• 1404 شنبه 28 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5514 -
  • 1402 پنج‌شنبه 1 تير

گفت‌وگوي منتشر نشده‌اي با زهرا سهرابي، نقاش خودآموخته‌اي كه به تازگي از ميان ما رفت

هميشه وقت نقاشي كردن حس غمناكي دارم

مريم  آموسا

زهرا سهرابي يكي از نقاشان خودآموخته ايران است كه از دوران كودكي با امكانات كمي كه در اختيار داشت، نقاشي را آغاز كرد. او گرچه در طول زندگي‌اش هرگز هيچ آموزشي در حوزه نقاشي نديد، اما چنان دلبسته نقاشي بود كه بيش از 7 دهه نقاشي كرد و برخلاف بسياري از هنرمندان خودآموخته‌اي كه خود و ديگران هرگز آثارشان را جدي نمي‌گيرند، در دو دهه گذشته در قالب نمايشگاه‌هاي انفرادي و گروهي آثارش را به نمايش گذاشت و با استقبال خوبي هم روبه‌رو شد. سهرابي در نقاشي‌هايش راوي داستان‌هايي از روزگار دور بود. روزگاري كه صميميت و سادگي هنوز جريان آشكاري در زندگي مردمان ايران داشت. روزگاري كه گرماي كرسي در كنار قل‌قل سماور مي‌توانست خانواده‌اي را دور هم جمع كند. زهرا سهرابي در نقاشي‌هايش تلاش كرد بخشي از اين خاطرات را زنده نگه دارد. خاطرات خانه‌هاي پدري كه اين روزها يا ديگر خريداري ندارند يا اينكه اصلا نه خانه‌اي مانده و نه پدري كه بتوان دل به قصه‌هايش از روزگاري دور داد.
زهرا سهرابي حتي در مجموعه‌اي از نقاشي‌هايش كه باغ‌هاي پر درخت را به تصوير كشيده به نوعي درهاي باغ بهشت را پيش روي ما مي‌گشايد. باغ‌هايي كه از هر سوي آن جويي روان است و صداي چهچهه بلبل و سار و قناري از آن به گوش مي‌رسد و بيننده را به آرامشي ازلي و ابدي دعوت مي‌كند. آرامشي كه مي‌گفت با تمسك و پناه بردن به آيه‌آيه‌هاي قرآن به آن دست يافته و در پرتو قرآن تلاش كرده با نقاشي كردن مخاطب را به حق‌گويي دعوت كند. سهرابي براي نقاشي كردن اصلا سخت‌گير نبود و از هر ابزاري كه مي‌توانست حس و حال لحظه او را ثبت كند، بهره مي‌جست. نوع روحيه و باورهاي مذهبي او در ميان هنرمندان به او وجهي متفاوت مي‌داد. در خانه‌اش هميشه مجلس درس و قرآن برپا بود و چنانكه در اين گفت‌وگو هم توضيح داده، در مناسبت‌هايي دست از نقاشي كردن نمي‌كشيد و وقتش را به نيايش و در حد توانش رسيدگي به امور خيريه مي‌گذراند. سهرابي كه متولد سال 1316 در روستاهاي تبريز بود، در انجمن هنرمندان خودآموخته و داراي گواهينامه درجه دو هنري از وزارت ارشاد در رشته نقاشي عضويت داشت. حالا چند روزي است از ميان ما رفته. او كه 25 خرداد از دنيا رفت، در طول زندگي هنري‌اش بخت آن را داشت كه آثارش را در 5 نمايشگاه انفرادي و بيش از 30 نمايشگاه گروهي در داخل و خارج از كشور به نمايش بگذارد. از آثار او كتابي نيز منتشر شده است و مي‌دانم مستندسازي هم در پي ساخت مجموعه‌اي از زندگي اين هنرمند خودآموخته بود. در زمان حيات اين هنرمند، شانس ديدار او بارها نصيب من شد؛ او اين اواخر به ندرت نقاشي مي‌كرد، اما هر بار كه به ديدنش مي‌رفتم، با روي گشاده پذيرايم بود. همواره يك شرط داشت كه از خود او عكسي نگيرم و اگر عكسي گرفته مي‌شود، جايي منتشر نشود. بخشي از گفت‌وگوي بلندم با زهرا سهرابي را كه تابستان 97 در خانه‌اش در غرب تهران انجام شد، مي‌خوانيد.

   ‌با توجه به اينكه شما در عرصه‌هاي مختلف هنرهاي مردمي فعاليت مي‌كنيد، چگونه  و از چه زماني دلبسته نقاشي كردن  شديد؟
من در سال 1316 در حوالي تبريز متولد شدم و خيلي زود پدر و مادرم را از دست دادم و براي همين با برادرم كه چندين سال از من بزرگ‌تر بود، زندگي مي‌كردم. برادرم شغلش پارچه‌بافي بود و كارگاه داشت و من هم خيلي زود پارچه‌بافي را از او فرا گرفتم. 13 ساله بودم كه برادرم يك روز يك قواره پنج متري پارچه سفيد نخي كه از بافته‌هاي خودش بود به من هديه داد تا نزد خياط ببرم و برايم لباس بدوزد. زماني كه برادرم اين هديه را به من داد خيلي خوشحال شدم، اما با خودم گفتم كه‌ اي كاش روي اين پارچه رنگ و نقشي هم بود، از اين رو با اندك پولي كه داشتم رفتم جوهر زرد، قرمز و سبز خريدم و خودم شروع به نقاشي گل و بوته روي اين پارچه سفيد كردم و زماني كه پارچه كاملا خشك شد آن را نزد خياط بردم تا برايم يك لباس بدوزد. خياط يك خانم ارمني بود زماني كه پارچه من را ديد، گفت من نمي‌توانم اين پارچه را بدوزم، چون خيلي گران‌قيمت است، اما وقتي من به او توضيح دادم كه خودم اين پارچه را طراحي كردم، قبول كرد كه با آن برايم لباس بدوزد و اين نخستين تجربه من در نقاشي بود كه خيلي مورد استقبال زنان همشهري‌ام واقع شد و آنها هم روي پارچه‌هاي سفيد و يكدست‌شان شروع به نقاشي كردند. در واقع چون عاشق طبيعت و زيبايي‌هاي آن بودم از طبيعت الهام گرفتم و اين طبيعت بود كه نخستين معلم من براي نقاشي كردن بود و تا همين امروز هم دست من را گرفته و رها نمي‌كند.
  ‌با توجه به اينكه در برخي نقاشي‌هاي‌تان گلدوزي و نقاشي را كلاژ كرده‌ايد براي اين كار از هنرمند ديگري ايده گرفته‌ايد يا تجربه شخصي است؟
نه اين كلاژها حاصل تجربه شخصي خودم است و من از همان دوران كودكي گلدوزي مي‌كردم و بعدها كه به نقاشي علاقه‌مند شدم خيلي از طرح‌هايي كه گلدوزي مي‌كردم خودم مي‌كشيدم و بعد گلدوزي مي‌كردم‌شان. بعدها تصميم گرفتم كه آثاري خلق كنم كه هم گلدوزي باشند و هم نقاشي. براي همين در برخي آثارم به فراخور نيازي كه حس كردم از گلدوزي و تكه چسباني استفاده كرده‌ام.
  ‌آيا خودآموخته بودن شما باعث شده كه براي نقاشي كردن از هر امكاناتي كه در دسترس داشتيد، استفاده كنيد؟
من در خانواده فقيري در روستا متولد شده‌ام و پدر و مادرم را خيلي زود از دست دادم و همين موضوع باعث مي‌شود كه همواره از امكانات كمتري نسبت به همسن و سال‌هايم برخوردار باشم. وقتي كسي امكانات كمي دارد، اما فكرهاي قشنگي دارد و دلش مي‌خواهد فكرهايش را بيان كند از همان امكاناتي كه در دسترس دارد، استفاده مي‌كند. من هم همين شرايط را داشتم. در روستا در كمتر خانه‌اي مدادرنگي وجود داشت و چون خوشنويسي و كتابت را در ميان روستاهايي كه اهل صفا هستند بيشتر رواج دارد در خانه‌ها جوهر وجود داشت براي همين اولين نقاشي‌هاي من با جوهر روي پارچه‌هاي سفيد شكل گرفتند. آن زماني كه من نقاشي مي‌كردم شايد تصور خودم و هم‌روستايي‌هايم اين نبود كه نقاشي مي‌كنم. شايد تصورمان اين بود كه با امكاناتي كه داريم به شكلي خانه را زيباتر مي‌كنيم. براي همين پيش از آنكه خودم را به عنوان نقاش بشناسم روي چيزهاي مختلفي كه در زندگي شخصي‌ام كاربرد داشتند، نقاشي مي‌كردم. از لباس بچه‌هايم گرفته تا پارچه‌اي كه شايد به عنوان پرده يا رو رختخوابي از آن استفاده كرده‌ام. البته بايد به اين نكته اشاره كنم خيلي از خانم‌ها در روستاها هستند كه هنرمندان چيره‌دستي‌اند، اما خودشان خبر ندارند. مثلا بيشتر زن‌ها با تكه نخ‌هاي رنگي روي پارچه با سوزن نقش مي‌زنند. نقش‌هايي از گل و بوته و پرندگان رنگ رنگ. نقش‌هايي كه در اوج لطافت زيبايي خودشان را دارند. من در 17 سالگي زماني كه ازدواج كردم و چون همسرم توان خريدن فرش را نداشت مقداري گوني خريدم و مثل نقشه فرش شروع كردم روي آن نقاشي كردن و حتي حاشيه‌اش را نيز ساخته بودم. اين فرش نقاشي شده در عين حال كه خانه‌مان را پر كرده بود، زيبايي خانه را هم دوچندان كرده بود. بعدها هم كه بچه‌دار شدم هميشه روي لباس‌هاي بچه‌هايم نقاشي مي‌كردم و بعدها روي پارچه با نخ و سوزن گلدوزي مي‌كردم و اين تابلو را روي ديوار آويزان مي‌كردم. با همه تجربياتي كه پشت سر گذاشته‌ام، اما سال‌هاست كه تنها روي بوم، كاغذ و فيبر نقاشي مي‌كنم.
  ‌نقاشي كشيدن را از چه سالي جدي گرفته‌ايد؟
من نقاشي را از سال 67 جدي گرفتم و با علاقه بيشتر كار كردم و در اين مدت بيشتر روزها نقاشي كردم و آثار متعددي خلق كرده‌ام تا پيش از آن زمان كمي براي نقاشي در اختيار داشتم. از زماني كه جنگ ايران و عراق اتفاق افتاد من بر حسب وظيفه‌اي كه احساس مي‌كردم بيشتر وقتم صرف كمك به پشت جبهه مي‌شد و فرصتي براي نقاشي برايم نمي‌ماند و از سال 67 كه تاكنون نقاشي را جدي گرفته‌ام البته در دو ماه حرام و صفر نقاشي نمي‌كنم و بخش عمده وقتم صرف خواندن قرآن و برگزاري جلسه قرآن مي‌شود.
  ‌با گذشت سال‌ها و برپايي نمايشگاه‌هاي متعدد، آيا خودتان را نقاش مي‌دانيد؟ هنگام كشيدن يك نقاشي چه حس و حالي داريد؟
من هنگام كشيدن يك تابلو نقاشي حس غمناكي دارم و اصلا به اين فكر نمي‌كنم كه من اين تابلو را مي‌كشم، بلكه اين لطف خداست كه شامل حال من شده است كه چنين اثري را خلق كنم وگرنه من خودم را واقعا نقاش نمي‌دانم.
  ‌نقاشي‌هاي‌تان را بيشتر با چه تكنيكي مي‌كشيد؟
من بيشتر به نقاشي با رنگ روغن علاقه دارم و نقاشي‌هاي بسياري با اين تكنيك كشيده‌ام. البته نقاشي‌هاي دوره‌هاي قبلي‌ام را با تكنيك آبرنگ كشيده‌ام، قريب به 10 سال است كه با تكنيك اكروليك روي بوم نقاشي مي‌كنم، چون با اين تكنيك نقاشي خيلي زود خشك مي‌شود. البته در دوراني كه هنوز تبريز بودم و قلمو نداشتم با مداد سياه طراحي مي‌كردم و بيشتر كارهاي اين دوره‌ام درخت بودند.
  ‌با توجه به تنوع موضوعاتي كه در نقاشي‌هاي شما به چشم مي‌خورد چه از پرتره‌سازي تا درخت و مناظر داخلي خانه‌هاي قديمي‌ با ‌دار قالي خودتان بيشتر دوست داريد چه چيزي بكشيد؟
من بيشتر دوست دارم اسب، گوسفند، درخت، كوه و طبيعت بكشم و هيچ علاقه‌اي به كشيدن فضاهاي شهري ندارم. البته گاهي پيش آمده كه كارهاي نقاشان بزرگ را كپي كنم، چون پسرم مرتضي علوي در رشته نقاشي تحصيل كرده به واسطه دنبال كردن كارهاي او، بيشتر نقاشي‌هاي نقاشان بزرگ جهان را ديده‌ام و گاهي هم براي سرگرمي آثار آنها را با جزييات تمام كپي كرده‌ام. اما علاقه چنداني به چنين جنس كارهايي ندارم. گرچه پرتره امام خميني و ائمه را هم با توجه به ارادت و علاقه‌اي كه به آنها دارم، كشيده‌ام. 
  ‌آيا خانواده‌تان از شما براي نقاش شدن حمايت كرده‌اند؟
زماني كه همسرم زنده بود هميشه از من براي كشيدن نقاشي حمايت مي‌كرد. حتي يكي، دو ماه پيش از درگذشتش با كلي اصرار از من خواست كه پرتره‌اش را بكشم و من هم در نهايت كشيدم كه او بسيار خوشش آمد. حتي زماني كه درگذشت در تمام مراسم يادبود او از همان پرتره استفاده شد. خانواده‌ام نقاشي‌هاي من را دوست دارند و حتي پسرم هم با توجه به اين نقاشي خوانده گاهي به من آثار نقاشان بزرگ را نشان مي‌داد و برايم رنگ مي‌خريد و درباره ويژگي هر رنگ با من صحبت مي‌كرد. سال‌هاست كه در خانه ما به نوعي دو اتاق نقاشي برپاست. پسرم مرتضي در اتاقش نقاشي مي‌كند و من هم در اتاق خودم. گاهي هم با هم نمايشگاه مي‌گذاريم و درباره نقاشي‌هاي‌مان با هم صحبت مي‌كنيم. گاهي هم من از او اجازه مي‌گيرم و با قلمو و رنگ تغييرات كوچكي كه فكر مي‌كنم، نقاشي‌هاي او را زيباتر مي‌كند، در نقاشي‌هاي او به وجود مي‌آورم.
  ‌با توجه به اينكه دو نقاش در يك خانه زندگي مي‌كنيد، آيا ميان نقاشي‌هاي شما شباهت‌هايي هم مي‌توان يافت؟
نه! ما هر دو از دنياي ديگري هستيم. پسرم شيوه نقاشي كردنش با من متفاوت است و من شيوه كار خودم را مي‌پسندم. من و پسرم هر كدام اتاق مستقل و مجزايي براي كار كردن داريم و هر كدام‌مان هنگام كار در اتاق كار خودش مشغول است و پس از پايان نقاشي آثارمان را به هم نشان مي‌دهيم . تنها كاري كه پسرم در اين مدت كرده است، اين بوده كه نقاشي‌هاي برخي چهره‌هاي مطرح نقاشي را به من نشان داده است وگرنه من كار خودم را مي‌كنم، او هم كار خودش را و همين تفاوت‌هاست كه براي‌مان جالب است. به نظرم حتي اگر قرار باشد كه روي يك سوژه مشترك كار كنيم و نقاشي كنيم هيچ شباهتي ميان كاري‌مان نمي‌توانيد پيدا كنيد، چون من هيچ آموزشي نديده‌ام و او نقاشي را به صورت مستمر در دانشگاه درس گرفته است. بايد تفاوتي ميان نقاشي‌هاي‌مان باشد.
  ‌چرا نخستين نمايشگاه‌تان را با پسرتان به صورت مشترك برپا كرديد؟
چند سال پيش پسرم مرتضي علوي كه در دانشگاه نقاشي خوانده، مي‌خواست براي نخستين‌بار در گالري شيث نمايشگاه نقاشي بگذارد و زماني كه كارهاي خودش را براي آقاي يحيايي برده بود، نقاشي من را هم نشان داده بود. او خيلي از ديدن نقاشي من استقبال كرده و گفته بود كه به شرطي براي شما نمايشگاه مي‌گذارم كه اين نمايشگاه دونفره باشد و نقاشي‌هاي مادرتان نيز باشد از آن زمان تاكنون سه نمايشگاه نقاشي همزمان با پسرم برپا كرده‌ام.
  ‌با توجه به عضويت شما در انجمن هنرمندان خودآموخته در رويدادها و نمايشگاه‌هاي مختلفي كه در خانه هنرمندان و مجموعه‌هاي فرهنگي ديگري كه به همين واسطه برپا شده حضور داشته‌ايد، برپايي نمايشگاه‌هاي گروهي از اين جنس را كه با حضور هنرمندان خود آموخته است، چگونه مي‌بينيد؟ 
به نظر من آقاي علي عزتي با راه‌اندازي انجمن هنرمندان خودآموخته ايران خدمت بزرگي به هنرمندان خودآموخته ايران كرده‌اند و به بسياري از هنرمندان كه در خلوت خانه خود نقاشي مي‌كردند، عروسك مي‌ساختند، ارزش و اعتبار تازه‌اي بخشيده است. براي من شركت در اين نمايشگاه‌ها ارزشمند بوده است و در جريان برگزاري اين نمايشگاه‌ها با هنرمندان متعددي آشنا شده‌ام.
  ‌آيا پس از اينكه به عنوان نقاش در جامعه شناخته شديد از وضيعت جديدي كه براي‌تان به واسطه شهرت فراهم شد، راضي هستيد؟
راستش را بخواهيد من در هر شرايطي فقط دلم مي‌خواهد خدا از من راضي باشد. اگر روزي حس كنم كه با نقاشي كشيدن خدا از من مي‌رنجد، نقاشي نمي‌كنم. براي من شهرت اهميتي ندارد، اما وقتي به عنوان هنرمند شناخته مي‌شويد افراد متعددي سراغ شما مي‌آيند كه اتفاقا نيت همه آنها خير نيست. مثلا بارها پيش آمده كه كساني سراغ من يا ساير نقاشان آمده‌اند و از ما نقاشي گرفته‌اند تا مثلا فيلمي بسازند، كاري بكنند، اما اتفاق خاصي نيفتاده است.


   بيشتر به نقاشي با رنگ روغن علاقه دارم و نقاشي‌هاي بسياري با اين تكنيك كشيده‌ام. البته نقاشي‌هاي دوره‌هاي قبلي‌ام را با تكنيك آبرنگ كشيده‌ام و بعد با تكنيك اكروليك روي بوم. چون با اين تكنيك نقاشي خيلي زود خشك مي‌شود. در دوراني كه هنوز تبريز بودم و قلمو نداشتم با مداد سياه طراحي مي‌كردم و بيشتر كارهاي اين دوره‌ام درخت بودند
   خيلي از خانم‌ها در روستاها هنرمندان چيره‌دستي هستند اما خودشان خبر ندارند. مثلا بيشتر زن‌ها با تكه‌نخ‌هاي رنگي روي پارچه با سوزن نقش مي‌زنند. نقش‌هايي از گل و بوته و پرندگان رنگ‌رنگ. نقش‌هايي كه در اوج لطافت، زيبايي خودشان را دارند



    من در 17 سالگي زماني كه ازدواج كردم و چون همسرم توان خريدن فرش را نداشت مقداري گوني خريدم و مثل نقشه فرش شروع كردم روي آن نقاشي كردن و حتي حاشيه‌اش را نيز ساخته بودم اين فرش نقاشي‌شده در عين حال كه خانه‌مان را پر كرده بود، زيبايي خانه را هم دوچندان كرده بود. بعدها هم كه بچه‌دار شدم هميشه روي لباس‌هاي بچه‌هايم نقاشي مي‌كردم و بعدها روي پارچه با نخ و سوزن گلدوزي مي‌كردم و اين تابلو را روي ديوار آويزان مي‌كردم. با همه تجربياتي كه پشت سر گذاشته‌ام اما سال‌هاست كه تنها روي بوم، كاغذ و فيبر نقاشي مي‌كنم

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون