• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3292 -
  • ۱۳۹۴ سه شنبه ۲۳ تير

درباره بي‌سوادي گريبانگير اين روزها

دقيق‌تر نگاه كنيم

سيد محمد بهشتي

اگر يك سنگ را امروز پرتاب كنيم، در نظام آموزش 10 سال بعد به زمين مي‌نشيند و نتيجه را معلوم مي‌كند. درست مثل اين‌روزها كه مي‌بينيم، جوانان و نوجوانان ما، برخلاف تمام آن برنامه‌هايي كه گفته مي‌شد يا خواست مديران بود، اطلاعات عمومي و سطح سواد چنداني ندارند. بارها و بارها، پايان‌نامه‌هايي در مقطع كارشناسي ارشد خوانده‌ام كه پر ‌‌غلط‌هاي املايي بوده و نمي‌شود پذيرفت كه دانشجويي كه تا اين مقطع پيش آمده، املاي كلاس دوم و سوم دبستان را هنوز بلد نيست. در واقع ماجرا از اين قرار است كه نظام آموزش در دستگاه‌هاي آموزشي، آموزش‌دهنده مدنيت نبوده‌اند. البته هر نظام آموزشي مدرني موظف است كه مدنيت را به نسل آينده دانش‌آموز بياموزد. اين مدنيت به بهانه ادبيات، تاريخ و سواد منتقل مي‌شود. اما در نظام آموزشي ما، تمام اينها موضوعيت خود را از دست داده‌اند و تنها تدين منهاي مدنيت به دانش‌آموزان آموخته شده. در حالي كه تدين و مدنيت از هم جدا نيستند و مدنيت مبتني بر تدين است. مدنيت هم همان است كه در بحث‌ها به يكديگر مي‌گوييم:«تو كه تحصيلكرده‌اي چرا؟!» چون دقيقا دانشگاه رفتن اين انتظار را براي ياد گرفتن آداب مدنيت ايجاد مي‌كند. اما در نظام آموزشي، آداب زندگي در شهرها مورد هدف واقع شده، دانش‌آموزان در خانه و اجتماع متفاوت تربيت شدند و در كنار تمام اينها، آموزش در شاخه‌هاي مختلف به شكلي بوده كه تنها محفوظات مهم شده و يادگيري، روش و شيوه‌هاي تفكر و سوال پرسيدن، حذف شده. دانش‌آموزان ايراني ياد گرفتند كه رياضي را هم حفظ كنند و معادله‌ها را حل نكنند؛ حفظ كنند. نظام آموزشي جواب محور به جاي نظام آموزشي سوال محور نشسته و همين است كه اين روزها، نسل جواني را مي‌بينيم كه از سواد و دانش، بهره چنداني نبرده و بي‌سوادي، جامعه را تهديد مي‌كند. اينها همه نتيجه نظام آموزشي است كه ياد نداده به جاي حفظ كردن بايد فهميد و درك كرد تا ياد گرفت.

حالا در چنين روزگاري اينترنت و فضاي مجازي وارد شده و عده‌اي معتقدند كه بخشي از بي‌سوادي عمومي از همين فضاها مي‌آيد. در حالي كه اين مساله درست نيست. واقعيت اين است كه اتفاقا اين ابزار به سطح سواد عمومي كمك مي‌كنند. جواناني كه دانش و آگاهي ندارند، تمام روز خود را در صفحات مختلف مي‌گذرانند و براي حضور، مي‌خوانند و مي‌نويسند. همين خواندن و نوشتن، براي جوان‌هايي كه چندان اهل مطالعه كتاب و روزنامه و... نيستند، خوب است. وايبر، تلگرام، فيس‌بوك، پيامك و تمام ابزاري از اين دست، برخلاف تصور عموم و حتي مديراني كه اظهار نگراني مي‌كنند، پديده‌هايي منجر به بي‌سوادي نيستند. جواني كه مي‌خواند و مي‌نويسد، ياد مي‌گيرد كه به سراغ سوژه‌هاي مختلف برود و درباره سوژه‌هاي مختلف فكر كند. همين انديشيدن، همين يك‌جور ديگر به قضايا و مسائل نگاه كردن، ذهن را باز مي‌كند و راهي به سمت پايان ناآگاهي مي‌برد. ما نمي‌توانيم آنقدر يك‌سويه به فضاي مجازي نگاه كنيم و آن را عاملي براي بي‌سوادي و ناآگاهي بدانيم. چون پاي‌بست اين خانه ويراني، در جايي ديگر بنا شده و به رسيدن تكنولوژي روز به دست جوانان ربطي ندارد. همانطور كه مي‌شنويم، سرانه مطالعه پايين آمده و اين پايين آمدن سرانه مطالعه را هم به بي‌سوادي نسبت مي‌دهيم، در حالي كه حواس‌مان نيست كه حتي بالا بودن سرانه مطالعه هم نمي‌تواند دليلي بر سواد، دانش و آگاهي باشد.

