• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5502 -
  • ۱۴۰۲ پنج شنبه ۱۸ خرداد

نجات قاتل دختر جوان از چوبه ‌دار

خانواده دختري جوان كه 8سال قبل قرباني خشم مرد آشنايي شده بود، به شرط دريافت ديه از قصاص گذشتند تا اين مبلغ را صرف كمك به ايتام و نيازمندان كنند. تحقيقات در اين پرونده جنايي، از عصر روز 29بهمن سال94 شروع شد. آن روز كارگران شهرداري هنگام نظافت در خيابان كردستان جنوبي، چشم‌شان به يك كيسه زباله مشكي افتاد كه نوارپيچ و بسته‌بندي شده بود. آنها به محض بازكردن آن با بخشي از جسد يك زن روبه‌رو شدند و با گزارش ماجرا به پليس، تحقيقات تيم جنايي براي كشف معماي اين جنايت شروع شد. كارآگاهان از روي ناخن‌هاي زن جوان كه كاشته شده و طرح خاصي روي آن حك شده بود، به پرس و جو از چندين آرايشگاه زنانه پرداختند و توانستند آرايشگاهي كه اين طرح خاص را روي ناخن مقتول حك كرده بود، شناسايي كنند. به اين ترتيب هويت مقتول شناسايي و مشخص شد كه او دختري 36ساله به نام سمانه است كه خانواده‌اش گزارش ناپديد شدن او را به پليس اعلام كرده بودند. كارآگاهان در ادامه به مرد آشنايي كه سيروس نام داشت، مشكوك شدند و او را به اداره پليس احضار كردند. هرچند اين مرد 44ساله خود را بي‌گناه مي‌دانست اما سرانجام در بازجويي‌ها راز اين جنايت هولناكي كه مرتكب شده بود را فاش كرد. او گفت كه 18سال پيش با سمانه آشنا شده و قصد ازدواج با او را داشته است اما هر بار كه مي‌خواستند به عقد هم درآيند شرايط مهيا نشده است. سيروس گفت: صبح روز حادثه با سمانه قرار گذاشتم كه به خريد برويم. آن روز با هم به طباخي رفتيم و كله‌پاچه خورديم. بعد از آن در خيابان‌ها گشت مي‌زديم و صحبت مي‌كرديم كه وقتي صحبت از گذشته شد، ناگهان بحث‌مان شد، چون اسم مادرم را كه آوردم، او به مادرم فحش داد و من عصبي شدم. آنقدر عصبي شدم كه همان‌طور كه داخل ماشين بوديم، در گوشه‌اي توقف كردم، دستانم را روي دهان سمانه گذاشتم تا ديگر ادامه ندهد اما يك دفعه به ‌خودم آمدم و ديدم صورتش كبود شده است. او گفت: پس از قتل خيلي ترسيده بودم و نمي‌دانستم بايد چه كنم، به سمت آپارتماني كه در ايوانكي داشتم، رفتم و او را به داخل خانه‌ام بردم و در آنجا براي آنكه جنازه را رها كنم و كسي مرا نبيند مجبور شدم دست و پايش را ببرم. من دست و پا را در يك نايلون و سر و تنش را در نايلون ديگري گذاشتم و بسته‌بندي كردم. پس از آن هر دو نايلون را در سطل آشغال رها كردم اما نمي‌دانم چرا فقط يك نايلون پيدا شده است. اين مرد پس از بازسازي صحنه جنايت، با قرار قانوني روانه زندان شد و مدتي بعد در دادگاه كيفري پاي ميز محاكمه رفت. در جلسه دادگاه پدر و مادر مقتول، خواستار قصاص قاتل دخترشان شدند و قضات در پايان جلسه حكم قصاص قاتل را صادر كردند. اگرچه عامل جنايت به حكم اعتراض كرد و پرونده به ديوان عالي كشور فرستاده شد، اما قضات عاليرتبه مهر تاييد بر راي زدند و پرونده براي انجام مقدمات اجراي آن به شعبه دوم اجراي احكام دادسراي جنايي تهران فرستاده شد. همه‌‌چيز مهيا بود تا عامل اين جنايت پاي چوبه‌ دار برود و حكم قصاصش اجرا شود. از سوي ديگر به تيم صلح و سازش دادسراي جنايي تهران خبر رسيد كه مرد محكوم به قصاص در زندان رفتارهاي مناسبي دارد و همه از او راضي هستند. او از جرمي كه مرتكب شده به‌شدت پشيمان بود و مي‌گفت عذاب وجدان رهايش نمي‌كند.  او در جلسه صلح و سازش گفت: من در زندگي‌ام كوچك‌ترين خلافي نكرده‌ام. حتي لب به سيگار و قليان هم نمي‌زنم. شايد باور نكنيد اما در رانندگي هم حواسم بود تا خلاف نكنم و 13سال بود كه همه خلافي ماشين‌هايم صفر مي‌شد. نمي‌دانم چه شد كه دستانم به خون سمانه آلوده شد. من واقعا در آن سه ساعت خودم نبودم. اول از خدا بعد از خانواده سمانه و در آخر از خانواده خودم مي‌خواهم كه مرا ببخشند. تلاش‌ها براي نجات مرد محكوم به قصاص سرانجام نتيجه داد و اولياي دم به شرط دريافت ديه، ‌قاتل را بخشيدند تا پول ديه را صرف امور خيريه كنند. آنها به‌خاطر آرامش روح دخترشان تصميم گرفتند تا به ايتام و نيازمندان كمك كنند. به اين ترتيب با بخشش اولياي دم، ‌مرد اعدامي بعد از گذشت 8سال از جنايت، از مجازات مرگ رهايي يافت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون