• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5689 -
  • ۱۴۰۲ يکشنبه ۸ بهمن

آبي نيست تا لب خشكيده‌ تر كنيم

اميد مافي

 هفت سال پس از تراژدي پلاسكو، وقتي آفتاب گريخت و توسكاي نقره‌اي خشكيد، حريق با قساوتي دگرگونه، در جايي ديگر، لهيب آتش را به رخ كشيد و كمي آن سوتر از واقعه ماضي، شرار و شرر برپا كرد و به شيشه‌هاي مه گرفته تازيانه زد. 
اين‌بار ساختمان بلندِ بيمارستان گاندي طعمه آتش شد و در طرفه‌العيني، بخشي از بناي لغزان، خاكستر گرديد تا در حوالي سالروزِ پلاسكوي محزون، ياد جان‌هاي بي‌جان و برشته بيفتيم. جان‌هاي عزيزي كه در دخمه‌گر گرفته دوام نياوردند تا سوگي به وسعت خانه پدري رنگ بگيرد و ژاژخايي آتش، حادثه‌اي تلخ‌تر از ترياق و هلاهل را رقم بزند. باز صد هزار مرتبه شكر كه اين‌بار در گاندي، لااقل سجلّ سرخ رنگي، ابلق نشد تا زبان‌مان لال، تابوت‌ها روي شانه‌هاي  تكيده‌مان  بوي  الرحمان  بگيرند.  شُكر... 
پس نفس تازه مي‌كنيم و شوربختانه مي‌نويسيم ما اينجا از اتفاقاتِ ناگوار درس چنداني نمي‌گيريم و در ويراژِ رنگ‌هاي شِتا، همچنان راه را در بيراهه‌ها جست‌وجو مي‌كنيم تا تاريخ به طرز زننده‌اي تكرار شود و حسرت و حرمان ۲۵۵۶ روز پس از پلاسكوي مغبون دوباره نيش‌مان بزند و حال‌مان را شبيه حال كمانِي بي‌چله كند!
اين واگويه بهت‌آور و كوتاه يك مقام مسوول، ساعتي پس از واقعه است؛ آنجا كه سخنگوي آتش‌نشاني در برابر ريزپرسي‌هاي خبرنگاران تصريح مي‌دارد: ساختمان جزو عمارت‌هاي ناايمن شهر بوده و پنج بار هم اخطار گرفته؛ ولي توجهي به اخطارها نشده تا دست آخر طعمه حريق شود! 
اينكه چرا صداي آژير خطر در گوش‌هاي‌مان نمي‌پيچد و با خاموش شدن حريق در نقطه‌اي، بلافاصله دچار از يادبري مي‌شويم، سوالي است به طولِ هفت سال شمسي.البته در سرزميني كه قوت بسي گران و موت بسي ارزان است، شايد انديشيدن به جيب‌هاي خالي فلان مامور اطفا كه شندرغاز حقوق، كفاف زندگي‌اش را نمي‌دهد، سبب شود اصل داستان در ذهن‌ها هاشور بخورد و يادمان برود چگونه تشويش در پي گاف‌هاي بي‌پايان برخي، كالبد خسته شهر را  تسخير خواهد  كرد. 
ترديد نداريم گراني، بيكاري، خشكسالي، آلودگي هوا، ترافيك و تصادف و... هر يك به تنهايي مهيب‌تر و دهشتناك‌تر از يك حريق خوفناك جلوه مي‌كنند و به دقيقه اكنون سوهان بر اعصاب ساكنان اين خاك مي‌كشند. اين اما دليل نمي‌شود اخطارها را ناديده بگيريم، از بطنِ حقيقت بگريزيم و بدتر آنكه اخطاردهندگان محترم دل به قضا و قدر سپرده و اخطار گيرندگان معزز در سايه مماشات، پول‌آوري و ارزآوري كنند و به تريج قباي‌شان برنخورد كه اين اندازه بي‌تعهدي، منتج به چه سكانس زيانباري خواهد شد.اپيزودِ دلشوره‌آوري شبيه آنچه در هتل -  بيمارستان گاندي رخ داد و هول و هراس را در پهناي صورت‌ها نشاند!
ما اما اينجا بر گرد زبانه‌هاي آتش مي‌چرخيم و كابوس‌هاي بي‌سر و سامان يك شهر دپرس را ناديده تلقي مي‌كنيم. ما با اين نگاه ابزورد و اين باورهاي مُهمل.كأنّه بايد حتما برج‌هاي دودگرفته، خط زرد زوال را هويدا سازند تا كك‌مان بگزد و توصيه‌هاي ايمني را در هواي پر از هيچ و پوچ جدي بگيريم. 
كاش حادثه گاندي آخرين پيشامد باشد و ديگر گرما در زمهرير، دوزخ را به يادمان نياورد. كاش كمي جان اين مردمِ متوقف در دالان‌هاي ابري مهم تلقي شود و از ما بهتران هر ماجراي محتملي را با چرتكه به دوسيه منافع شخصي و گروهي‌شان گره نزنند كه صواب و ثواب در تدبير و چاره‌انديشي است. 
از نو مي‌نويسيم: ما اما اينجا درس نمي‌گيريم كه هر يك از ما در اين جغرافيا سرگذشتِ يأس و اميديم و مي‌ميريم از عطش و آبي نيست تا لبِ خشكيده، ‌تر كنيم... همين و تمام!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون