مسير سخت
عبدالرضا رييسي
پرسشي كه اين روزها اذهان مخاطبان عام و كنشگران سطوح مختلف سپهر سياسي كشور را به خود معطوف داشته، مساله انتخابات و نسبت لايههاي مختلف و متكثر جامعه در قبال آن است.
اينكه به عنوان يك شهروند دغدغهمند و تحولخواه حق و وظيفه ما نسبت به اين رويداد اعم از فعل و ترك فعل نسبت به آن چيست؟ اينكه از خودمان و جامعه پيراموني توقع چه كنش و واكنشي داريم؟ اينكه به واسطه روندها و رويكردهاي سپري شده در ساخت قدرت سياسي و تعريف جايگاه نسبت به ساختار موجود، در وضعيت سلبي و ايجابي چه ممكنات و چه مقدوراتي به عنوان يك شهروند ايراني داريم؟ اينكه فرآيند طي شده در قضيه نظارت استصوابي چه حد از كنش و عدم كنش و پيامدهاي آن را براي ما ممكن و ميسر باقي گذاشته است؟! اينكه اساسا جايگاه مجلس در ساخت و ساختار قدرت سياسي موجود چه دايره شمول و اثرگذاري در تعيين مقدرات كشور و حال و آينده خود و آيندگان ما دارد؟ و چراهاي بسيار ديگري كه جواب به آنها در اين برهه خطير يك وظيفه قطعي و حتمي براي آناني است كه اگر هم در قدرت و سازههاي متصل و منفصل از آن سهم و جايگاهي ندارند، حداقل به واسطه دغدغهمندي نسبت به كيان و سرنوشت كشور وظيفه دارند كه پيرامون اين گرانيگاه خطير و واقعيت زمين سخت سياست، ساكت و منفعل نبوده و از باب خير عمومي و منافع ملي به تشريح و تبيين شرايط و اولويتهاي پيش رو پرداخته و به جاي عافيتطلبي و انفعال چه در وجه ايجابي و چه در رويكرد سلبي به تنوير افكار عمومي پرداخته و به ترسيم وضعيت از منظرهاي مختلف بپردازند. در باب لزوم مشاركت در انتخابات به شكل عام و نسبت آن با مقوله امنيت ملي و جايگاه بازدارندگي آن در حوزه تهديدات معطوف به امنيت ملي، به واسطه متغير و ...
مولفه مهم و ارتقابخش همذاتپنداري ميان حاكميت و ملت، سخنان بسياري گفته شده است و نگارنده لزومي به تكرار مكررات در اين زمينه نميبيند و همچنين روي سخن با كساني نيست كه شركت در انتخابات را يك وظيفه شرعي يا تكليف سياسي دانسته و نه در اين انتخابات كه در هر انتخابات ديگري نيز بدون اما و اگر و با هر توصيفي مشاركت ميكنند. همچنين در ديگر سو روي سخن اين نوشتار با كساني نيز نيست كه در دوقطبيهاي از ديرباز رسوخ يافته ذهني، در مقام مخالفت با ساختار جمهوري اسلامي هر كنش و واكنش درون اتمسفري را تقبيح و تخطئه كرده و پيشاپيش خط بطلان بر انتخابات و رويكردهاي مشاركتي بر آن ميكشند. روي سخن اين نوشتار با كساني است كه به جاي پاك كردن صورت مساله در قالب سادهترين شكل ممكن يعني تحريم و سكوت يا انفعال و بيعملي مطلق، دنبال زمينه و فرصت براي پاسخ به دغدغههاي فردي و جمعي پيرامون آينده كشور و مساله ما و انتخاباتي است كه با هر شكل و چارچوبي در 11 اسفند ماه سال جاري برگزار و سرنوشت قوه تقنيني كشور را حداقل براي 4 سال تعيين ميكند ولو اينكه اين انتخابات را منطبق بر استانداردهاي ايدهآل ندانسته يا نمايندگاني درخور پيشبرد اهداف كلان كشوري و منطقهاي ترسيمي خود در قاب تاييد صلاحيتشدگان فعلي نميبينند. حقيقت آن است كه تا اينجاي كار با توجه به جميع جهات، چه در فرآيند تاييد صلاحيتشدگان و چه در روندهاي طي شده چند سال اخير و نيز آنچه در مشاهدات ميداني و مراودات اجتماعي در عرصههاي مختلف مشهود و عيان است، تنور انتخابات حداقل در شهرهاي بزرگ و پرجمعيت كه فضاي رقابتي مرسوم در بافتهاي سنتي و شهرهاي كوچك را ندارند، گرم كه نشده به نظر نميرسد كه نسبت به دو انتخابات قبلي مجلس و رياستجمهوري شاهد تحول و تكاپوي خاصي باشيم! حال سوال پيش روي دغدغهمنداني كه ميدانند جامعه نامستعد با پيشفرضهاي منفي به هر كنش و دعوت به مشاركت در انتخابات، جبههگيري همدلانه ندارند و شايد دعوت به مشاركت، شأن و اعتبار سياسي و اجتماعي آنان را نيز مخدوش كند، چيست؟! آناني كه نيك و به عينه ديدهاند، انفعال و بيعملي و سكوت و وادادگي بخش عمدهاي از لايههاي مختلف و متكثر از نخبگان و تودههاي جامعه طي چند انتخابات سرنوشتساز، توأمان با چه فرصتسوزيها و تهديداتي بر مقدرات كشور بوده و نميخواهند، چنين وضعيتي بازتوليد شود و از طرف ديگر دايره شمول تاثير و تاثر آنان عطف به تبليغات مداوم و منفي چند ساله كه بر طبل مشاركتسوزانه دميده و دايره پيراموني اجتماعي و رسانهاي آنان را تقليل محسوس داده و شرايط تدبيري ساخت قدرت نيز سمت و سوي گشايش ملموس و محسوس نداشته است، براي برونرفت از اين وضعيت چه كنند و چه سازي كوك كنند تا هم خدا را خوش آيد و هم خلق خدا را؟! اينجا دو راهكار ساده پيش روي اين دست از نخبگان سياسي و رسانهاي قرار دارد. همسو با جو غالب با پاك كردن صورت مساله و از حيز انتفاع ساقط دانستن هر گونه كنش و واكنش انتخاباتي، از زير بار فشار شانه خالي كرده و امور را به تقدير سپرده و كركره سياستورزي را موقتا پايين كشيده و از دور به تماشا بنشينند و خود را از معرض حرف و حديث و نقد و كنايه دوست و دشمن دور كنند. يا آنكه باتوجه به همه شرايط موجود، مضايق و كاستيها، پذيرش تهديدات و تحديدات، انسداد مسيرها، طعن و كنايه و متلك خواص و عوام، زره و جوشني از جنس آگاهيبخشي بر تن كرده و در گفتار و نوشتار و رفتار با تشريح و تبيين ممكنات و ميسرات در حداقليترين وضعيت ممكن آنچه سالها در پس تجربيات از مشاركت و عدم مشاركت در انتخابات مختلف و تاثير و تاثر آن بر گذشته و حال و آينده كشور رفته و متصور است در برابر مخاطبان تبيين و ترسيم كنند.
راهي بس سخت و ناهموار و پر از چالش كه البته شايد در اين انتخابات نيز نتيجه مطلوب و ايدهآل حاصل نشود، اما اين روزنهاي خواهد گشود كه هر چند در كوتاهمدت نتيجه ملموس سياسي در برهه فعلي نداشته باشد، اما قطعا در پروسه اصلاحخواهي و تحولطلبي ايرانيان برگ زريني خواهد بود كه از ياد و خاطر جمعي پاك نخواهد شد. آنگونه كه در انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي و بعد از قضاياي سال 88، جو منفي شديدي نسبت به مشاركت در انتخابات چه بسا بيش از امروز برقرار بود، اما دعوتكنندگان به آن انتخابات و اهميت و جايگاه يگانه صندوق راي، هر چند پيروزي ملموس و آني حاصل نكردند، اما زمينه را براي توفيق در چند انتخابات بعدي گشودند و مگر نه اين است كه اصلاحات پروسهاي نه دفعي و آني و حتي چند ده ساله كه روندي تدريجي، گام به گام با فراز و فرود و چند نسلي است براي تغيير وضعيت موجود به آينده مطلوب كه پدران ما بذر آن را كاشته و شايد فرزندان ما ميوه آن را بچينند و اين انتخابات و هر انتخاباتي تنها يك گام كوچك در اين مسير است، گاهي دو تا پيش و دو تا پس، اما درنهايت؛
رهرو آن نيست گهي تند و گهي خسته رود/ رهرو آن است كه آهسته و پيوسته رود