اتكاي ناگزير اروپا به امريكا
چگونه رشد سريع ايالات متحده و عقبماندگي كشورهاي اروپايي اروپا را به رهبري امريكا نيازمند ساخت؟
محمدحسين لطفالهي
موضوع ارسال تانكهاي لئوپارد 2 به اوكراين براي ماهها ذهن سياستمداران آلماني و اروپايي را به خود درگير كرده بود. در حالي كه كشورهاي غربي بر اساس تصميمي جمعي خود را متعهد به حمايت از اوكراين كرده بودند كه براي ادامه جنگ به تانكهاي غربي نياز دارد، سياستمداران اروپايي و آلماني نميتوانستند در اين باره تصميم بگيرند. هر چند برلين مخالفتي با درخواست اوكراين نداشت، اما آنها به شدت نگران تشديد تنشها و واكنش احتمالي مسكو به ويژه با توجه به تاريخ روابط آلمان و روسيه بودند. اولاف شولتس، صدراعظم آلمان در آن زمان تاكيد كرد: «ما هميشه به همراه متحدان خود كاري را انجام ميدهيم و به تنهايي در چنين مسيري پا نخواهيم گذاشت.»
به گزارش شوراي اروپايي روابط خارجي، عجيبتر اين بود كه همه كشورهاي اروپايي منطق برلين را ميپذيرفتند و هيچ كس خواستار اين نبود كه آلمان به تنهايي چنين كاري را انجام دهد. اين در شرايطي اتفاق ميافتاد كه بريتانيا كمي پيشتر از آن اعلام كرده بود تعدادي از تانكهاي چلنجر خود را براي اوكراين ارسال ميكند و لهستان و فنلاند اعلام آمادگي كرده بودند در صورت موافقت آلمان تعدادي از تانكهاي لئوپارد 2 خود را براي اوكراينيها بفرستند.
اين شرايط نشان ميداد عبارت «تنها اقدام كردن» براي آلمانيها معناي به خصوصي دارد. آنها بهطور غيررسمي اعلام كرده بودند تا زماني كه ايالات متحده تانكهاي ام-1 آبرامز خود را به اوكراين نفرستد، آلمان نيز تانكي به اوكراين نخواهد داد. براي برلين اين مساله كه ساير شركا ممكن است به اوكراين تانك ارسال كنند يا ايالات متحده تسليحات ديگري را در اختيار اوكراين قرار داده، اهميتي نداشت. آلمان مانند يك كودك ترسيده در جمعي غريبه تا زماني كه ايالات متحده دستهايش را نگرفته بود، احساس تنهايي ميكرد.
ايالات متحده، با اينكه بسياري از كارشناسان معتقد بودند تانكهاي آبرامز تفاوت ويژهاي در وضعيت نظامي اوكراين ايجاد نخواهد كرد، پذيرفت 31 عراده از اين تانكها را براي كييف ارسال كند و در نتيجه اين تصميم واشنگتن، برلين نيز درخواست اوكراين براي ارسال تانكهاي لئوپارد 2 را پذيرفت.
اين تحولات هر چند ممكن است به زودي به دست فراموشي سپرده شود و بيشتر افراد آن را تنها به عنوان يك اختلافنظر داخلي درباره ارسال تسليحات تعبير كنند، اما سوالات بسيار ساختاريتري را به وجود ميآورد؛ چرا رهبر قويترين كشور اروپايي معتقد است اگر ايالات متحده را در كنار خود نداشته باشد، تنها به حساب خواهد آمد؟ چرا در حالي كه جنگ در قاره اروپا جريان دارد، رهبران اروپايي براي حل و فصل كوچكترين اختلافاتشان به رهبري ايالات متحده نياز دارند؟
چند سال قبل، زماني كه دونالد ترامپ رييسجمهور پيشين امريكا وارد كاخ سفيد شد، بسياري از كشورهاي اروپايي به فكر افتادند و تلاش كردند تا كنترل سرنوشتشان را به دست خودشان بگيرند و آن را به دست امريكاي غيرقابل اتكا نسپارند.
با اين حال به نظر ميرسد دستكم از زماني كه حمله نظامي روسيه به اوكراين آغاز شد، وضعيت بار ديگر براي اروپاييها تغيير كرده و آن مساله ديگر براي آنها يك اولويت نيست. شايد اينطور به نظر برسد كه جنگ روسيه با اوكراين اين وضعيت را رقم زده و اين جنگ علت اصلي بازگشت رهبري امريكا بر اروپا بوده، اما دلايلي ساختاريتر نيز براي اين موضوع وجود دارد كه از جمله آنها اختلافات جدي در درون اروپا و ساختار روابط دوسوي آتلانتيك است.
بهطور كلي، دو دليل را ميتوان براي تشريح وضعيت به كار برد. اول اينكه پس از بحران مالي سال 2008 رشد اقتصادي ايالات متحده سرعت گرفت و توانست از نظر اقتصادي از اروپا (اتحاديه اروپا + انگليس) پيشي بگيرد و دوم، ناتواني اروپاييها در دستيابي به اجماع در خصوص استقلال از امريكا و اينكه اساسا استقلال به چه معناست و چگونه بايد به آن دست يافت.
افول اروپا
تسلط روزافزون ايالات متحده در اتحاد دو سوي آتلانتيك تقريبا در تمامي حوزهها مشهود است. از نظر توليد ناخالص داخلي امريكا طي 15 سال گذشته بهطور چشمگيري از اتحاديه اروپا و بريتانيا پيشي گرفته است. در سال 2008 آمارهاي مربوط به توليد ناخالص داخلي (GDP) نشان ميداد كه اقتصاد اتحاديه اروپا و بريتانيا (16.2 تريليون دلار) مجموعا از اقتصاد ايالات متحده (14.7 تريليون دلار) بزرگتر است. تا پايان سال 2022 اما توليد ناخالص داخلي ايالات متحده به 25 تريليون دلار رسيد در حالي كه توليد ناخالص داخلي اتحاديه اروپا و بريتانيا از 19.8 تريليون دلار فراتر نرفت.
واضح است كه همه چيز به توليد ناخالص داخلي بازنميگردد و در موضوعات اساسي ديگر هم اروپا در رقابت با ايالات متحده عقب مانده است.
برخلاف بسياري از پيشبينيها، استفاده جهاني از دلار نسبت به يورو افزايش يافته است. يورو نسبت به زماني كه در اوج بود، افت كرده و دلار همچنان مرجع اصلي معاملات در جهان است. بر اساس آخرين آمارها، 60 درصد ذخاير ارزي كشورهاي جهان به دلار است در حالي كه تنها 21 درصد اين ذخاير به يورو است. اين وضعيت به امريكاييها اجازه ميدهد بدون نياز به همكاري ديگر كشورها بتوانند از ابزار تحريم عليه دشمنان و حتي دوستانشان استفاده كنند. روسيه و چين به مقابله با اين سلطه دلار برخاستهاند و موفقيتهايي هم داشتهاند، اما اروپاييها به نظر ميرسد بهطور كامل اين سلطه را پذيرفتهاند.
در حوزه تكنولوژي هم ايالات متحده برتري قاطعي نسبت به اروپاييها دارد. شركتهاي بزرگ امريكايي كه در حوزه تكنولوژي فعاليت ميكنند روز به روز نفوذشان را در اقتصاد اروپا بيشتر كردهاند و هرچند اروپاييها با اتخاذ تدابيري نظير وضع قوانين رقابتي و اعمال جريمههاي سنگين براي شركتهاي امريكايي درصدد جلوگيري از اين مساله هستند، اما عدم توسعه جايگزينهاي محلي (برخلاف چين) باعث شده به هدف خود دست نيابند. با توسعه هوش مصنوعي به نظر ميرسد سلطه ايالات متحده در اين زمينه هم بيشتر شود.
از سال 2008، اروپاييها از نظر نظامي نيز در مقايسه با امريكا دچار عقبماندگي جدي شدهاند. افزايش هزينههاي نظامي در اروپا بهطور چشمگيري كمتر از امريكا بوده بهطوري كه بودجه نظامي امريكا از سال 2008 تا سال 2021 از 656 ميليارد دلار به 801 ميليارد دلار افزايش يافته، اما در اين مدت هزينه نظامي 27 كشور عضو اتحاديه اروپا و بريتانيا از 303 ميليارد دلار به 325 ميليارد دلار رسيده است. يك واقعيت بدتري هم وجود دارد؛ هزينههايي كه ايالات متحده صرف توسعه تكنولوژيهاي جديد دفاعي كرده 7 برابر مجموع هزينهاي است كه همه اعضاي اتحاديه اروپا با هم براي اين مساله صرف كردهاند.
تاوان ضعف
حمله نظامي روسيه به اوكراين در فوريه 2022 درست در شرايطي اتفاق افتاد كه اروپا در ضعف جدي نسبت به امريكا به سر ميبرد. در سالهاي پيش از آن، دولتهاي اوباما، ترامپ در امريكا تمركز خود را بر آسياي شرقي معطوف كرده بودند. بايدن نيز در يكسال اول همين رويه را در پيش گرفته بود و با خروج از افغانستان و انعقاد پيمان AUKUS حتي به قيمت ناراحتي شديد فرانسه، در پي تمركز روي شرق آسيا بود. با اين حال، زماني كه در اواخر سال 2021 ايالات متحده از تصميم روسيه براي حمله به اوكراين اطمينان يافت، تلاش كرد تا با بهرهگيري از اين فرصت، تسلط خود را بر اروپا تقويت كند. آنها اطلاعات مربوط به تصميم روسيه براي حمله را با اروپاييها به اشتراك گذاشتند، در موضوع تحريمها عليه روسيه ابتكار عمل را به دست گرفتند و نشان دادند بدون رهبري امريكا امكان ارايه يك پاسخ متحد و منسجم به مسكو وجود نداشت.
مساله اصلي اين بود كه قدرتهاي اروپايي توان مديريت براي ارايه پاسخ مناسب به روسيه را نداشتند، چراكه از اعتماد بازيگران كليدي در اروپا برخوردار نبودند و كشورهايي نظير لهستان نيز كه تلاش زيادي براي مديريت فضا ميكردند، بدون حمايت قدرتهايي نظير آلمان و فرانسه نميتوانستند اثرگذاري زيادي داشته باشند.
در چنين شرايطي، ايده استقلال و تقويت توان تصميمگيري و كاستن از اتكا به امريكا كنار رفت و جاي خود را به نوعي تفكر جنگ سردي در بعضي كشورها داد كه در آن رهبري ايالات متحده يك ضرورت براي امنيت اروپا ديده ميشود.
از سال 2008، اروپاييها از نظر نظامي نيز در مقايسه با امريكا دچار عقبماندگي جدي شدهاند. افزايش هزينههاي نظامي در اروپا بهطور چشمگيري كمتر از امريكا بوده بهطوري كه بودجه نظامي امريكا از سال 2008 تا سال 2021 از 656 ميليارد دلار به 801 ميليارد دلار افزايش يافته، اما در اين مدت هزينه نظامي 27 كشور عضو اتحاديه اروپا و بريتانيا از 303 ميليارد دلار به 325 ميليارد دلار رسيده است. يك واقعيت بدتري هم وجود دارد؛ هزينههايي كه ايالات متحده صرف توسعه تكنولوژيهاي جديد دفاعي كرده 7 برابر مجموع هزينهاي است كه همه اعضاي اتحاديه اروپا با هم براي اين مساله صرف كردهاند.