و اما برجام
سيد علي ميرفتاح
ما تا يك امري را مبتذل نكنيم، رهايش نميكنيم. تا به يك جايي نرسانيم كه از چشم همه بيفتد دست از سرش برنميداريم. انگار واجب عيني است كه هر كس در هر كجا، هر كار كه ميخواهد بكند، اول يك نظري درباره برجام بدهد و بعد برود سراغ كار اصلياش. اصلا برجام شده جزو تنقلات سياسي و هركس حرفش را نزند انگار كه كارش راه نميافتد و بارش به مقصود نميرسد. برجام شده «افغانستان» و حتي اگر بحث بر سر پاكستان باشد، كارشناسان ميگويند و اما «افغانستان» بلكه و اما برجام. تلويزيون را باز ميكنيم برجام، راديو ميشنويم برجام، روزنامه ميخوانيم برجام، توي مجلس برجام، توي دولت برجام، نهادهاي دولتي برجام، نهاد غيردولتي برجام، نظاميها برجام، اقتصاديها برجام، سياسيها برجام، سياست داخلي برجام، سياست خارجي برجام، آسمان برجام، زمين برجام، در بيداري برجام، در خواب برجام... خفه شديم از اين برجام. ما چه خوشخيال و سادهدل بوديم كه فكر كرديم ظريف و كري كه با هم دست بدهند و پاي ورقه امضا بيندازند كار تمام ميشود و دنيا بر وفق مراد ميشود. نگو تازه اين اول ماجراست و تازه معلوم شده كل آن شادي شبانه و سوت و هورا الكي بوده و هنوز نه به دار است نه به بار است و هيچ چيزي تغيير نكرده و هيچ اتفاقي نيفتاده. عجب؛ پس اين همه لوزان و وين و وژنو چه بود؟ خب قبلش مينشستيد اين حساب و كتابها را ميكرديد بعد ميرفتيد برجام مينوشتيد. اول گز ميكنند، بعد ميبرند. حال كار ما شده برعكس. نماينده ايران و پنج به علاوه يك بريدهاند و دوختهاند، حالا صداي دو طرف درآمده كه اينطوري گز نميكنند و آنطوري گز ميكنند و... همين ديشب، پريشب محمدجواد لاريجاني آمد توي تلويزيون و يك چيزهايي گفت كه برق از سه فاز همه پريد. اين كلمات چيست؟ اين ادبيات چيست؟ ايران اگر «...» بزند يعني چي؟ به قول دكتر نبويان اصلا بحث هستهاي به كنار، با اين وضع و اوصاف تلويزيون عنقريب است نارنجك به خود ببندد و برود زير برجام. جدا عرض ميكنم، برجام و هستهاي به كنار با اين وضع مردم را داريد از همه چيز سير و منزجر ميكنيد و اعصابشان را خرد ميكنيد. آخر اين چه رفتار رسانهاي است؟ شمشير از رو بستن همه آدابي دارد...
اين مردم بالاخره به دكتر حسن روحاني راي دادهاند و روش و منش او را پذيرفتهاند. بحث دوقطبي و يكقطبي و اين حرفها نيست. واضح و روشن بحث سر اين است كه ملت از مذاكره هستهاي بدشان نيامده، بلكه اميد به تغيير بستهاند و يك شور و شوقي در دلشان پيدا شده كه به كسب و كار خود رونق بدهند و اين همه كار زمينمانده را بلند كنند. رييسجمهور همان عصر امضاي تفاهمنامه گفت – و بهدرستي گفت – كه اجازه نميدهد به كسي به اسم نقد با اميد مردم بازي كند و اميدشان را به يأس بدل كند. بله. رييسجمهور چنين فرمودند اما در عمل از صبح تا شب، تلويزيونيها و غيره كمر بستهاند به نااميد كردن ملت و يك جوري حرف ميزنند كه انگار بدبخت شدهايم رفتهايم پي كارمان. كار به جايي رسيده كه تترلو و خانم بهنوش بختياري هم اميد ملت را به يأس بدل ميكنند هيچ كس هم جلودارشان نيست، هر چه دلشان ميخواهد ميگويند. اوضاع و احوال عجيبي است. تلويزيون و منتقدان از يك طرف... هر چه فكر ميكنم طرف ديگري نيست. طرف ديگر فوق فوقش قدري شعار ميدهد و چيزهاي كلي ميگويد اما در عمل كلهم اجمعين بازي را سپرده به رقيب و عقب نشسته. جالب است. حتي مشاور محترم رييسجمهور استاتوس نوشته كه ظريف و جليلي در تداوم همند و اگر دومي مظهر جمال نظام است، اولي مظهر جلال نظام است. جلال و جمال دست به دست هم دادهاند و بازي هستهاي را به برد – برد رساندهاند. جدا؟ واقعا ظريف در ادامه جليلي است؟ يعني اگر دولت هيچ نگويد و هيچ كار نكند، همين تترلو و بختياري بيشتر به نفعش كار ميكنند. آقاجان، مردم راي ندادهاند كه شما خودتان را در تداوم دور قبل نشان دهيد. بحث يكقطبي و دوقطبي نيست. قطبها را بريزيد دور. بحث اين است كه چو نتوان راستي را درج كردن/ دروغي را چه بايد خرج كردن؟
شما را به خدا هرچه را مبتذل ميكنيد، بكنيد اميد مردم را به يأس بدل نكنيد. اين مردم مستحق اين مجازات نيستند.