سرانه مطالعه يك رقم و عدد است درباره فروش كتاب‌ها. اين اعداد و ارقام هيچ‌وقت مشخص نمي‌كنند كه كيفيت مطالعه چقدر است و كساني كه در بالا رفتن سرانه مطالعه نقش داشته‌اند، چه كتابي خوانده‌اند و آن كتاب چقدر ارزش علمي يا ادبياتي داشته. با آمار و ارقام اينچنيني نمي‌توانيم درباره سطح سواد مردم حرف بزنيم. در روزگار انقلاب، تيراژ روزنامه‌ها يك ميليون نسخه بود براي جمعيت 36 ميليون نفري ايران. با همين آمار آيا مي‌توانيم بگوييم كه ايراني‌ها در زمان انقلاب همه باسواد بودند و به‌شدت روزنامه مي‌خواندند؟! خير. اين آمار نمي‌توانند كيفيت مطالعه و راه و روش تفكر مردمان يك جامعه را مشخص كنند. براي همين است كه به‌طوركلي نمي‌توانيم با اتكا به سرانه مطالعه و گذاشتن آن كنار مبحث گستردگي استفاده از فضاي مجازي بگوييم كه سطح سواد ايراني‌ها به اين دو دليل كم شده است.

تك تك اين مقولات را بايد جدا از هم نگاه كرد. تكنولوژي اينترنت و حضور در فضاي مجازي اتفاقي است كه در 10 سال اخير در زندگي ايراني‌ها افتاده و بايد به آن به شكل ديگري نگاه كرد. بايد به جاي جبهه‌گيري، آن را پذيرفت و قبول كرد كه مي‌تواند كمك‌ساز باشد.

درباره سرانه مطالعه هم بايد زاويه نگاه را عوض كرد. بايد در نظر گرفت كه سرانه مطالعه به دو عنصر مهم وابسته است؛ قيمت تمام شده پشت جلد و توانايي اقتصادي خانواده‌ها. در حال حاضر قيمت كتاب‌ها روز‌به‌روز بيشتر مي‌شود و برعكس آن، قدرت خريد مردم كم. در چنين شرايطي حذف شدن كتاب از سبد كالاي خانواده، اتفاق طبيعي است و به جاي اينكه انگشت اتهام بي‌سوادي و بي‌ارزشي كتاب را به سمت مردم ببريم، بايد اين دو نكته را درك كنيم و براي آن چاره‌اي بينديشيم. پذيرش تمام اين موارد، نخستين قدم در حل مشكل بي‌سوادي اين روزهاست. تا زماني كه قدم اول را برنداريم، نمي‌توانيم چاره‌هايي را پيدا كنيم. اما اگر اين نكات را بپذيريم، آن‌وقت است كه مي‌بينيم به سادگي با يك كمپين «درست بخوانيم و درست بنويسيم» مي‌توانيم كمي از مشكلات املايي و انشايي را حل كنيم و در موارد ديگر هم راه‌حل‌هاي مفيدتر و كارآمدتري به جاي برخوردهاي هميشگي و بي‌جواب پيدا مي‌كنيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون