• 1404 يکشنبه 8 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5702 -
  • 1402 پنج‌شنبه 26 بهمن

يادداشتي بر نمايشگاه «با بيست‌ دهان سخن‌گفتن» مجسمه‌هاي روح‌الله شمسي‌زاده

رازهايي در پيچ‌وخم‌ عبور از مرزها

نفيسه ضرغامي

روح‌الله شمسي‌زاده مجسمه‌ساز و پژوهشگر هنر در نمايشگاه انفرادي اخير خود با عنوانِ «با بيست‌ دهان سخن‌گفتن» مجموعه‌اي از تجربيات ده ساله‌ را به نمايش درآورده است. او در استيتمنت نمايشگاهش از دني‌ ديدرو نقل قول كرده است كه «تكامل و جريان احساس در روح، برخلاف گفتار، متوالي نيست. اگر روح مي‌توانست بر بيست دهان فرمان راند، هر دهان كلام خود را جاري مي‌كرد و همه مفاهيم در آن‌ِ واحد بيان مي‌شدند». اين مجموعه با بيست دهان از تجارب فردي هنرمند سخن مي‌گويد؛ تجربه‌هايي كه هريك همچون پرسه‌زني، بر انباشتِ الواح و در هزارتوي «من‌ها»ي «من» بازيگري مي‌كند؛ بسانِ روباه يا خارپشتِ روايتِ آريستوفان. 
شمسي‌زاده در توبه‌توهاي «نظر به نظريه» و «نظريه به عمل» تجربه خصوصي خود را مي‌سازد و ردِّپاهاي روايت‌هاي پيشين را درگذر از زِبر‌ و زيرين‌هاي سيالِ موضوع‌ها، بافت‌ها و موادِ مختلف نگه مي‌دارد. او بسترهاي متنوع «طراحي و مجسمه» را تقسيم‌بندي و مسّاحي مي‌كند. در گستره اين تنوع، گونه‌هايي شكل مي‌گيرند كه مضمون‌هاي‌شان، در قامتِ «منِ خلّاق» در اشكال و عناوين مختلف با بدن دادن به افكار و چندسويگي پيچِش‌ها در لابه‌لاي رازهاي نوشته بر تومارهاي پارچه‌ها از قبض‌شدگي و مهروموم شدن در تاريخي مشخص كه لايه بر لايه، نقل و روايتي سر به مهر دارند؛ بازتكرار و بازتوليد مي‌شوند. 
برخي آثار تن‌هاي لختِ سنگين خود را با جوهره دوده‌خورده و خط‌هاي لبه‌سخت و در برش‌هايي مستقيم به جلو و عقب مي‌برند و برخي ديگر سازه‌هاي‌شان دادِ سخن سر مي‌دهند. سازه‌هايي تركيبي از بافت‌هاي درشتِ تاروپودِ برزنتي، ميله‌هايي فلزي و پيچ‌ها كه به ‌اين طريق بيننده را در تاريخي خطي در آستانه حكايت فرهاد و شيرينِ نظامي نگه مي‌دارند. پيچ‌ها عامل وصل و اتصال لايه‌هاي انباشته بر همند كه همچون خطِ راهنما، مسير رفت به گذشته و برگشت به زمان حال را، راه‌نشان مي‌كنند. هنرمند مي‌گويد: بيراه نيست اگر بيانيه نظامي در آستانه ورود به حكايتِ فرهاد را نخستين بيانيه رسمي مجسمه‌سازي در قرن ششم هجري بدانيم و دستاوردهاي پيشينيان را جاني دوباره بخشيم و بشناسيم. او بيانيه نظامي را مي‌نويسد و در قابي براي مخاطب از نگاهِ شاعر مي‌گويد: «از آن نقطه كه خطش مختلف بود/ نخستين جنبشي كامد الف بود - بدان خط چون دگر خط بست پرگار/ بسيطي زان دويي آمد پديدار - سه خط چون كرد بر مركز محيطي/ به جسم آماده شد شكل بسيطي - خط است آنگه بسيط آنگاه اجسام/ كه ابعاد ثلثش كرده اندام...»
خط و سطح و حجم‌هاي درهم‌تابيده پارچه‌ها شانه‌به‌شانه هم قدم مي‌زنند؛ تنه‌هاي‌شان يكديگر مي‌سايند كه گويي با وجود «تفاوت‌ها»، «نزديك‌ترين» كسان به همند. گاهِ ديگر برخي آثار همچون نقش برجسته‌اي حاكميت خود را بر محيط مستولي مي‌كنند و اين آمدوشد را براي بيننده پيش مي‌كشند كه بر ساز‌‌مان بايد توجه كرد يا بر عناصر و بافت‌هاي درهم‌شده‌ يا هم‌زمان بر هر دو؟
 هر اثري از اين مجموعه، فراتر از تجارب گوناگون با «تكرار و تفاوت» ها خود را از دالانِ ده‌ساله عبور داده تا بتواند با زبان‌هاي مختلف، سخن‌وري كند. پرسه‌زن مي‌گويد كه چگونه هر دوره بر عمق دوره پيشين نوري پنهان مي‌افكند و با كنارزدن نظام‌هاي از پيش‌معين، به تفكر شخصي روي مي‌آورد و به «منِ خلاّق» نزديك مي‌شود. مجموعه «با بيست دهان سخن‌گفتن» از اين طريق لايه‌هاي همگون و ناهمگونِ روايت‌هاي كلي و انضمامي را تجزيه اما پاك نمي‌كند. آنها كه لايه‌برلايه بر الواح ضمير سكني گزيدند تا تاريخ از سر گذارنده اين دوره را روايت كنند. شمسي‌زاده در توضيح اين مجموعه مي‌گويد كه نوشته‌هاي ناپيدا رازهاي مگو هستند كه نمي‌توانم از آنها سخن بگويم. فرم‌هاي مختلفِ صلبِ هندسي كه به‌تنهايي يا با به‌واسطه گذرِ نور، سايه‌هايي بر محيط مي‌افكنند و باز پرسش‌گرانه مخاطب را به حل چيستي معماگونه خود به چالش مي‌كشند. هر  موميايي‌شده» را مسخّر كرده‌اند تا با ورود به آگاهي مخاطب، خيالي بسازد. در گوشه‌اي دنج و سردابه‌اي، همهمه آواهاي درهم فركانسِ «52 هرتز»ي نهنگي را تداعي مي‌كند، نهنگي كه از سُكنايش دور افتاده و بوي آبِ سردابه را به مشام مي‌رساند اما در قامتي صلب و منجمدشده و با اين حال، به ياد مي‌آورد: «هر كسي كو دور ماند از اصل خويش/ باز جويد روزگارِ وصلِ خويش».
شمسي‌زاده از نگاهِ جست‌وجوگرانه خود در اين مجموعه، چنين مي‌گويد كه «تك‌صدايي» بي‌معناست؛ هر يك از اين آثار صدايي دارند كه به محض خلق‌شدن، روي پاي خود مي‌ايستند و هيچ نيازي به كسي يا چيز ديگري ندارد؛ نه به هنرمند و نه به مخاطب. اگر مخاطبي سراغ‌شان هم نرود، چيزي از ارزش‌شان كاسته نمي‌شود؛ آنها به خودي خود زنده‌اند، گو اينكه مانند معبدي متروك از نظرها دور مي‌مانند، اما به محض اينكه كسي در مدار تاثيرات‌شان قرار گيرد، آنها حيات ابدي خود را به رخ مي‌كشند و با قرارگرفتن در مدار چشم‌انداز مخاطب، زندگي خود را در معرض دگرديسي قرار مي‌دهند. اين مجموعه بر بيست دهان فرمان راند و هر دهان روايتي از «يك منِ» من نقل كرد: «زين دو هزاران من و ما ‌اي عجبا اين چه منم؟»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون