
اما بارها نخستين چيزي است كه رهايت مي‌كند.
نام فرزندان من «اميد» و «نويد» است .
بارها در سوگ‌ها، ستم‌ها، سختي‌ها اين سروده زيبا را با خود زمزمه مي‌كنم: 
لحظه‌اي رها مكن دامن «اميد» را
هر شكوفه مي‌دهد اين «نويد» را.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون