• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5711 -
  • ۱۴۰۲ سه شنبه ۸ اسفند

نبرد انتقام و عدالت

رضا صائمي

«گناه فرشته» گرچه از منظر ژانري در ذيل قصه‌اي جنايي - معمايي قرار مي‌گيرد اما در عمل، داستان چندلايه و متكثري دارد كه سويه‌هاي مختلفي از ابژه‌هاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي جامعه را در درون مايه خود و جهان دراماتيكي كه طراحي كرده، صورت‌بندي مي‌كند تا شمايلي از يك كليت كه جهان اجتماعي آشفته بحران زده موجود است را ترسيم كند. اشاره به تاريخ شمسي قصه و زيرنويس كردن آن به اقتضاي پيشروي درام، ضمن فشرده كردن زمان و افزودن بر التهاب دروني قصه، تاكيدي بر اين معناست كه در پس يك قتل كه نقطه كانوني قصه است، قرار است معمايي رمزگشايي شود كه فقط كشف راز يك قتل نيست، بلكه معاني دلالتگري را به اين قتل گره مي‌زند كه هر كدام از دل يك بحران مي‌آيد. 

بحران‌هاي ملموس از زيست - جهاني كه براي مخاطب ايراني آشناست و با آن همذات‌پنداري مي‌كند. از بحران اقتصادي گرفته تا نابساماني اجتماعي در نقطه وصل اين قتل، نه فقط پازل يك جنايت كه شمايل جنوني پنهان در جامعه كنوني را بازنمايي مي‌كند. بحراني كه در مناسبات مالي و سياسي و عاطفي تنيده شده و فسادي هژمونيك آفريده است. حالا به ميانجي يك موقعيت جنايي و مكاشفه‌اي قضايي، اين هژموني در دل يك پرونده قضايي مورد واكاويي قرار مي‌گيرد. شايد گزافه نباشد كه بگوييم «گناه فرشته» را نبايد لزوما در خوانش ژانري و ملزومات آن و صرفا قصه‌اي جنايي - معمايي دانست، بلكه بيشتر يك تراژدي رئاليستي است كه به نوعي به جامعه‌شناسي يك جنايت دست مي‌زند. ضمن اينكه ردي از خوانش‌هاي روانشناختي را هم در پس قصه و شخصيت‌هايش مي‌توان كشف كرد كه فقط اقتضاي ژانري و دراماتيك ندارد، بلكه ارجاعي پاتولوژيك به شرايط روحي و رواني جامعه بحراني و آشفته كنوني است تا در نهايت چشم‌اندازي آسيب شناسانه از اكنونيت جامعه به ويژه بحران اخلاقي در آن به تصوير كشيده شود. 
شايد به همين دليل است كه سويه‌هاي معمايي قصه، بيش از وجوه جنايي آن برجسته شده و گويي كارگردان معناي مورد نظر خود از قصه را در سويه‌هاي معمايي آن بيشتر برجسته كرده تا مخاطب را به تامل درباره آن وادارد. در «گناه فرشته» قرار است به ميانجي بازگشايي پرونده يك قتل، پرونده قتلي ديگر در گذشته هم باز شود و با يك روايت و خوانش موازي مواجه شويم كه در هم تنيده شده اما اين يك بازگشايي قضايي صرف و روايت يك پرونده جنايي نيست، بلكه تصويري پازل‌گونه از فساد اقتصادي و مالي و جنايت‌هاي برآمده از آن است كه در سطحي كلان‌تر و در بستر زد و بندهاي سياسي و بازي‌هاي قدرت در ساحت درام روايت مي‌شود. حتي قتل و كشف قاتل در اينجا، صرفا يك كنش فردي يا ميان فردي نيست، بلكه در سطحي كلان‌تر و در جدال بين دو خانواده پي گرفته مي‌شود و بعد به ساحت كلان‌تري در مناسبات اجتماعي و اقتصادي بسط مي‌يابد تا در نهايت ميدان نبرد بزرگ‌تري در تقابل نيروهاي «خير» و «شر» صورت‌بندي شود. 
از اين منظر، جدال حامد تهراني (شهاب حسيني) با نويد عشيري (امير آقايي) تنها يك نبرد شخصي و خانوادگي نيست، بلكه نماد بيروني و چه بسا نمادين تقابل «خير و شر» به مثابه پيرنگ اصلي قصه است تا اين جدال حقوقي را به قلمرو وسيع‌تري كه وضعيت اجتماعي و ساختار جامعه است تسري بدهد و امكان يك نقد جامعه شناختي فراهم شود. به همين دليل كارگردان از حركت‌هاي پر تحرك و ملتهب دوربين پرهيز كرده و از ظرفيت‌هاي دراماتيك ديگر مثل موسيقي، ضرباهنگ تند ناشي از تعدد نماها، نورپردازي‌هاي نوآر گونه يا بازي‌هاي فرمي با قاب براي تعليق و كشش و حس وحشت و هيجان كمتر استفاده مي‌كند تا قصه به عناصر ژانري تقليل نيابد بلكه امكاني فراهم شود تا در طمأنينه‌اي دراماتيك، خوانشي نقادانه از يك قتل و جنايت مرموز و مشكوك شكل بگيرد و تلنگري بر ذهن مخاطب بزند كه ما با يك بحران اخلاقي و انساني جدي مواجه هستيم. 
با يك دوقطبي پر مخاطره كه آدم‌ها را در جدال و تنش خود فرو مي‌بلعد. اين دوگانگي را مي‌توان در شخصيت‌پردازي كاراكترها هم پي گرفت. دوگانگي‌ها و دوقطبي‌هاي درون خانوادگي، مثل شكاف بين حامد (شهاب حسيني) و مهتاب (لادن مستوفي) كه براي اولين ‌بار در زندگي مشترك، بر سر يك پرونده مشترك جنايي، از همسر و رفيق بودن به رقيب هم تبديل مي‌شوند. يا اختلاف نظري كه بين نويد (امير آقايي) و پدرش وجود دارد همچنان كه بين حامد و پدرش (بهروز رضوي). اين دوگانگي‌ها و دوقطبي‌ها ناظر به پارادوكس و شكافي است كه در سطوح مختلف جامعه در حال رخ دادن است. از شكاف دولت- ملت گرفته تا شكاف ملت - ملت و حتي اختلاف‌هاي درون خانوادگي كه در يك دهه اخير، افزايش يافته است. هر چه قصه جلوتر مي‌رود، دامنه و عمق بحران‌ها بيشتر شده و گويي خشم و كينه و اختلاف نظرهاي پنهان شده در ضمير ناخودآگاه شخصيت‌هاي به واسطه اين پرونده، برون‌فكني مي‌شود. از جمله شكاف و خلأ عاطفي كه بين حامد و مهتاب به وجود مي‌آيد كه روابط زناشويي آنها را تيره و تار مي‌كند. يا رابطه وكيل و موكلي بين حامد و فرشته به تدريج به سوي نوعي رابطه عاطفي گرايش پيدا مي‌كند. جنگ ميان امير عشيري و عماد تهراني به موازات جدال حامد تهراني و نويد عشيري اوج پيدا مي‌كند. فرشته بر خلاف تصور حامد در دادگاه به قتل عشيري اعتراف مي‌كند و از آن سو مشفق هم به مثابه يك داناي كل و پير خردمند وارد قصه مي‌شود.
به اين موارد مي‌توان مولفه‌هاي ديگري را هم افزود كه همه اين عناصر در خدمت يك قصه معمايي پيچيده و چندلايه با شخصيت‌هاي مرموز و مشكوك قرار گرفته تا سرنخ‌هاي يك پرونده قتل به يك چرخه معيوب و فاسد اقتصادي پيوند بخورد كه مي‌تواند قانون را هم دور زده يا از ظرفيت آن به نفع منافع و مصالح شخصي بهره ببرد. اگر بخواهيم «گناه فرشته» را در يك نظام مفهومي صورت‌بندي كنيم و عناصر درام را در ظرف آن بريزيم مي‌توان آن را نبرد «عدالت» و «انتقام» دانست كه در يك جدال خانوادگي، تعين مي‌پذيرد و بار احساسي و عاطفي هم به دوش آن گذاشته مي‌شود تا تا تجربه‌هاي حسي مثل عشق و نفرت در كالبد قصه دميده شود. 
حامد عنقا تلاش كرده تا در روايت اين التهاب و پيچيدگي از بازي‌هاي فرمي دوري كرده و در واقع التهاب دوربين را از قصه برداشته تا آن را در روابط آدم‌ها به ويژه به واسطه ديالوگ‌پردازي نشان دهد. گرچه برداشت‌هاي بلند از گفت‌وگوهاي دو نفره حجم زيادي دارد و كمي از ريتم و ضرباهنگ روايت كاسته اما به نظر مي‌رسد تاكيد كارگردان بر اين بوده تا به جاي هيجان‌زده كردن تماشاگر و ايجاد فضاي ملتهب براي ميخكوب كردن مخاطب، او را بيشتر به سمت تأمل و انديشيدن درباره موقعيت قصه بكشاند. به همين دليل شايد، روايت و ريتم سريال، برخي از مخاطبان را كه با ذهنيت كليشه‌اي از اثر پليسي كه با تعقيب و گريز يا غافلگيري‌هاي شوكه‌كننده همراه است راضي نكند اما فيلمساز تعمدا از شكل‌گيري چنين فضايي پرهيز كرده تا مخاطب را به تعمق در زيرمتن قصه خود بكشاند. زيرمتني كه تمام حرف سريال در آن نهفته است و به جاي پردازش قاتل جنايت، مخاطب را به عوامل شكل‌گيري يك جنايت متوجه مي‌كند. 
در واقع كنتراست چيره درام به عوامل پشت صحنه و دست‌هاي پنهان و پشت پرده گرايش دارد كه از سطح رخدادها مي‌گذرد تا به عمق آنها برسد. به همين دليل از شيوه قطره‌چكاني در ارايه اطلاعات به مخاطب استفاده شده و در پس هر قسمتي، لايه‌هاي تازه از واقعيت بازنمايي مي‌شود. يك بازنمايي پارادوكسيكال. اساسا «گناه فرشته» قصه تضادها و تعارض‌هاست، قصه دوگانگي‌ها و دوقطبي‌ها، قصه شكاف‌هايي كه جامعه را از تعادل خارج مي‌كند و موجب بي‌عدالتي مي‌شود كه عدالت يعني هر چيزي در جاي خودش استقرار بيابد. حتي عنوان سريال هم روايت اين تضادهاست. از يك سو فرشته از حيث الهياتي موجودي است كه گناه نمي‌كند و از سوي ديگر وكيل عدالت جوي قصه در پي اثبات بي‌گناهي فرشته قصه است. در واقع كارگردان هم در فرم روايي خود از الگوي كلاسيك استفاده كرده و هم در انتخاب قصه خود به كهن الگوهاي اخلاقي و بشري توجه داشت. به نبرد ازلي و ابدي خير و شر.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون